1403/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
نکاتی درمورد هجر و ضرب/ نشوز /قسم، نشوز، شقاق
موضوع: قسم، نشوز، شقاق / نشوز / نکاتی درمورد هجر و ضرب
6 ـ در خصوص نحوه هجر، صاحب مدارک در نهاية المرام فرموده است: «أمّا الهجران في المضاجع فقيل: إنّ المراد منه أن يحوّل إليها ظهره في الفراش؛ ذهب اليه ابن بابويه وجعله المصنّف في الشرائع مرويّاً.
وقيل: أن يعتزل فراشها ويبيت على فراش آخر، اختاره الشيخ وابن إدري
وقيل: إنّ المعنى اهجروهنّ في بيوتهنّ التي يبتن فيها، أي: لا تبايتوهنّ.
وقيل: إنّه كناية عن ترك الجما
قال في الكشّاف: وقيل: معناه اكرهوهنّ على الجماع واربطوهنّ، من هجر البعير إذا شدّه بالهجار.»[1]
در تفسير علی بن ابراهيم نيز مراد از «هجر»، سبّ و دشنام ذکر شده است[2] ، ولی وجهی برای اين مطلب وجود ندارد، زيرا عبارت «في المضاجع» قرينه بر اين است که مراد از هجر، چيزی است که ارتباط به مضجع دارد.
شهيد ثانی نيز در مسالك فرموده است: «وأمّا الهجران فالمعتبر منه هنا الهجران في المضجع، وله أثر ظاهر في تأديب النساء... والأولى الرجوع فيه إلى العرف وما تستفيد المرأة منه الهجران.
وأمّا هجرها في الكلام بأن يمتنع من كلامها في تلك الحالة، فلا بأس به إذا رجا به النفع ما لم يزد عن ثلاثة أيّام، لنهي النبي(ص) عنه فوق الثلاثة.»[3]
مراد ايشان از نهی پيامبر اکرم(ص) از هجر از کلام بيش از سه روز نيز اشاره به احاديثی است که در اين باب وارد شده است، مثل صحيحة هشام بن الحکم عن أبي عبدالله(ع)، قال: «قال رسول الله(ص): لا هجرة فوق ثلاثة أيّام.»[4] [5]
حق نيز در اين مطلب با صاحب مسالك است و آنچه که مهم است، اين است که «هجر در مضجع» صورت پذيرد، اما اين که تحقق اين مطلب به چه نحوی است، موکول به عرف است و طريقه خاص شرعی برای آن ذکر نشده است.
7 ـ در خصوص ضرب، مطالب متعددی مطرح است.
شيخ در مبسوط میفرمايد: «أمّا الضرب فأن يضربها ضرب تأديب كما يضرب الصبيان على الذنب، ولا يضربها ضرباً مبرّحاً ولا مدمياً ولا مزمناً، ويفرّق الضرب على بدنها ويتّقى الوجه، وروى أصحابنا أنّه يضربها بالسواك، وقال قوم: يكون الضرب بمنديل ملفوف أو دِرّة ولا يكون بسياط ولا خشب.
وروي عن بعض الصحابة أنّه قال: كنّا معشر قريش تغلب رجالنا نساءنا، فقدمنا المدينة فكانت نساؤهم تغلب رجالهم، فاختلطت نساؤنا بنسائهم فذئرن على أزواجهنّ، فقلت: يا رسول الله(ص)! ذئرن النساء على أزواجهنّ، فرخّص في ضربهنّ، فطاف بآل محمّد(ص) نساء كثيرة يشكون أزواجهن،، فقال رسول الله(ص): لقد طاف بآل محمّد سبعون امرأة كلّهنّ يشكون أزواجهنّ، فلا يكوننّ أولئك خياركم.
معنى ذئرن، أي: اجترأن.»[6]
در تبيان نيز فرموده است: «وأمّا الضرب فإنّه غير مبرّح بلا خلاف. قال أبو جعفر(ع): هو بالسواك.»[7]
اما اين روايت در مجامع روايی ما نيست، بلکه عجيب اين است که در خصوص تفسير اين آيه شريفه روايت معتبری به دست ما نرسيده است، در حالی که در تفسير آيه 128 سوره نساء که درباره نشوز زوج است، روايات متعددی وارد شده است که در جای خود به بررسی آنها خواهيم پرداخت.
فلذا صاحب جواهر در اين خصوص فرموده است: «يقتصر على ما يؤمل معه طاعتها، فلا يجوز الزيادة عليه مع حصول الغرض به، وإلا تدرّج إلى الأقوى فالأقوى ما لم يكن مدمياً ولا مبرّحاً، وابتداؤه الضرب بالسواك.
وعليه يحمل ما عن الباقر(ع) من تفسيره به، لا أنّه منتهاه، ضرورة منافاة إطلاقه الآية وما دلّ على النهي عن المنكر وبُعده عن حصول الغرض به دائماً، مضافاً إلى إطلاق كلمات الأصحاب.»[8]
ولی با فرض صحت روايت، دست برداشتن از اطلاق آيه با آن بلا اشکال است و گفتيم که اين حکم، از مصاديق نهی از منکر نيست، و اطلاق کلمات اصحاب نيز حجيّت شرعی ندارد.
اما استبعاد حصول غرض با چنين ضربی را میتوان اين گونه پاسخ داد که مراد از ضرب بر اساس اين روايت، تخويف است به نحوی که زوجه برداشت کند که زوج از اعمال او نارضايتی تام دارد و در اقدام برای رفع آن اعمال، جدّيت به خرج میدهد، و اين مطلب در برخی از مواقع به صرف بلند کردن دست نيز حاصل است.
ادامه بحث را جلسه آينده پی میگيريم ان شاء الله.