1403/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
مسألة الخمس فی زمن أمیرالمؤمنین (علیهالسلام)/ الغنيمة/كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ مسألة الخمس فی زمن أمیرالمؤمنین (علیهالسلام)
بحث دربارهی جریان خمس در زمان خلفاء بود. بیان شد که خلیفهی اول و دوم سهم ذویالقربی را پرداخت نکردند. در زمان خلیفهی سوم وضع بدتر شد و او خمس غنائم جنگهایی که منجر به فتح آفریقا شد را به برادر رضاعی خود، عبدالله بن ابیسرح و داماد خود، مروان بن حکم داد. این عملکرد در راستای این قول قابل توجیه است که سهم رسولالله برای خلیفهی بعد از پیامبر است و ذیالقربی نیز خویشاوندان خلیفه هستند و این دو سهم به آنها میرسد.
وضعیت خمس در زمان حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
اکنون به بررسی این مطلب میپردازیم که در زمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که خلافت به مستحق واقعی آن رسید، وضع خمس چگونه بود؟
طبق شواهد تاریخی و احادیث و آثاری که از زمان آن حضرت بر جای مانده، امیرالمؤمنین (علیهالصلاةوالسلام) هم به شیوهی خلفاء عمل کرد و این مسئله را اصلاح نکرد.
• قاضی ابویوسف در کتاب «الخراج» مینویسد:
ثُمَّ قَسَّمَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَلَى مَا قَسَّمَهُ عَلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ.[1]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خمس را طبق روش خلفای قبل از خود تقسیم کرد.
• همچنین در کتاب مذکور نقل شده است:
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ: مَا كَانَ رَأْيُ عَليّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي الْخُمُسِ؟ قَالَ: كَانَ رَأْيُهُ فِيهِ رَأْيُ أَهْلِ بَيْتِهِ؛ وَ لَكِنَّهُ كَرِهَ أَنْ يُخَالِفَ أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ.[2]
از امام باقر (علیهالسلام) سؤال شد که نظر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مسئلهی خمس چه بود؟ فرمود: نظر ایشان نظر اهلبیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و لکن کراهت داشت و دوری میکرد که با ابیبکر و عمر مخالفت کند.
• در «سنن بیهقی» آمده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَعْنِي الْبَاقِرَ: كَيْفَ صَنَعَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي سَهْمِ ذِي الْقُرْبَى؟ قَالَ: سَلَكَ بِهِ طَرِيقَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا. قَالَ: قُلْتُ: وَ كَيْفَ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ؟ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا كَانُوا يَصْدُرُونَ إِلَّا عَنْ رَأْيِهِ، وَ لَكِنَّهُ كَرِهَ أَنْ يَتَعَلَّقَ عَلَيْهِ خِلَافُ أَبِي بَكْرِ وَ عُمَرَ.[3]
محمد بن اسحاق میگوید که از امام باقر (علیهالسلام) سؤال کردم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وقتی ولایت پیدا کرد، در سهم ذیالقربی چگونه عمل کرد؟ فرمود: به شیوهی ابیبکر و عمر رفتار کرد. گفتم: چگونه است که شما نظر دیگری دربارهی خمس دارید؟ فرمود: اهل ایشان براساس نظر ایشان فتوا میدهند و عدول نمیکنند. گفتم: پس چه چیزی مانع شد؟ فرمود: کراهت داشت از اینکه علیه او ادعا شود که با ابیبکر و عمر مخالفت کرده است و تبعات آن دامنگیر او نشود.
چرایی ادامهی روش خلفاء در زمان امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
حال این سؤال به ذهن میرسد که چرا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اینگونه عمل کرد؟ مگر قدرت نداشت جریان خمس را طبق ما انزل الله تغییر دهد؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که اوضاع جامعهی اسلامی در عصر خلافت امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیه) بعد از 25 سالی بود که مردم تحت تأثیر عمیق و شدید روش خلفای پیشین قرار گرفته بودند. به تعبیر خود حضرت در خطبهی شقشقیه، این ربع قرن، دوران ظلمت کور بود که در آن پیرها به فرسودگی و ناتوانی کشیده میشوند و کمسالان به پیری میرسند و انسان و مؤمن به رنج و تعب میافتد:
وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ.[4]
• امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبهی 129 نهجالبلاغه میفرماید:
وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لَا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إِلَّا إِدْبَاراً وَ لَا الشَّرُّ فِيهِ إِلَّا إِقْبَالًا وَ لَا الشَّيْطَانُ فِي هَلَاكِ النَّاسِ إِلَّا طَمَعاً فَهَذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَكِيدَتُهُ وَ أَمْكَنَتْ فَرِيسَتُهُ اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِيراً يُكَابِدُ فَقْراً أَوْ غَنِيّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً أَوْ بَخِيلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْراً أَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً أَيْنَ أَخْيَارُكُمْ وَ صُلَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ أَحْرَارُكُمْ وَ سُمَحَاؤُكُمْ وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِي مَكَاسِبِهِمْ وَ الْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذَاهِبِهِمْ.[5]
در روزگارى هستيد كه پشت كردن نيكى در آن رو به تزايد است، و رو آوردن شرّ در آن رو به افزونى است، و شيطان جز هلاک كردن مردم طمع ندارد. اينک زمانى است كه ساز و برگ شيطان قوى شده، و مكر و حيلهاش فراگير گشته، و به دست آوردن شكار برايش ممكن شده است. به هر طرف كه مىخواهى به مردم نظر كن، آيا جز نيازمندى كه مشقّت تهيدستى بر دوش اوست، يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران مىكند، يا بخيلى كه از بخل ورزيدن در حقوق الهى ثروت به دست آورده، يا سركشى كه انگار گوشش از شنيدن موعظه كر است كسى را مىبينى؟ خوبان و صالحان، و آزادمردان و سخاوتمندان شما كجايند؟ پرهيزكاران در كسب، و پاكيزگان در راه و روش چه شدند؟
• در خطبهی 41 فرمودند:
وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً.[6]
بیشتر اهل آن زمان اهل غدر و فریب بودند و این را کیسهای برای خود قرار دادند.
• آن حضرت خطاب به مالک اشتر فرمودند:
إِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا.[7]
دین اسیر در دست اشرار بود که با هوا و هوس خود در آن عمل میکردند و به وسیلهی آن به دنبال دنیای خود بودند.
• در جای دیگر فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِيدٍ] كَنُودٍ يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.[8]
اى مردم، ما در روزگارى منحرف، و زمانى غرق كفران در آمدهايم، زمانى است كه نيكوكار، بدكار شمرده مىشود، و ستم پيشه بر طغيانش مىافزايد، از آنچه دانيم سودى نبريم و از آنچه ندانيم نپرسيم، از خطرات ترسى نداريم تا بر سرمان فرود آيد.
• عبارتی منسوب به حضرت است که فرمود:
وَ فِي الصَّدْرِ لُبَانَاتٌ
إِذَا ضَاقَ لَهَا صَدْرِي
نَكَتُّ الْأَرْضَ بِالْكَفِّ
وَ أَبْدَيْتُ لَهَا سِرِّي
فَمَهْمَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ
فَذَاكَ النَّبْتُ مِنْ بَذْرِي.[9]
لُبانات جمع لُبنة به معنای درددل و خون دل و غصه خوردن است. حضرت میفرمایند: در سینهی من درددلهایی است که وقتی سینهام تنگ میشود با کف دست زمین را میشکافم و سرّ درون را در این سوراخ زمین پنهان میکنم؛ هر زمانی که زمین میرویاند، آن رویش از آن بذری است که من کاشتم.
• در روضهی کافی خطبهای از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به این عبارت نقل شده است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ[10] قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ بَنُونَ فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالًا أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنِ اخْتِلَافٌ وَ لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى لَكِنَّهُ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُجَلَّلَانِ مَعاً فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ نَجَا الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَى إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْكُمْ فِتْنَةٌ يَرْبُو فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ يَجْرِي النَّاسُ عَلَيْهَا وَ يَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُيِّرَ مِنْهَا شَيْءٌ قِيلَ قَدْ غُيِّرَتِ السُّنَّةُ وَ قَدْ أَتَى النَّاسُ مُنْكَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ الْبَلِيَّةُ وَ تُسْبَى الذُّرِّيَّةُ وَ تَدُقُّهُمُ الْفِتْنَةُ كَمَا تَدُقُّ النَّارُ الْحَطَبَ وَ كَمَا تَدُقُّ الرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ يَتَفَقَّهُونَ لِغَيْرِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ لِغَيْرِ الْعَمَلِ وَ يَطْلُبُونَ الدُّنْيَا بِأَعْمَالِ الْآخِرَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ....[11]
سليم بن قيس هلالى مىگويد: اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خطبه خواند و خدا را سپاس و ستايش نمود و سپس بر پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم) درود فرستاد و فرمود: همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پيروى از هواى نفس و آرزوى طولانى. اما پيروى از هواى نفس از حق باز مىدارد و اما آرزوى دراز آخرت را در طاق نسيان مىنهد. همانا دنيا، پشت كنان كوچ كرده و مىرود و آخرت، كوچ كرده و به سوى ما مىآيد و هر كدام را فرزندانى است، پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد، چه، امروز كار هست و محاسبه نيست و فردا محاسبه هست و كار نيست و همان فتنهها و آشوبها از هواپرستى آغاز مىشود و از احكام بدعت و خودپرداخته شروع مىگردد. در اين احكام خودپرداخته با خدا مخالفت مىشود و مردانى در عهدهدار شدن آنها، به جاى مردانى ديگر مىنشينند. اگر حق خالص در ميان بود، اختلاف به چشم نمىخورد و اگر باطل محض در ميان بود، بر هيچ خردمندى پوشيده نمىماند، لكن مشتى از حق و مشتى از باطل برگرفته شده و با هم آميخته گرديده و اينجاست كه شيطان به اطرافيان خود چيره مىگردد و كسانى رهايى مىيابند كه از طرف خداوند عاقبت نيكى براى آنها رقم خورده باشد. همانا من از رسول خدا (صلىاللهعليهوآلهوسلم) شنيدم كه مىفرمود: چگونه خواهيد بود زمانى كه فتنهاى شما را در برگيرد كه در آن كودكان بيش از آن به نظر مىرسند كه هستند [سن و سالشان بيشتر به نظر مىرسد] و جوانان به پيرى مىرسند. مردم به كژراهه مىروند و آن را چونان سنّت خويش مىگزينند و هرگاه بخشى از آن به روش درست تبديل گردد، گفته مىشود سنّت دگرگون شده است و اين در نظر مردم كارى زشت آيد و در پى آن، بلايا شدّت يابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد، چنانكه آتش هيزم را مىكوبد و آسياب طعمهی خود را. آنها دين مىآموزند اما نه براى خدا، و دانش مىجويند امّا نه براى عمل و به وسيلهی كار آخرت، دنيا را مىطلبند. سپس روى به حاضران كرد در حالى كه پيرامون ايشان گروهى بود از اهلبيت و خواص و شيعيانش و فرمود: واليان پيش از من عمداً با پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) به مخالفت برخاستند و پيمان او را شكستند و روش او را دگرگون ساختند و اگر من بخواهم مردم را به ترک اين كردارهاى مخالف پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم) وادار كنم و آنان را به سوى حق بازگردانم و به همان روش كه در زمان پيامبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم) تغييرشان دهم، همهی لشكريانم از پيرامونم بپراكنند، تا آنكه من مىمانم با گروه اندكى از شيعيانم كه فضل مرا شناختهاند و از روى قرآن و سنّت رسولالله (صلىاللهعليهوآلهوسلم) مرا واجب الطاعه مىدانند.
در ادامه حضرت 32 مورد از موارد انحراف خلفای قبل از خود بیان کردند که اینها مخالف حکم خدا و رسولالله بود اما نتوانستند از آن جلوگیری کنند.
سؤال: در ابتدای خلافت، حضرت بیان کرد که با کسی تعارف ندارد و در برابر باطل کوتاه نمیآید و طبق حق عمل میکند، پس چرا در برابر این انحرافات اقدام نکرد؟
پاسخ: حضرت در ابتدای خلافت، منطق خود را بیان کرد، اما در ادامه مسائل به گونهای پیش رفت که حضرت نتوانست این منطق و مرام خود را کامل دنبال کند.