« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عباس مسلمی‌زاده

1403/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 مطالبة الصدیقة الطاهرة (علیهاالسلام) فدکاً و الخمس/ الغنيمة/كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ مطالبة الصدیقة الطاهرة (علیهاالسلام) فدکاً و الخمس

 

بحث در این بود که خلفاء خمس را از بنی‌هاشم منع کردند؛ دلیل آن نیز سیاست‌بازی آن‌ها بود. اولین نفری که مبادرت به منع خمس از بنی‌هاشم نمود، ابوبکر بود. مواردی از کتب عامه و امامیه در این رابطه نقل شد.

احتجاج حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با ابوبکر

     ابن ابی‌الحدید پس از نقل محاجه‌ی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با ابوبکر به یک نکته اشاره می‌کند. او مطالبی را از کتاب احمد بن عبدالعزیز جوهری که از ثقات در نزد اصحاب الحدیث است، نقل می‌کند. سپس ابن ابی‌الحدید می‌گوید: علی بن مهنا به من گفت: به نظر شما قصد ابی‌بکر و عمر از غصب فدک چه بود؟ گفتم: چه قصدی داشتند؟ گفت: هدف آن‌ها این بود که به واسطه‌ی این منع، نرمی و مهربانی برای علی بن ابی‌طالب باقی نماند و مردم از او حرف‌شنوی نداشته باشند.

     همچنین ابن ابی‌الحدید می‌گوید: به یکی از متکلمان امامیه گفتم که فدک یک نخلستان کوچکی بیش نبود. او گفت: این‌گونه نیست، بلکه فدک قابل توجه بود و منع حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) از فدک، به این دلیل بود که نتوانند به وسیله‌ی محصولات این باغ با صاحبان قدرت منازعه کنند و لذا فدک را از بنی‌هاشم منع کردند و از پرداخت خمس نیز به همین دلیل خودداری نمودند. فقیری که مال ندارد همتش ضعیف می‌شود و حتی در نزد خود نیز کم می‌آورد و حقیر و ناچیز به حساب می‌آید و مشغول به اکتساب می‌شود و این مسئله، مانع از طلب ملک و ریاست می‌شود.[1]

     ابن ابی‌الحدید در قسمت دیگری از کتاب شرح نهج‌البلاغه، می‌نویسد: به استادم علی بن فارغی گفتم: در اینکه فاطمه ادعای فدک کرد، آیا به نظر شما صادق بود؟ استاد گفت: بله. پرسیدم: اگر صادق بود و ابوبکر نیز می‌دانست پس چرا فدک و میراث پیغمبر را به او نداد؟ خندید و با اینکه اهل شوخی نبود و برای خود احترام و حریم داشت، سخن شیرین و لطیفی گفت: اگر ابوبکر می‌گفت که فاطمه صادق است و فدک را به او می‌داد، در روز دیگر خلافت و ولایت را نیز طلب می‌کرد و اگر تصدیق می‌کرد باید تا آخر سخنان او را تصدیق می‌کرد و خلافت را تحویل می‌داد. پس در اینجا جای موافقت نبود. اگر قرار بود او را تصدیق کند، نیازی به بینه و شاهد نداشت. با اینکه علی بن فارغی این کلام را در مجرای هزل و شوخی بیان کرده، اما سخن صحیحی است و جوابی ندارد.[2]

     در صحیح بخاری در باب غزوه‌ی خیبر نقل شده است:

حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ، وَ فَدَكٍ وَ مَا بَقِيَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «لَا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فِي هَذَا المَالِ»، وَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَا أُغَيِّرُ شَيْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَالِهَا الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، وَ لَأَعْمَلَنَّ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ. فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَ عَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا، وَ لَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَ صَلَّى عَلَيْهَا .... [3]

فاطمه (سلام‌الله‌علیها) میراثش را از ابوبکر درخواست کرد. ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده ما ارث نمی‌گذاریم و آنچه باقی می‌گذاریم صدقه است. اگر آن را بدهیم، صدقه را به آل محمد داده‌ایم. من هیچ چیز از صدقه را تغییر نمی‌دهم و با آن همان‌گونه که پیغمبر رفتار می‌کرده، رفتار می‌کنم. فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر ابی‌بکر غضب کرد و تا زمانی که از دنیا رفت با او سخن نگفت و بعد از پیامبر شش ماه زنده بود. علی (علیه‌السلام) خلیفه را خبر نکرد و خودش بر او نماز خواند و او را شبانه دفن کرد.

     تفسیر برهان نقل کرده است:

رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ مَرَّتَيْنِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، الْأُولَى: حِينَ قَالَ: «أَ تَدْرُونَ مَنْ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي؟» قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ». وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ قَالَ: «هَذَا وَلِيُّكُمْ بَعْدِي». وَ الثَّانِيَةُ: يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ يَقُولُ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ». وَ كَانُوا قَدْ أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ تَعَاقَدُوا: أَنْ لَا نُرْجِعَ إِلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ هَذَا الْأَمْرَ،وَ لَا نُعْطِيَهِمْ الْخُمُسَ ....[4]

حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از مسلمانان دو مرتبه برای علی (علیه‌السلام) میثاق و بیعت گرفت. اولین مورد در واقعه‌ای قبل از غدیر فرمود: آیا می‌دانید ولی شما کیست؟ مردم گفتند: خدا و رسول او آگاه‌ترند. سپس فرمود: ولی شما بعد از من صالح المؤمنین است. و به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاره کردند و گفتند او ولی شما بعد از من است. بار دیگر در غدیر خم فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست. اما آن‌ها در درون خود پنهان کردند و با خود پیمان بستند که ما به سراغ اهل‌بیت نخواهیم رفت و به آن‌ها خمس نمی‌دهیم.

     در کشکول سید حیدر عاملی که از عرفاست از مفضل بن عمر نقل شده که وقتی ابوبکر خلیفه شد، عمر به او گفت: مردمان بنده‌ی این دنیا هستند و غیر دنیا را نمی‌خواهند. بنابراین، از علی خمس و فیء و فدک را منع کن. پیروان او وقتی بدانند علی چیزی ندارد، از روی تمایل به دنیا علی را رها خواهند کرد. و ابوبکر نیز این کار را کرد. علی (علیه‌السلام) به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود به نزد ابی‌بکر برو و خمس و فدک و فیء را به او یادآوری کن. ابوبکر به فاطمه (سلام‌الله‌علیها) گفت: بیّنه بیاور. حضرت فرمود: خدا در قرآن فرموده است: ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾. من و فرزندانم نزدیک‌ترین خلائق به رسول خدا هستیم و پیغمبر نیز آن را نحله داد (یعنی در زمان حیات خود بخشید) .... ابوبکر به عمر نگاه کرد و نظرش را پرسید. ... عمر گفت: گمان نمی‌کنم اصحاب رسول خدا به این حرف راضی شوند. حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود: اما خداوند و رسول او به این سخن راضی هستند.[5]

 


logo