« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عباس مسلمی‌زاده

1403/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 حرمان بنی‌هاشم من الخمس فی زمن الخلفاء/ الغنيمة/كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ حرمان بنی‌هاشم من الخمس فی زمن الخلفاء

 

بحث در اینجا بود که سیاست‌های ظالمانه سبب شد که بنی‌هاشم و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از خمس محروم شوند و نقل‌های متعددی از کتب سیره و تاریخ نقل شد که خلفاء، پس از وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سهم رسول‌الله را حذف کردند و سهم ذوی‌القربی را نیز یا در تأمین سلاح و امور جنگی استفاده کردند یا آن را حق خویشاوندان خلیفه دانستند. نسبت به سهم الله هم بیان کردند که از باب تبرک و تیمن در آیه‌ی شریفه آمده است.

محروم شدن بنی‌هاشم از خمس در زمان ابوبکر

چنان‌که گذشت، اولین کسی که بنی‌هاشم را از خمس منع کرد، ابوبکر بود. این مطلب از برخی منابع عامه نقل شد؛ اکنون مواردی دال بر این مطلب از منابع شیعه نقل می‌شود.

     در تفسیر عیاشی آمده است:

عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، قَالَ: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ فِي الْخُمُسِ نَصِيباً لِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يُعْطِيَهُمْ نَصِيبَهُمْ حَسَداً وَ عَدَاوَةً، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ: وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ، وَ كَانَ أَبُو بَكْرٍ أَوَّلَ مَنْ مَنَعَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ حَقَّهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ، وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَى رِقَابِهِمْ، وَ لَمَّا قُبِضَ أَبُو بَكْرٍ اسْتَخْلَفَ عُمَرَ عَلَى غَيْرِ شُورَى مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ لَا رِضًى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، فَعَاشَ عُمَرُ بِذَلِكَ لَمْ يُعْطِ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ حَقَّهُمْ وَ صَنَعَ مَا صَنَعَ أَبُو بَكْرٍ.[1]

خدای متعال در خمس سهمی را برای آل محمد (علیهم‌السلام) قرار داد، اما ابوبکر از پرداخت این حق خودداری کرد و عمر نیز همین رویه را در پیش گرفت.

     صاحب وسائل الشیعة به نقل از شیخ طوسی آورده است:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَجَلَسْتُ عِنْدَهُ فَإِذَا نَجِيَّةُ قَدِ اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَجَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِهَا إِلَّا فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فَكَأَنَّهُ رَقَّ لَهُ فَاسْتَوَى جَالِساً فَقَالَ يَا نَجِيَّةُ سَلْنِي فَلَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قَالَ يَا نَجِيَّةُ إِنَّ لَنَا الْخُمُسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ لَنَا الْأَنْفَالَ وَ لَنَا صَفْوَ الْمَالِ وَ هُمَا وَ اللَّهِ أَوَّلُ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ ....[2]

حارث بن مغیره نصری می‌گوید: نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتم و در محضر ایشان نشستم. نجیّه از امام اجازه خواست و امام اذن داد و او وارد شد و نشست. گفت: فدایت شوم، می‌خواهم از مسئله‌ای سؤال کنم که به خدا قسم هدفم خیرخواهی است و می‌خواهم رقبه‌ام از آتش آزاد شود. گویا حضرت دلش به حال او سوخت و صاف نشست و فرمود: سؤال کن؛ از هر چه سؤال کنی جواب می‌دهم. نجیه گفت: نظر مبارک شما درباره‌ی فلانی و فلانی چیست. امام فرمود: در کتاب خدا خمس، انفال و صفایای اموال[3] برای ماست؛ به خدا قسم، آن دو نفر اولین کسانی هستند که نسبت به حق ما در کتاب خدا ظلم کردند.

     همچنین در وسائل الشیعة از تفسیر عیاشی این چنین نقل شده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ مَا تَقُولُ قُرَيْشٌ فِي الْخُمُسِ قَالَ قُلْتُ: تَزْعُمُ أَنَّهُ لَهَا قَالَ مَا أَنْصَفُونَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ مُبَاهَلَةٌ لَتُبَاهِلَنَّ بِنَا وَ لَئِنْ كَانَ مُبَارَزَةٌ لَتُبَارِزَنَّ بِنَا ثُمَّ يَكُونُونَ هُمْ وَ عَلِيٌّ سَوَاءً.[4]

ابوجعفر احول می‌گوید: امام صادق (علیه‌السلام) از من پرسید: قریش درباره‌ی خمس چه می‌گویند؟ گفتم: گمان می‌کنند که خمس برای آن‌هاست. امام فرمود: به خدا سوگند در مورد ما (اهل بيت) انصاف را رعايت نمى‌كنند، اگر مباهله‌اى باشد با ما (عليه دشمنان) مباهله مى‌كنند و اگر مبارزه و جنگى باشد به وسيله‌ی ما مبارزه مى‌كنند (و پيروز مى‌شوند) آن‌گاه على (علیه‌السلام) و آن‌ها مساوى باشند؟!

در هر صورت، از مجموع آن‌چه از طریق جمهور و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دست می‌آید آن است که اولین اقدام برای جلوگیری از خمس از زمان ابو بکر آغاز شد و عمر نیز از این کار تبعیت کرد. البته خواجه نصیر در تجرید الاعتقاد[5] و مرحوم علامه در شرح تجرید[6] آورده‌اند که منع خمس از مطاعن عمر است، اما به نظر می‌رسد این فرمایش دقیق نیست و این منع از زمان خلیفه‌ی اول شروع شده است.

علامه حلی در شرح کلام خواجه نصیر در شرح تجرید بیان می‌کند: عمر در هر سال به عایشه و حفصه ده هزار درهم می‌داد و خود نیز 80 هزار درهم از بیت‌المال برداشت و گفت این را قرض برداشتم؛ اما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را از پرداخت خمس منع کرد.

شعری منسوب به صقر بصری است که خطاب به عایشه می‌گوید:

وَ يَوْمَ الْحَسَنِ الْهَادِي‌

عَلَى بَغْلِكِ أَسْرَعْتِ‌

وَ مَايَسْتِ وَ مَانَعْتِ‌

وَ خَاصَمْتِ وَ قَاتَلْتِ‌

وَ فِي بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ‌

بِالظُّلْمِ تَحَكَّمْتِ‌

هَلِ الزَّوْجَةُ أَوْلَى‌

بِالْمَوَارِيثِ مِنَ الْبِنْتِ‌

لَكِ التُّسْعُ مِنَ الثُّمْنِ‌

فَبِالْكُلِّ تَحَكَّمْتِ‌

تَجَمَّلْتِ تَبَغَّلْتِ‌

وَ لَوْ عِشْتِ تَفَيَّلْتِ.[7]

با اینکه ابوبکر حدیث جعل کرد که «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکنا صدقة» اما وقتی که نوبت به زنان پیغمبر رسید، ارث آن‌ها را پرداخت کرد. عایشه که سهم ارث او از خانه‌ی پیغمبر کم بود، اجازه داد که ابوبکر و عمر در آن‌جا دفن شود. صقر بصری می‌گوید: وای به حال تو که می‌ترسم که یک روز سوار بر فیل هم بشوی و خانه‌ی خدا را خراب کنی.

در هر حال، منع خمس جزء مطاعن عمر هست، اما اولین کسی که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را از خمس منع کرده، ابوبکر است.

ایستادگی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در برابر سیاست ظالمانه‌ی ابوبکر

اولین کسی که در برابر سیاست ظالمانه‌ی ابوبکر ایستاده و برخورد کرده، حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام‌الله‌علیها) است.

     ابن ابی‌الحدید می‌گوید:

و اعلم أن الناس يظنون أن نزاع فاطمة أبا بكر كان في أمرين في الميراث و النحلة و قد وجدت في الحديث أنها نازعت في أمر ثالث و منعها أبو بكر إياه أيضا و هو سهم ذوي القربى. قال أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري أخبرني أبو زيد عمر بن شبة قال حدثني هارون بن عمير قال حدثنا الوليد بن مسلم قال حدثني صدقة أبو معاوية عن محمد بن عبد الله عن محمد بن عبد الرحمن بن أبي بكر عن يزيد الرقاشي عن أنس بن مالك أن فاطمة علیها السلام أتت أبا بكر فقالت لقد علمت الذي ظلمتنا عنه أهل البيت من الصدقات و ما أفاء الله علينا من الغنائم في القرآن من سهم ذوي القربى ثم قرأت عليه قوله تعالى‌ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى‌َ الآية فقال لها أبو بكر بأبي أنت و أمي و والد ولدك السمع و الطاعة لكتاب الله و لحق رسول الله صلی الله علیه و آله و حق قرابته و أنا أقرأ من كتاب الله الذي تقرءين منه و لم يبلغ علمي منه أن هذا السهم من الخمس يسلم إليكم كاملا قالت أ فلك هو و لأقربائك قال لا بل أنفق عليكم منه و أصرف الباقي في مصالح المسلمين قالت ليس هذا حكم الله تعالى قال هذا حكم الله فإن كان رسول الله عهد إليك‌ في هذا عهدا أو أوجبه لكم حقا صدقتك و سلمته كله إليك و إلى أهلك قالت إن رسول الله صلی الله علیه و آله لم يعهد إلي في ذلك بشي‌ء إلا أني سمعته يقول لما أنزلت هذه الآية أبشروا آل محمد فقد جاءكم الغنى قال أبو بكر لم يبلغ علمي من هذه الآية أن أسلم إليكم هذا السهم كله كاملا و لكن لكم الغنى الذي يغنيكم و يفضل عنكم و هذا عمر بن الخطاب و أبو عبيدة بن الجراح فاسأليهم عن ذلك و انظري هل يوافقك على ما طلبت أحد منهم فانصرفت إلى عمر فقالت له مثل ما قالت لأبي بكر فقال لها مثل ما قاله لها أبو بكر فعجبت فاطمة علیها السلام من ذلك و تظنت أنهما كانا قد تذاكرا ذلك و اجتمعا عليه.[8]

مردم گمان می‌کنند که دعوای حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با ابوبکر درباره‌ی دو امر بود؛ یکی میراث و یکی نحلة (یعنی بخشش‌های پیامبر به حضرت فاطمه در زمان حیاتشان) ولی در حدیث دیدم که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) با ابوبکر در امر ثالثی منازعه کرد و امر ثالث سهم ذوی‌القربی از خمس بود؛ چنان‌که احمد بن عبدالعزیز جوهری به سند خود از انس بن مالک نقل می‌کند: حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نزد ابی‌بکر آمد و فرمود: تو از ظلمی که درباره‌ی صدقات و فیء در حق ذوی‌القربی کردی، آگاه هستی؛ بعد آیه‌ی شریفه را قرائت فرمود: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى﴾. ابوبکر گفت: جان من و پدر و مادرم فدای تو و پدر فرزندانت. ما در برابر کتاب الله و حق رسول خدا و نزدیکان او مطیع هستیم. آن‌چه من از کتاب خدا می‌دانم آن است که سهم خمس به طور کامل به شما نباید داده شود. حضرت فرمود: یعنی الباقی برای تو و خویشاوندان توست؟ گفت: بلکه بخشی را به شما نفقه می‌دهم و بقیه را در مصالح مسلمین هزینه می‌کنم. حضرت فرمود: این حکم خدا نیست. ابوبکر گفت: این حکم خداست؛ اگر پیغمبر مسئله خاصی به شما گفته و عهد خاصی با شما داشته و حقی برای شما قرار داده، بگو تا من تمام خمس را به شما بدهم. حضرت فرمود: پیغمبر عهدی با من نداشته ولی شنیدم که وقتی آیه نازل شد فرمود: بشارت بر شما باد که غنا و ثروت به سمت شما آمد. دوباره ابوبکر حرف قبلی خود را تکرار کرد و گفت: تمام آن به شما نمی‌رسد، بلکه در حدی به شما می‌رسد که بی‌نیاز شوید؛ از عمر و ابوعبیده بپرسید که آیا موافق هستند یا خیر. حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به آن‌ها مراجعه کرد و آن‌ها نیز حرف ابوبکر را تکرار کردند.


[3] اموال خاص، ویژه و قیمتی که در غنائم جنگی وجود دارد، مثل مرکب پادشاهان.
logo