« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عباس مسلمی‌زاده

1403/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 حرمان بنی‌هاشم من الخمس فی زمن الحکام الجائرین/ الغنيمة/كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ حرمان بنی‌هاشم من الخمس فی زمن الحکام الجائرین

 

بحث پیرامون مسئله‌ی خمس بود و سؤالات و شبهاتی در این رابطه مطرح شد و پاسخ آن‌ها به تفصیل بیان شد.

محروم شدن بنی‌هاشم از خمس توسط حاکمان ظالم

یکی از مسائل مرتبط با مسئله‌ی خمس، چرایی برخوردی است که در طول تاریخ اسلام با این مسئله صورت گرفته که با هیچ یک از مسائل شرعی دیگر صورت نگرفته است. متأسفانه به دلیل مصیبتی که بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) واقع شد و غصب جایگاه خلافت، سیاست ظالمانه و ستمگرانه‌ای حاکم شد که سعی فراوانی در دشمنی با اهل‌بیت آن حضرت داشت. از این رو، چه در زمان حکومت خلفا و چه در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس، این سیاستی بود که دستگاه خلافت در مقابل عترت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اتخاذ کردند و بنی‌هاشم را از خمس محروم کردند و حق آن‌ها را ادا نکردند.

حرمت زکات بر بنی‌هاشم و جایگزینی خمس

زکات بر بنی‌هاشم حرام است و در این مسئله اختلافی بین جمهور و امامیه وجود ندارد. این مسئله از مسلّمات فقه ماست و روایات متواتره‌ای از طریق امامیه و عامه در این خصوص وارد شده است که نه می‌توان زکات را به بنی‌هاشم داد و نه حتی مسئولیت جبایه و جمع‌آوری زکات را به آن‌ها سپرد، زیرا یک سهم از زکات به «العاملین علیها» تعلق دارد و اگر جبایه‌ی زکات به آن‌ها سپرده شود، مشمول این سهم خواهند شد. لذا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) احدی از بنی‌هاشم را مأمور اخذ زکات قرار ندادند. در روایات نقل شده که خدا بنی‌هاشم را اکرام کرد و چون زکات از اوساخ اموال است، بنی‌هاشم گرامی‌تر از آن هستند که به سراغ آن بروند و خداوند متعال در عوض آن، خمس را به آن‌ها اعطا کرد.

روایتی در کتاب صحیح مسلم است که دو تن از بنی‌هاشم به نام‌های فضل بن عباس و عبدالمطلب بن ربیعه محتاج به ازدواج بودند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درخواست کردند که آن‌ها را برای اخذ زکات بفرستد تا از سهم عاملین چیزی نصیب آن‌ها شود و از این طریق بتوانند مهر همسرانشان را بدهند. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از این امر ابا کردند و به دو نفر از اصحاب امر کردند که دختران خود را به ازدواج فضل بن عباس و عبدالمطلب بن ربیعه درآورند. سپس خطاب به «مَحمیه» که از عاملین اخذ خمس بود، فرمودند که مهریه‌ی زنان این دو نفر را از خمس بپرداز.[1]

بقیة السیف

حال که زکات به بنی‌هاشم تعلق نمی‌گیرد، اگر قرار باشد از خمس نیز محروم شوند، دست آن‌ها به کلی خالی می‌شود؛ خصوصاً با توجه به اینکه ذریه‌ی پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) روز به روز در حال افزایش هستند.

اولاد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در حقیقت «بقیة السیف» هستند و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در حکمت 84 نهج‌البلاغه فرموده‌اند: «بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً»[2] بقیة السیف هم ماندگارتر هستند و تعداد اولادشان بیشتر است.

وقتی جنگی به وقوع می‌پیوست، برخی از افراد کشته می‌شدند، اما آن کسانی که زنده می‌ماندند و از میدان برمی‌گشتند، از آن‌ها تعبیر به «بقیة السیف» می‌شود.

عبارت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از عبارات غامض است و شارحان برای توضیح آن به زحمت افتاده‌اند. بقیة السیف با اینکه همه کشته شدند به جز برخی از آنان.

این سؤال نسبت به کلام حضرت وجود دارد که بقیة السیف افرادی هستند که تعدادی از آن‌ها کشته شده‌اند و بر این اساس، معنای اینکه هر چه بیشتر کشته بدهی، نسل آن بیشتر باقی می‌ماند، چیست؟ یعنی گویا صدر و ذیل حدیث همخوانی ندارند.

در منهاج‌البراعة آمده که ابن ابی‌الحدید معتزلی از قول استادش نقل کرده است: «ليته لما ذكر الحكم ذكر علّته»[3] ای کاش حضرت علت حکم را نیز بیان می‌کردند.

مرحوم ابن‌میثم بحرانی می‌گوید: «لا أرى ذلك إلاّ للعناية الالهيّة ببقاء النوع و حفظه و إقامته و بإخلاف من قتل ممّن بقى و اللّه أعلم»[4] یعنی به صورت طبیعی بین صدر و ذیل حدیث رابطه‌ای وجود ندارد مگر از باب عنایت الهی.

کلام حضرت امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) ناظر به دو گروهی است که یک دسته غالب شده و گروه دیگر کشته می‌دهد و تنها چند نفر از آن‌ها باقی می‌مانند. آن طوایفی که از جنگ با دشمنان بی‌رحم باقی مانده‌اند، با اینکه به ظاهر کشته‌های بیشتری داده‌اند، اما بیشتر باقی می‌مانند. تجربه هم همین را بیان می‌کند؛ از جمله درباره‌ی خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در طول تاریخ، اولاد بسیاری از نسل ایشان را کشتند و تعداد کمی باقی بودند؛ از اولاد سیدالشهداء (علیه‌السلام) تنها یک اولاد ذکور باقی بود؛ از اولاد بنی‌الحسن نیز چه بسیار کشتند. یعنی آن کسانی که بیشتر در معرض ظلم قرار گرفتند و کشته شدند، بیشتر باقی ماندند. در واقع رابطه‌ی طبیعی بین صدر و ذیل نیست، بلکه این یک معجزه است.

شاید این یک مطلب بیان یک سنت الهی است که وقتی کسی مظلوم واقع شده و کشته می‌شود، خدا نیز عنایت می‌کند و درصدد جبران برآمده و شمار آن‌ها افزایش می‌یابد.

برداشت دیگر از این حدیث آن است که کسانی که مظلومانه کشته می‌شوند، افراد منتسب به آن‌ها در بین مردم عزیز هستند و لذا تمایل به آن‌ها بیشتر است و مورد اکرام مردم قرار می‌گیرند. لذا مردم تمایل بیشتری به ازدواج با آن‌ها دارند و منجر به تکثیر نسل آن‌ها می‌شود.

در هر حال، باقی‌مانده‌ی نسل پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بقیة السیف هستند و طبق فرمایش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، این نسل زیاد شده و در شرق و غرب عالم پخش شده‌اند. از طرفی اگر گفته شود که خمس تنها مختص به غنائم دارالحرب باشد، مگر چقدر جنگ اتفاق افتاده و چه مقدار غنائم جنگی وجود دارد که با آن بتوان اولاد رسول خدا را تأمین نمود. افزون بر این، جنگ‌ها تداوم ندارند و تنها در برخی از دوران‌ها جنگ اتفاق افتاده است. همچنین در غالب جنگ‌ها نیز پیروزی حاصل نمی‌شد. اگر خمس مختص به غنائم حربی باشد، فقرای عترت که ابقی عدداً و اکثر ولداً هستند، باید چه کنند؟! بنابراین باید مثل زکات که در طول تمام دوران‌ها وجود دارد، خمس نیز باید به چیزی مثل ارباح مکاسب و تجارات و صناعات تعلق بگیرد که در دوران‌های مختلف باقی باشد تا بدلیت از زکات برای تأمین مخارج اقرباء نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حاصل شود.


logo