1403/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
بعث النبی (صلىاللهعليهوآلهوسلم) عمّالاً لأخذ الأخماس/ الغنيمة/كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ بعث النبی (صلىاللهعليهوآلهوسلم) عمّالاً لأخذ الأخماس
در مقام پاسخگویی به چند سؤال بودیم.
اول: مدعای امامیه آن است که حکم وجوب خمس «ما غنمتم» که در آیهی شریفه بیان شده، معنایی عام دارد؛ پس چرا در روایات از پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دربارهی خمس مواردی همچون ارباح مکاسب چیزی بیان نشده است؟
دوم: چرا در سیرهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل نشده که از ارباح مکاسب خمس دریافت میکردند؟
سوم: پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای اخذ زکوات و صدقات عمالی را تعیین میکردند و یکی از اصناف ثمانیهی مصرف زکات، «العاملین علیها» هستند. آیا برای اخذ اخماس نیز مأمور میفرستادند؟
در پاسخ به سؤال اول و دوم بیان شد که اولاً منع از کتابت و نقل حدیث، نقش بسزایی در عدم نقل احادیث نبوی داشته و بر این اساس، دست نیافتن به این آثار، دلیل بر عدم وجود آنها نیست. ثانیاً با این وجود هم در منابع عامه، موارد متعددی نقل شده که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نامههای خود به قبایل و وافدین، در کنار صلاة و زکاة، وجوب خمس را نیز متذکر شدهاند و آن را در زمرهی فروع دین بیان نمودهاند.
فرستادن عمالی از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای دریافت خمس
اما در پاسخ به سومین سؤال، اینگونه بیان میکنیم پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همچون عمال اخذ زکات، برای اخذ اخماس هم عمالی میفرستادند.
تفصیل مطلب آن است که بعد از انتشار اسلام در سرزمین حجاز، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به حکم آیهی 103 سورهی مبارکهی توبه که فرموده است ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِهَا﴾[1] برای اخذ صدقات و زکوات عاملینی را به سوی قبایل میفرستادند. حال سخن در این است که چرا برخلاف زکات و صدقه، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کسی را برای اخذ خمس نفرستاده و اگر فرستاده بود باید در بین مسلمین مشهور بوده و ثبت و ضبط شده باشد. اما صحیح آن است که حضرت برای اخذ خمس نیز افرادی را میفرستاده، هرچند که عمال اخذ اخماس کمتر بوده است؛ این مطلب بدین دلیل است که بیشترین ثروت مردم جزیرةالعرب مواردی بوده که متعلق زکات است، یعنی شغل رایج و عمدهی فعالیت مردم در آن زمان، زراعت، باغداری و یا دامداری بوده و تجارت نیز با درهم و دینار صورت میپذیرفته و البته منحصر به اهل مکه و برخی قبایل بوده، نه اغلب قبایل. از سوی دیگر، حکم وجوب خمس در ارباح مکاسب مشروط به آن است که از مخارج سال اضافه بیاید و این شرط نسبت به اکثر مردم محقق نمیشد. کنز نیز برای قلیلی از افراد حاصل میشد و ابزار و آلات معدن نیز در اختیار مردم نبود. غوص نیز مربوط به دریاست و بیشتر مناطق دریایی در کنار آنها نبود و موارد آن نیز اندک است.
افزون بر این، چه بسا کسانی که از سوی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای اخذ زکات میرفتند، مأمور بودند که اگر کسی هم خمس پرداخت کرد، دریافت کنند؛ چنانکه در نامه به اهل حمیر بیان شد که مأمور هم اخماس را نزد پیامبر آورده بود و هم زکوات را.[2]
در کنار همهی این موارد، سیاست حکام و خلفاء بر این بوده که به زکات بیشتر بپردازند، زیرا یکی از موارد مصرف خمس مربوط به بنیهاشم بوده و چه بسا این سیاست منجر به این شده که راویان، از نقل چنین احادیثی خودداری کنند.
اما در عین حال، در لابلای کتب سیره و تاریخ زندگی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مواردی نقل شده که ایشان برای جلب خمس نیز عاملینی به سوی قبایل راهی نمودهاند:
• حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ، قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ آدَمَ، قَالَ: حَدَّثَنَا زِيَادٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ كَتَبَ لِعَمْرِو بْنِ حَزْمٍ حِينَ بَعَثَهُ إِلَى الْيَمَنِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا بَيَانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»: عَهْدٌ مِنْ مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ رَسُولِ اللَّهِ، لِعَمْرِو بْنِ حَزْمٍ حِينَ بَعَثَهُ إِلَى الْيَمَنِ، أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي أَمْرِهِ كُلِّهِ، وَ أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمَغَانِمِ خُمُسَ اللَّهِ، وَ مَا كُتِبَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الصَّدَقَةِ مِنَ الْعَقَارِ عُشْرَ مَا سَقَى الْبَعْلَ وَ سَقَتِ السَّمَاءُ وَ نِصْفَ الْعُشْرِ مِمَّا سَقَى الْغَرْبُ.[3]
پیشتر بیان شد که در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هیچگاه جنگی بین یمن و سایر قبایل کفار اتفاق نیفتاده که منظور از خمس مغانم، غنائم جنگی باشد و اساساً در جنگها تقسیم غنائم و اخذ خمس تحت مدیریت خود حضرت انجام شده است. بنابراین، طلب خمس غنائم جنگی توسط حضرت، معنایی ندارد و مقصود از مغانم، مطلق منافع از جمله ارباح مکاسب است.
• در طبقات ابنسعد بیان شده است:
كَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِلَى سَعْدِ هُذَيْمٍ مِنْ قُضَاعَةَ وَ إِلَى جُذَامَ كِتَابًا وَاحِدًا يُعَلِّمُهُمْ فِيهِ فَرَائِضَ الصَّدَقَةِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ يَدْفَعُوا الصَّدَقَةَ وَ الْخُمُسَ إِلَى رَسُولَيْهِ أُبَيٍّ وَ عَنْبَسَةَ أَوْ مَنْ أَرْسَلاهُ.[4]
• ابنقیم جوزیه در کتاب زاد المعاد مینویسد:
بَعَثَ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِيَّ، وَ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ إِلَى الْيَمَنِ عِنْدَ انْصِرَافِهِ مِنْ تَبُوكَ. وَ قِيلَ بَلْ سَنَةَ عَشْرٍ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ دَاعِيَيْنِ إِلَى الْإِسْلَامِ، فَأَسْلَمَ عَامَّةُ أَهْلِهَا طَوْعًا مِنْ غَيْرِ قِتَالٍ. ثُمَّ بَعَثَ بَعْدَ ذَلِكَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ إِلَيْهِمْ وَ وَافَاهُ بِمَكَّةَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ.[5]
و در بخش دیگری از این کتاب آورده است:
وَلَّى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ الْأَخْمَاسَ بِالْيَمَنِ وَ الْقَضَاءَ بِهَا.[6]
بنابر این نقل، معاذ بن جبل و ابوموسی اشعری از سوی پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به یمن رفتند و اهل یمن بدون جنگ، اسلام را پذیرفتند. پس از آن، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را متولی اخذ خمس و قضاوت در آن دیار قرار دادند. از آنجایی که اهل یمن بدون جنگ اسلام آوردند، پس معنایی ندارد که حضرت مأمور اخذ خمس غنائم جنگی بوده و در نتیجه، قطعاً خمس در جمیع موارد آن مد نظر است.
• حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ رَوَاحَةَ الرَّامَهُرْمُزِيُّ، ثنا أَبُو كُرَيْبٍ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْأَزْدِيُّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيِّ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ رَجُلٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلِيًّا عَامِلًا عَلَى الْيَمَنِ، فَأُتِيَ بِرِكَازٍ فَأَخَذَ مِنْهُ الْخُمُسَ، وَ دَفَعَ بَقِيَّتَهُ إِلَى صَاحِبِهِ، فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَأَعْجَبَهُ.[7]
فرستادن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تنها برای دریافت رکاز (کنز یا معدن) نبوده، چرا که این موارد همیشگی نیستند و به ندرت حاصل میشوند، بلکه قطعاً فرستادن ایشان برای مواردی همچون قضاوت و دریافت جمیع موارد خمس بوده است. این نکته نیز حائز اهمیت است که پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هیچگاه فردی از بنیهاشم را مأمور اخذ صدقات و زکات قرار نمیدادند، زیرا این موارد بر بنیهاشم حرام است و از سویی یکی از مصارف زکات «العاملین علیها» است. در صحیح مسلم[8] و مسند احمد بن حنبل[9] نیز بیان شده که بنیهاشم برای اخذ زکات و صدقات فرستاده نمیشدند.
• در صحیح مسلم نیز آمده است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «ادْعُوَا لِي مَحْمِيَةَ بْنَ جَزْءٍ»، وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ اسْتَعْمَلَهُ عَلَى الْأَخْمَاسِ.[10]
حاصل مطلب آن است که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای جلب اخماس نیز افراد متعددی را به سوی قبایل فرستادهاند. مقصود از این عمل نیز قطعاً، اخذ خمس غنائم حربیه نبوده، زیرا امور مربوط به جنگ و متفرعات آن از جمله تقسیم غنائم بین مجاهدین و اخذ خمس آن، به دست رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و تحت اشراف ایشان صورت میگرفته است. در نتیجه در زمان نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اخذ خمس از ارباح مکاسب رواج داشته است.