« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عباس مسلمی‌زاده

1403/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 وجوب خمس الرکاز و الکنز فی روایات العامة/ الغنيمة/كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/ الغنيمة/ وجوب خمس الرکاز و الکنز فی روایات العامة

 

سخن در این مطلب بود که در روایات عامه، علاوه بر وجوب خمس در غنائم دارالحرب، برخی دیگر از موارد چندگانه‌ی وجوب خمس نیز وارد شده است. بیان شد که این روایات، دارای چند طایفه هستند:

    1. در طایفه‌ای از این روایات که در عمده‌ی کتب صحاح عامه[1] نقل شده، پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرموده‌اند: العَجْمَاءُ جَرْحُهَا جُبَارٌ وَ البِئْرُ جُبَارٌ وَ المَعْدِنُ جُبَارٌ وَ فِي الرِّكَازِ الخُمُسُ.

    2. دسته‌ی دیگری از احادیث، صدر روایت سابق را ندارند و به صورت‌های مختلف بیانگر وجوب خمس در رکاز هستند؛ از جمله «فِي الرِّكَازِ الْخُمُسُ»[2] یا «قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فِي الرِّكَازِ الْخُمُسَ»[3] و یا «هَذَا رِكَازٌ وَ فِيهِ الْخُمْسُ»[4] .

    3. طایفه‌ی سوم روایاتی هستند که بر وجوب خمس در کنز دلالت داشتند و در این روایات نقل شده که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یا برخی از خلفاء خمس کنز را دریافت کرده‌اند. برخی از این روایت بیان شد و اکنون به موارد دیگری نیز اشاره می‌شود:

     حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا يَزِيدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْبَرَاءِ الْغَنَوِيُّ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَارِثِ الْغَسَّانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَتْنَا شَاكِيَةُ بِنْتُ الْجَعْدِ، عَنْ سَرَّاءَ بِنْتِ نَبْهَانَ الْغَنَوِيَّةِ، قَالَتْ: احْتَفَرَ الْحَيُّ فِي دَارِ كِلَابٍ فَأَصَابُوا كَنْزًا عَادِيًّا فَقَالَ كِلَابٌ: دَارُنَا، وَ قَالَ الْحَيُّ: احْتَفَرْنا، فَنَافَرُوهُمْ ذَلِكَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فَقَضَى بِهِ لِلْحَيِّ وَ أَخَذَ مِنْهُمُ الْخُمُسَ ....[5]

در سرزمین بنی‌کلاب، قبیله‌ای زمین را حفر کردند و به گنجی قدیمی و کهنه مربوط به قبیله‌ی عاد دست پیدا کردند. بین بنی‌کلاب و آن قبیله درباره‌ی مالکیت آن اختلاف شد. بنی‌کلاب آن گروه را نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بردند. پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حکم کرد که گنج برای قبیله‌ای است که گنج را به دست آورده و خمس آن را دریافت کرد.

     حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي خَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، أَنَّ عَلِيًّا أُتِيَ بِرَجُلٍ وَجَدَ فِي خَرِبَةٍ أَلْفًا وَ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ بِالسَّوَادِ، فَقَالَ عَلِيٌّ: لَأَقْضِيَنَّ فِيهَا قَضَاءً بَيِّنًا، إِنْ كُنْتَ وَجَدْتَهَا فِي قَرْيَةٍ خَرِبَةٍ تَحْمِلُ خَرَاجَهَا قَرْيَةٌ عَامِرَةٌ، فَهِيَ لَهُمْ، وَ إِنْ كَانَتْ لَا تَحْمِلُ فَلَكَ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسٍ، وَ لَنَا خُمْسٌ.[6]

     مردی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آورده شد که در خرابه‌ای در بیابان، گنجی پیدا کرده بود که هزار و پانصد درهم بود. حضرت فرمودند: اگر مال را در خرابه‌ای پیدا کردی که ساکنان آنجا اهل پرداخت خراج بودند و آن قریه هنوز آباد است، این گنج برای آن‌هاست. اما اگر اهل قریه خراج نمی‌دادند، چهارپنجم آن برای تو و یک‌پنجم برای ماست.

سؤال

براساس این روایات، فتوای عامه درباره‌ی گنج چیست؟

پاسخ

خواهد آمد که عامه این روایات را درباره‌ی زکات به حساب می‌آورند و میزان پرداخت آن را یک‌پنجم می‌دانند.

    4. طایفه‌ی چهارم روایاتی هستند که هم رکاز و هم کنز در آن‌ها بیان شده و بر وجوب خمس در این دو مورد دلالت دارند.

     حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ، حَدَّثَنِي ابْنُ أَبِي الزِّنَادِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ يَعْنِي ابْنَ الْحَارِثِ، أَخْبَرَنِي عَمْرُو بْنُ شُعَيْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ: أَنَّهُ سَمِعَ رَجُلًا، مِنْ مُزَيْنَةَ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ ... قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَالْكَنْزُ نَجِدُهُ فِي الْخَرِبِ وَ فِي الْآرَامِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: فِيهِ وَ فِي الرِّكَازِ الْخُمُسُ.[7]

مردی از طایفه‌ی مُزَینة از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مسائلی را پرسید که از جمله‌ی آن‌ها این بود: اگر گنجی را در خرابه و آرام[8] پیدا کنیم، حکم آن چیست؟ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: در کنز و رکاز خمس واجب است.

     حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ إِسْحَاقَ، وَ عَلِيُّ بْنُ حَمْشَاذٍ الْعَدْلُ، قَالَا: ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَى، ثنا الْحُمَيْدِيُّ، ثنا سُفْيَانُ، قَالَ: سَمِعْنَاهُ مِنْ دَاوُدَ بْنِ شَابُورٍ وَ يَعْقُوبَ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ فِي كَنْزٍ وَجَدَهُ رَجُلٌ: «إِنْ كُنْتَ وَجَدْتَهُ فِي قَرْيَةٍ مَسْكُونَةٍ، أَوْ فِي سَبِيلٍ مَيْتَاءَ فَعَرِّفْهُ، وَ إِنْ كُنْتَ وَجَدْتَهُ فِي خَرِبَةٍ جَاهِلِيَّةٍ، أَوْ فِي قَرْيَةٍ غَيْرِ مَسْكُونَةٍ، أَوْ غَيْرِ سَبِيلٍ مَيْتَاءَ، فَفِيهِ وَ فِي الرِّكَازِ الْخُمُسُ».[9]

پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: اگر گنج را در قریه‌ای که در آن ساکن هستند یا طریق میتاء[10] پیدا کردی، باید آن را تعریف و اعلام کنی. اما اگر در خرابه‌ای که مربوط به زمان جاهلیت است یا قریه‌ای غیرمسکونی یا راهی متروکه، گنج را پیدا کردی، در آن کنز و نیز در رکاز خمس واجب است.

     حَدَّثَنَا يَزِيدُ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنْ مُزَيْنَةَ، وَهُوَ يَسْأَلُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ ... قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا نَجِدُ فِي السَّبِيلِ الْعَامِرِ مِنَ اللُّقَطَةِ، قَالَ: عَرِّفْهَا حَوْلًا، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا، وَ إِلَّا فَهِيَ لَكَ، قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا نَجِدُ فِي الْخَرِبِ الْعَادِيِّ؟ قَالَ: فِيهِ وَ فِي الرِّكَازِ الْخُمُسُ.[11]

مردی از قبیله‌ی مُزَینة از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره‌ی مالی که در طریق آباد پیدا کرده، سؤال کرد. حضرت فرمود: یک سال آن را تعریف و اعلان کن؛ اگر صاحبش به سراغ آن آمد که به او بازمی‌گردانی و در غیر این صورت برای توست.[12] سپس پرسید: اگر در خرابه‌های قدیمی پیدا کردیم، حکم آن چیست؟ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود: در این کنز و همچنین در رکاز خمس واجب است.

    5. برخی از روایات نیز درباره‌ی خمس سیوب وارد شده‌اند. سیوب جمع سَیب به معنای مال پنهان در زیر زمین است.

     روى سعيد بن عفير عن ابن لهيعة، عن أشياخه، أن النبي صلّى الله عليه و سلّم كتب إلى وائل بن حجر الحضرمي و لقومه: «من محمد رسول الله صلّى الله عليه و سلّم على الأقيال[13] العباهلة من أهل حضرموت، بإقام الصلاة وإيتاء الزكاة: على التيعة شاة و التيمة لصاحبها، و في السيوب الخمس ...».[14]

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در این نامه، به اقامه‌ی نماز امر کردند و بیان داشتند که گوسفندانی که در صحرا می‌چرند و با خوردن گیاهان آنجا رشد می‌کنند، با رسیدن به نصاب چهل گوسفند، یک گوسفند به عنوان زکات پرداخت شود. اما گوسفندانی که این‌گونه نیستند، زکات ندارد. همچنین در سیوب نیز خمس واجب است.


[8] آرام جمع اِرَم است؛ در قدیم‌الایام هنگامی که به مسافرت می‌رفتند، اگر از حمل متاع خود خسته می‌شدند یا چیزی پیدا می‌کردند که توان ادامه‌ی مسیر را با آن نداشتند، متاع خود را در زیر سنگی پنهان می‌کردند و نشانه‌ای بر آن می‌گذاشتند که به آن «اِرَم» گفته می‌شد. النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن الأثير، أبو السعادات، ج1، ص40.
[10] فِي حَدِيثِ اللُّقَطَةِ «مَا وَجدتَ فِي طَرِيقٍ مِيتاءٍ فَعَرِّفْه سَنَةً» أَيْ طرِيقٍ مَسْلُوكٍ، وَ هُوَ مِفْعَالٌ مِنَ الإتِيانِ. وَ الْمِيمُ زائدةٌ، و بابُه الهمزَةُ. وَ مِنْهُ الْحَدِيثُ «قَالَ لَّما مَات ابْنَه إِبْرَاهِيمُ: لَوْلاَ أنَّه طريقٌ مِيتَاءٌ لحزنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ» أَيْ طريقٌ يَسْلُكُه كلُّ أَحَدٍ. النهاية في غريب الحديث و الأثر، ابن الأثير، أبو السعادات، ج4، ص378.
[12] البته این مطلق نیست بلکه در صورتی است که ارزش آن کمتر از درهم باشد.
[13] اقیال جمع قیل به معنای انسان بزرگوار و شخصیت مهم است. مردم یمن به پادشاهان و سرداران خود قیل می‌گفتند؛ همچون عنوان فرعون که به پادشاهان مصر گفته می‌شد.
logo