1403/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
/ اهمیة موضوع الخمس/كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/ اهمیة موضوع الخمس/
مرجعیت علماء در دوران غیبت
طبق قول مشهور بین علمای امامیه غیبت صغرای حضرت بقیةالله (ارواحنافداه) در سال 260 هجری اتفاق افتاده است. در ایام غیبت صغری که 69 سال و تا سال 329 هجری به طول انجامید، شیعیان به وسیلهی چهار نایب خاص با حضرت ارتباط داشتند. امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند:
لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ.[1]
با اتمام دوران غیبت صغری و فرارسیدن دوران غیبت کبری، ارتباط حضرت با شیعیان قطع شد. در پایان عمر آخرین نایب خاص حضرت، جناب علی بن محمد سمری، توقیعی از ناحیهی امام زمان (علیهالسلام) به دست ایشان رسید:
يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً ....[2]
شما تا شش روز دیگر از دنیا میروی و کسی را به عنوان جانشین خود معرفی نکن. دوران غیبت کبری شروع شده و من در میان مردم ظاهر نمیشوم جز با اجازهی پروردگار و ظهور من بعد از دورانی طولانی اتفاق میافتد؛ زمانی که دلها دچار قساوت و دنیا پر از ظلم و ستم میشود.
در زمان غیبت کبری، مرجعیت و پیشوایی مردم به فقهاء و علمای جامعالشرایط سپرده شده که نواب عام حضرت هستند. مدرک حجیت فقهاء دو مطلب است:
1. توقیعی که از جانب حضرت صاحبالزمان (علیهالسلام) در کتاب کمالالدین شیخ صدوق، الغیبة شیخ طوسی و الاحتجاج مرحوم طبرسی نقل شده است:
... أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ....[3]
2. فرمایش امام صادق (علیهالسلام) که در الاحتجاج مرحوم طبرسی ذکر شده است:
... فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُمْ فَإِنَّهُ مَنْ رَكِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاكِبَ فَسَقَةِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنَّا عَنْهُ شَيْئاً وَ لَا كَرَامَةَ ....[4]
در کلام امام صادق (علیهالسلام) معیارهایی مطرح شده است: کسی که میخواهد مرجع شیعیان باشد اولاً باید فقیه و مجتهد باشد. ثانیاً باید از نفس و باطن خودش صیانت کند و از اخلاق رذیله دوری کرده و مهذب باشد؛ اگر انسان مالک نفس خود نباشد، نمیتواند بر قلوب دیگران فرمانروایی کند. همچنین باید دین خود را حفظ کند و از هوا و هوس خویش پیروی نکند، بلکه مطیع و فرمانبردار خداوند متعال باشد. یعنی کسی که از چهارچوب اوامر و نواهی خداوند و پیامبر اکرم و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) فراتر نرود، شایستهی قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت شیعیان است.
اهمیت جایگاه فقیه و عالم
حکمت تأسیس حوزه های علمیه تربیت چنین عالمانی است. در روایات نیز بر اهمیت مقام فقیه و عالم بسیار تأکید شده است. امام باقر (علیهالسلام) در ذیل آیهی شریفهی ﴿وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴾[5] میفرمایند:
... فَنَحْنُ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ أَقَرَّ بِفَضْلِنَا حَيْثُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ شِيعَتِهِمُ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا وَ فُقَهَاءُ شِيعَتِنَا إِلَى شِيعَتِنَا وَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ فَالسَّيْرُ مَثَلٌ لِلْعِلْمِ سِيرَ بِهِ لَيالِيَ وَ أَيَّاماً مَثَلٌ لِمَا يَسِيرُ مِنَ الْعِلْمِ فِي اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ عَنَّا إِلَيْهِمْ فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْكَامِ ....[6]
در کلام دیگری از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده که فرمودند:
فَقِيهٌ وَاحِدٌ أَشَدُّ عَلَى إِبْلِيسَ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ.[7]
افزون بر این، امام کاظم (علیهالسلام) فقیه مؤمن را همچون دژ و قلعهای مستحکم معرفی میکند که پناهگاه اهل اسلام است:
إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا.[8]
همچنین نقش علماء در مبارزه با انحرافات و هدایت جامعه در دوران غیبت بر کسی پوشیده نیست؛ چنانکه در روایتی از امام هادی (علیهالسلام) آمده است:
لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[9]
در کتاب گلستان سعدی نیز این معنا به زیبایی بیان شده است:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاهبشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را
گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بودتا اختیار کردی از آن این فریق را؟
گفت: آن گلیمِ خویش به در میبرد ز موجوین جهد میکند که بگیرد غَریق را.
لزوم اهتمام بر تحصیل علم
یکی از ضرورتهای کنونی جامعهی ما این است که علماء و روحانیون و مبلغان بهروز باشند و از تحصیل فاصله نگیرند و مشغول به فعالیت علمی باشند. در روایات متعددی از اهل بیت (علیهمالسلام) بر تحصیل علم و تفقه در دین تأکید شده و بر این اساس، در هر حالی نباید طلب علم را رها کرد:
• عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: حَدِيثٌ فِي حَلَالٍ وَ حَرَامٍ تَأْخُذُهُ مِنْ صَادِقٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ.[10]
• عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا.[11]
• عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ لَيْتَ السِّيَاطُ عَلَى رُءُوسِ أَصْحَابِي حَتَّى يَتَفَقَّهُوا فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ.[12]
البته همیشه در مسیر تحصیل علم موانع و مشکلاتی نیز برای انسان حاصل میشود و گویا تحصیل علم با راحتی میسر نمیشود، اما باید تلاش کنیم که بر تحصیل علم مقید باشیم؛ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودهاند:
لَا يُدْرَكُ الْعِلْمُ بِرَاحَةِ الْجِسْمِ.[13]
***
اهمیت طرح بحث کتاب الخمس
انشاءالله موضوع درس کتاب الخمس خواهد بود. دلیل انتخاب این بحث آن است که مبحث خمس جزء مباحث فقه مقارن به شمار میرود؛ یعنی بحثی است که معرکهی آرای بین امامیه و عامه است. همچنین برخی از شبهات و سؤالاتی که از سوی وهابیت نیز مطرح میشود، مربوط به مسائل خمس و دلالت آیهی خمس است.
تنها آیهای که دربارهی خمس محل استناد است آیهی 41 سورهی مبارکهی انفال است:
﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ﴾ [14]
ابتدا آیه را مورد بحث و مداقه قرار خواهیم داد و سپس به بررسی روایات، تاریخچهی این بحث و دیدگاههای علمای عامه و امامیه نیز میپردازیم.