97/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
/صد و حصر /
موضوع: /صد و حصر /
مسئله 14: «لو برأ المريض و تمكن من الوصول إلى مكة بعد إرسال الهدي أو ثمنه وجب عليه الحج،فان كان محرما بالتمتع و أدرك الأعمال فهو و إن ضاق الوقت عن الوقوف بعرفات بعد العمرة يحج إفرادا و الأحوط نية العدول إلى الافراد، ثم بعد الحج يأتي بالعمرة المفردة، و يجزيه عن حجة الإسلام، و لو وصل إلى مكة في وقت لم يدرك اختياري.المشعر تتبدل عمرته بالمفردة، و الأحوط قصد العدول و يتحلل، و يأتي بالحج الواجب في القابل مع حصول الشرائط، و المصدود كالمحصور في ذلك».[1]
کلام در فرع سوم از مسئله 14 بود.
سیدنا الاستاد میفرمایند: «و لو وصل إلى مكة في وقت لم يدرك اختياري المشعر تتبدل عمرته بالمفردة، و الأحوط قصد العدول و يتحلل، و يأتي بالحج الواجب في القابل مع حصول الشرائط، و المصدود كالمحصور في ذلك».[2]
در این فرع، چهار مطلب وجود دارد:
مطلب اول: دلیل بر وجوب عمره مفرده
نسبت به این مطلب، به دو دلیل اشاره میشود:
دلیل اول: من فاته الحج
این دلیل در تحریر[3] در مسئله 5 تا 9 آمده است.
همچنین روایات این بحث در وسائل[4] آمده است که از آنها استفاده میشود من فاته الحج، علیه العمره.
این دلیل تمام است.
دلیل دوم: صحیحه زراره: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أُحْصِرَ الرَّجُلُ بَعَثَ بِهَدْيِهِ فَإِذَا أَفَاقَ وَ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ خِفَّةً فَلْيَمْضِ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ يُدْرِكُ النَّاسَ فَإِنْ قَدِمَ مَكَّةَ قَبْلَ أَنْ يُنْحَرَ الْهَدْيُ فَلْيُقِمْ عَلَى إِحْرَامِهِ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْ جَمِيعِ الْمَنَاسِكِ وَ لْيَنْحَرْ هَدْيَهُ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ إِنْ قَدِمَ مَكَّةَ وَ قَدْ نُحِرَ هَدْيُهُ فَإِنَّ عَلَيْهِ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ وَ الْعُمْرَةَ قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ قَبْلَ أَنْ يَنْتَهِيَ إِلَى مَكَّةَ- قَالَ يُحَجُّ عَنْهُ إِنْ كَانَتْ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ- وَ يُعْتَمَرُ إِنَّمَا هُوَ شَيْءٌ عَلَيْهِ».[5]
به کلمه «العمره» بنا بر نقل مرحوم کلینی که عطف به حرف «او» گرفته، اینگونه استدلال میشود که کلمه «من قابل» قید برای حج است نه برای عمره و در نتیجه مفاد این حدیث در این فرض این میشود که بر من فاته الحج، یک حج من قابل است و یک عمره است که قید ندارد و عمره بالفعل میشود.
اشکال: این روایت مجمله است، چون:
اولا: در تهذیب عطف با حرف «واو» آمده است که دچار اشکال است و معنایش این میشود که حج و عمره در سال آینده انجام شود در حالی که یک عمل است نه دو عمل.
ثانیا: در کافی عطف با «او» آمده است و طبق قواعد جاریه، باید کلمه «او» باشد چون کافی اضبط است اما این دچار اشکال است، چون «او» دلالت بر تخییر بین حج من قابل و عمره دارد که این اصلا قائل ندارد.
پس وجود کلمه «او» معنا ندارد و دیگر معنا ندارد یکی امسال باشد و یکی سال دیگر.
مطلب دوم: عمره مفرده در اینجا، امکان ندارد، چون بین دو عمره باید فاصله باشد و باید در هر یک ماه یک عمره باید انجام شود.
اشکال:
اول: اعتبار فاصله یک ماه بین دو عمره، اتفاقی نیست و فقط یک نظریه است که فاصله را معتبر میداند.
ثانیا: در ما نحن فیه، جمع بین دو عمره نشده است، بله دو احرام انجام شده است اما دو عمره صورت نگرفته است، چون عمره تمتع فوت شده است.
بله این بحث است که فاصله بین دو احرام عمرتین معتبر است یا خیر که این اشکال خوبی است اما دلیلی ندارد.
مطلب سوم: در ما نحن فیه، بین ما فاته الحج (روایات) و حتی یبلغ الهدی (آیه) تعارض میباشد. به این بیان که من فاته الحج دو فرض دارد: اول: این فرد روز دهم وارد منی میشود و هنوز قربانی انجام نشده است؛ دوم: این فرد روز دهم وارد منی میشود و میبیند نایبش هدی را ذبح یا نحر کرده است، حال فرض اول مشکلی ندارد و معارض ندارد اما فرض دوم مشکله و تعارض دارد. چون کل ادله بلوغ الهدی میگوید با ذبح، از احرام خارج شده است و از طرف دیگر من فاته الحج میگوید بر این فرد عمره است.
این شبهه باعث اختلاف شده است:
قول اول: اکثر علماء میگویند در اینجا عمره مفرده واجب است. چون من فاته الحج است.
سیدنا الاستاد قائل به همین قول هستند.
قول دوم: شهید اول و ثانی و صاحب مدارک: در اینجا عمره مفرده واجب نیست و با ذبح، از احرام خارج شده است.
این شبهه در مستند، ریاض و... ذکر شده است.
جواب این شبهه در مطلب چهارم خواهد آمد.