« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

97/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

اعمال حج تمتع

 

موضوع: اعمال حج تمتع

 

استثناء سوم: رعاة

رعاة یعنی چوپان، گوسفند چران باشد یا گاو چران باشد یا شترچران. این چوپان، چهارپایان خود را در اطراف مکه نگهداری می‌کند.

در اینجا اگر نیاز به مواظبت چهارپایان بود و یا نیاز به چراندن آنها در لیالی تشریق باشد، بر این فرد مبیت در منی واجب نیست و این فرد مخیر است در منی یا در خارج از منی باشد.

استثناء چهارم: ساقی

کسانی که به حجاج آب می‌رسانند، این افراد از وجوب مبیت در منی استثناء شده‌اند و مخیر هستند که در منی باشند یا در خارج از منی باشند، مثلا در مکه باشند که آب رسانی به حجاج داشته باشند.

در این دو استثناء، دو مطلب وجوب دارد:

مطلب اول: حکم اسلامی در این موارد تخصیص خورده است، یعنی این دو استثناء علی نحو اطلاق صحیح است یا خیر؟

مطلب دوم: چرا سیدنا الاستاد بین این دو مورد فرق گذاشته است، به اینکه در مورد سوم گفته‌اند اگر احتیاج بود و در مورد چهارم مطلق ذکر کرده اند.

اما مطلب اول:

ظاهر این است که گفته شود چوپان و ساقی، یکبار اینگونه است که در این شبها ضرورت به چوپانی گری است و اگر در منی باشد، حرج بر او است، مثلا چوپان باید 500 گاو را رها کند که حرج بر او باشد یا ضرر است مثلا گرگ گوسفندها را می‌خورد. یا مثلا اگر ساقی آبرسانی نکند، مردم تلف می‌شوند.

در این فرض، شکی نیست که این استثناء صحیح است به دلیل قاعده لاضرر در بعضی از موارد و قاعده لا حرج در بعضی دیگر از موارد.

مضافا به مویداتی که در استثناء اول و دوم ذکر کردیم، در این فرض استثناء درست است.

و اخری این است که ضرورتی در این کار نیست و گاوها در روز می‌چرند و شب نیاز به چراندن گاو یا شتر یا گوسفند نیست و رها کردن آنها هم ضرری متوجه ناسک نمی‌کند. و یا در ساقی، شبها احتیاج به رساندن آب به حجاج نیست و خواب هستند، در این فرض ظاهرا هر دو استثناء غلط است. چون این استثناء در رعات باید داخل در حدیث 12 و از مصادیق آن باشند و نص دیگری نیست، یعنی فقط از کلمه «من شغل» استفاده شود که هر کاری که ناسک داشته است، استثناء شده است. این شامل خیاط، سلمانی و صرافی هم می‌شود.

همچنین استثناء اهل سقایه دلیل خاص دارد و آن حدیث 21 از باب 1 از ابواب عود است و غیر از این دو راهی برای استثناء نیست و فرض این است که نه ضرر است و نه حرج است.

اما این دو بیان کفایت نمی‌کند، چون احدی از فقهاء به اطلاق حدیث 12 عمل نکرده‌اند که بگویند کسی که خیاط است، لازم است این سه شب در منی نماند، کما اینکه مرحوم نراقی این ادعا کرده است و شاید دلیل این باشد که مراد از شغل، اشتغال به عبادت در مکه است، بلکه اشکال دیگری هم دارد، در روایت آمدن است «فاتت» فوت در جایی است که کاری را می‌خواسته انجام بدهد اما نتوانسته است و در مورد نسیان یا جهالت یا ذوی الاعذار و مضطر بوده است.

کیف کان این دو فرض داخل در حدیث 12 و از مصادیق آن نمی‌باشند. چون این حدیث اطلاق ندارد و حداقل اجمال دارد که آیا اشتغال به عبادت است و یا اشتغال به خیاطت است مثلا؟

پس نسبت به فرض دوم که نه ضرورت است و نه حرج، این استثناء معنا ندارد و احتیاط این است که بیتوته کند.

همچنین اهل سقایه دلیل خاص دارد و لکن آن دلیل که حدیث 21 است، قابل استدلال نیست. چون قبلا گفتیم در این حدیث از نظر سند دو اشکال است: هیثم بن ابی مسروق و مالک بن اعین که هیچکدام توثیق درستی ندارد و روایت ضعیفه است و قابلیت استدلال در مورد خود ندارد چه برسد به استدلال به آن در رعات.

مقرر: مرحوم کشی نسبت به هیثم می‌گویند که ابو المسروق و فرزندشان فاضل هستند و خوبی از آنها ذکر می‌کند و مرحوم نجاشی می‌گویند له کتاب قریب الامر. و همچنین مالک بن اعین در اسناد کامل الزیاره آمده است و هم اینکه نسبت به او روایات صحیحه در تعظیمش آمده است. پس روایت حسنه است.

پس این استثناء در فرض دوم دلیل ندارد.

اما مطلب دوم:

و اما اینکه چرا سیدنا الاستاد در مورد رعات، قید آورده است و در مورد سقایه بدون قید ذکر کرده است، دو راه دارد:

راه اول: دلیل بر این تفصیل این است که رعات، نص خاص ندارد اما سقایه نص خاص دارد، دلیل ایشان بر عدم تقیید در مورد سقایه، اطلاق نص است.

پس اینکه قید نیاورده است، اطلاق روایت است و آنجا که قید آورده است، نص خاص نداشته و می‌خواسته علی القواعد تمام کند و حکم قاعده در مورد احتیاج به رعات است تا ادله عامه که لا حرج و لا ضرر است، شامل این فرد شود.

اشکال: این راه درست نیست. چون آن قید در رعات علی القاعده است اما در مورد سقایه غلط است چون روایتی نیست که تمسک به اطلاق شود. چون اهل سقایه چند روایت دارد که یکی روایت ح 21 است و روایات دیگر از طرق عامه است، روایات عامه که حجیت ندارد و روایت ح 21 هم دو اشکال دارد، بله امکان ندارد سیدنا الاستاد بخاطر عمل مشهور به این روایت عمل کرده باشد، در حالی که مشهور هم به این روایت عمل نکرده اند، فقط شیخ در خلاف، ادعا عدم خلاف کرده است و بعید است این جهت مراد سیدنا الاستاد باشد.

شاهد بر اینکه مشهور به این روایت عمل نکرده اند، بعضی از کلمات بزرگان است، مثل مستند و ریاض.

ریاض ابتدا بحث ذوی الاعذار را مطرح کرده است بعد می‌فرمایند: «قیل: و منه الرعاة و أهل السقایة».[1]

ایشان گفته قیل و این مشهور را نمی‌رسند.

حدائق: «قد صرح جملة من الأصحاب (رضوان الله علیهم) بأنه رخص فی ترك المبیت لثلاثة: الرعاة ما لم تغرب علیهم الشمس بمنى، و أهل سقایة العباس «3» و إن غربت علیهم الشمس بمنى».[2]

این یعنی چند نفر این فتوا را داده‌اند و الا تعبیر به مشهور می‌کند.

پس مشهور به این روایت عمل نکرده‌اند تا جبران سند شود.

پس ظاهرا و الله العالم سیدنا الاستاد از این طریق نمی‌تواند یکی را مطلق و دیگری را مقید کند.

راه دوم: این راه در کلمات عامه و خاصه دیده می‌شود، به اینکه عدم قید در سقایه، به خاطر این است که آب رسانی در شب هم احتیاج است، یعنی حجاج هم در روز آب می‌خواهند و هم در شب، اما در چوپانی، چهارپایان در شب نیاز به چرا ندارند و بخاطر همین استثناء آن فقط در موارد احتیاج است و قید خورد است.

اشکال: این حرف بدی نیست و حرف عوامی است اما اینگونه نیست که چوپان شبها چهارپایان را رها کند، بله شاید چرا نبرد اما مواظب آنها است تا از گرگها حفظ کند.

در این رابطه مستند[3] اشاره به بعضی از چیزهایی گفتیم دارد، مثلا ایشان این بحث را می‌کند که کفاره در مطلق شغل ساقط است یا در اهل سقایه فقط ساقط است. در عبارت مستند، کلمه «اصحاب کافة» دارد، که می‌گویند به اطلاق صحیحه سعید عمل نکرده است و لذا می‌گوید این روایت شذوذ دارد و این بخاطر این است که اصحاب به آن عمل نکرده‌اند مثلا خیاط استثناء نشده است، و همچنین کلمه نسیان و اضطرار نسبت به این حدیث به کار برده شده است.

استثناء پنجم: کسانی که در مکه مشغول عبادت هستند در شبهای بیتوته

کسانی که در شبهای بیتوته در مکه مشغول عبادت هستند، مبیت در منی بر آنها واجب نمی‌باشد.

در این استثناء چند ملاحظه وجود دارد:

ملاحظه اول: این استثناء در حکم وضعی ذکر شده است یا در حکم تکلیفی؟

اغلب فقها مثل محقق در شرایع و مختصر النافع، این استثناء را به دنبال حکم وضعی آورده اند.

سیدنا الاستاد این استثناء را به دنبال حکم تکلیفی آورده است و بحث کفاره و حکم وضعی را در مسئله 6 بحث کرده است.

اما اغلب فقهاء این استثناء را به دنبال حکم وضعی ذکر کرده اند، مثلا مختصر می‌گوید: «و لو بات بغیرها، كان علیه شاتان، إلا أن یبیت بمكة مشتغلا بالعبادة».[4]

محقق در شرایع هم می‌گویند «فلو بات بغیرها كان علیه عن كل لیلة شاة إلا أن یبیت بمكة مشتغلا بالعبادة».[5]

ملاحظه دوم: آیه اشتغال به عبادت در شب 13 در مکه واجب تخییری است یا خیر؟

 


[1] ریاض المسائل، سید علی طباطبایی، ج7، ص149.
[2] حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج17، ص303.
[3] مستند الشیعه، محقق نراقی، ج13، ص40.
[4] مختصر النافع، محقق حلی، ج1، ص96.
[5] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص250.
logo