96/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
اعمال حج تمتع
موضوع: اعمال حج تمتع
در فرع اول مسئله 10، هفت دلیل برای جواز تقدم طواف نساء بر سعی، در مورد حائض (بنابر اینکه اظهر المصادیق است) ذکر شده است. از این هفت دلیل، دو دلیل قابل ملاحظه است:
دلیل اول: حدیث 1 از باب 64: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع یقُولُ لَا بَأْسَ بِتَعْجِیلِ طَوَافِ الْحَجِّ وَ طَوَافِ النِّسَاءِ قَبْلَ الْحَجِّ یوْمَ التَّرْوِیةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ إِلَى مِنًى- وَ كَذَلِكَ مَنْ خَافَ أَمْراً لَا یتَهَیأُ لَهُ الِانْصِرَافُ إِلَى مَكَّةَ أَنْ یطُوفَ وَ یوَدِّعَ الْبَیتَ- ثُمَّ یمُرَّ كَمَا هُوَ مِنْ مِنًى إِذَا كَانَ خَائِفا».[1]
مرحوم نراقی در مستند به این حدیث استدلال کرده است و بعضی از اعاظم از این حدیث تعبیر به صحیحه علی بن یقطین کرده است.
بحث سندی این حدیث:
اینکه این حدیث صحیحه و از علی بن یقطین باشد، با سه ملاحظه، قابل قبول است:
ملاحظه اول: به ملاحظه احمد بن محمد یا محمد بن عیسی که راوی از حسن بن علی هستند، به اینکه این دو نفر از حسن بن علی بن یقطین روایت دارند.
ملاحظه دوم: روایت علی بن یقطین از موسی بن جعفر علیه السلام میباشد که زیاد روایت دارد.
بر این اساس این روایت صحیحه است. حسن بن علی از اجلاء است و علی بن یقطن هم به همین شکل.
ملاحظه سوم: در بعضی از روایات و در بعضی از مصادر، مثل تهذیب و استصبار، حسن بن علی بن یقطین از علی بن یقطین روایت دارد و واسطهای نخورده است.
کسانی که به این روایت استدلال کرده اند، این سه ملاحظه را رعایت کرده اند.
اشکال: حسن بن علی بن یقطین، از پدرش روایت ندارد، بله با واسطه روایت دارد و تردیدی در این نیست. مثلا حسن بعلی بن یقطین از اخیه حسین، از علی بن یقطین روایت دارد. چون یا باید مروی عنه حسن بن علی بن یقطین را باید ملاحظه کرد که دیده میشود ایشان از عدهای روایت دارد اما از پدرش روایت ندارد. یا باید به راویان علی بن یقطین مراجعه کرد که میبینیم حسین بن علی از ایشان روایت دارد اما حسن بن علی بن یقطین به چشم نمیخورد. پس حسن بن علی بن یقطین از علی بن یقطین روایت ندارد.
مقرر: محمد بن عیسی که در تهذیب راوی است، فقط از سه حسن نقل میکند و آن سه حسن بن علی بن یقطین است و حسن بن فضال است و حسن بن وشاء است، حسن بن فضال و حسن بن وشاء از پدرانشان روایت ندارند، فقط حسن بن علی بن یقطین میماند.
نکته: در اینجا یک نکته باقی میماند و آن این است که اگرچه در رجال مروی عنه حسن بن علی بن یقطن، پدرش نقل نشده، اما در چند روایت، ایشان از پدرش روایت دارد و اصول مقدم بر کتب رجال است.
جواب نکته: اگرچه در بعضی از مصادر حسن بن علی بن یقطین از علی بن یقطین روایت دارد اما همه مناقشه دارد مثلا در تهذیب حسن بن علی بن یقطین عن علی بن یقطین آمده است اما در استبصار حسن بن علی بن یقطین عن اخیه الحسین عن علی بن یقطین آمده است یا بر عکس.
پس نمیتوان به این روایت برای ما نحن فیه تمسک کرد.
نکته: حسن بن علی مشترک بین بیشتر از 100 نفر است که در آنها چند نفر فقط عن ابیه روایت دارند و باید دید که کدام مورد با این سند میسازند. مثلا حسن بن علی بن ابی حمزه از پدرش روایت دارد (که هر دو ضعیف هستند) یا حسن بن علی بن ابی مغیره هم از پدرش روایت دارد (که هر دو از امام کاظم روایت ندارند) یا حسن بن علی بن نعمان است که از پدرش روایت دارد یا حسن بن علی بن مهزیار که از پدرش روایت دارد. البته در این صورت هم مشترک بین ثقه و غیر ثقه میشود.
اشکال دلالی به روایت:
همچنین کلام ما در بحث حیض خانمها بود که صاحب حدائق میگوید روایتی در اینجا نداریم و این روایت در مورد اعمال منی است و ربطی به اعمال مکه ندارد و همچنین مسئله حیض در آن نیامده است و نمیتوان به آن برای حیض استدلال کرده است.
دلیل دوم: اولویت؛ به مقتضای حدیث 13 باب 84 که همین فرض از حضرت سوال شد و حضرت فرمودند طواف نساء ساقط است، حال اگر ترک طواف نساء ساقط شد، به اولویت قطعیه تقدیم طواف نساء جایز است.
متن حدیث: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ أَبِی أَیوبَ إِبْرَاهِیمَ بْن عُثْمَانَ الْخَرَّازِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ مَعَنَا امْرَأَةً حَائِضاً وَ لَمْ تَطُفْ طَوَافَ النِّسَاءِ فَأَبَى الْجَمَّالُ أَنْ یقِیمَ عَلَیهَا قَالَ فَأَطْرَقَ وَ هُوَ یقُولُ لَا تَسْتَطِیعُ أَنْ تَتَخَلَّفَ عَنْ أَصْحَابِهَا وَ لَا یقِیمُ عَلَیهَا جَمَّالُهَا تَمْضِی فَقَدْ تَمَّ حَجُّهَا».[2]
اشکال: در این حدیث شریف، مورد اختلاف است که مفاد این حدیث استنابه است یا سقوط است، اگر مفاد این حدیث سقوط باشد، اولویت فی الجمله خوب است اما اگر مفاد این حدیث، استنابه باشد، این حائض بعد از استنابه، طواف از او ساقط است و اولویت را حفظ نکردید و میگوئید بدون استنابه تقدم ثابت میشود.
فرع دوم: بر فرض تقدیم، استنابه واجب است یا خیر؟
سیدنا الاستاد میفرمایند: «لكن الأحوط الاستنابة لاتیانه».[3]
در اینجا دو نظریه است:
نظریه اول: این حدیث، سقوط با استنابه را میگوید، مثل صاحب وسائل. به اینکه امام با قد تم حجها میخواهد بگوید طواف نساء جزء حج نیست و حجش صحیح است.
نظریه دوم: این حدیث، استنابه را نمیگوید و فرض سوال این است که همه کارها را کرده و فقط طواف نساء مانده است و از فقد تم حجها مطلبی جدیدی میخواهد بگوید به اینکه حج با حواشی آن تمام شده است که سقوط بدون استنابه را میگوید.
ظاهرا والله العالم استنابه واجب است و صحیحه خراز هم همین را بیان میکند.