« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

88/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا و انتهای مشی

موضوع: ابتدا و انتهای مشی

در رابطه با منتهای مشی که در مرحله سوم از مسئله 9، سیدنا الاستاد می‌فرمایند «لو نذر المشي في الحج انعقد حتى في مورد أفضلية الركوب‌ و لو نذر المشي في بعض الطريق، و كذا لو نذر الحج حافيا، و يشترط في انعقاده تمكن الناذر و عدم تضرره بهما و عدم كونهما حرجيين. فلا ينعقد مع أحدها لو كان في الابتداء، و يسقط الوجوب لو عرض في الأثناء، و مبدأ المشي أو الحفاء تابع للتعيين و لو انصرافا، و منتهاه رمي الجمار مع عدم التعيين»[1]

اگر خودش تعیین کرده که عرفه را مثلا، متعین تعیین خودش است که دیروز عرض کردیم، اگر خودش تعیین کرده بعد از طواف نساء، بعد طواف نساء است، اگر تعیین کرده بعد از عقبه، بعد از عقبه است. دلیلش تقدم الکلام که وجوب وفاء به دنبال قصدناذر است.

اگر تعیین نکرده، بلکه ظاهر کلامه را اراده کرده، لله علی حج ماشیا.

در این فرض، ذکرنا به اینکه دو نظریه است:

مشهور بعد از طواف نساء می‌گویند.

سیدنا الاستادبعد از رمی جمار می‌گوید.

فرق این دو روشن است، اگر بعد از رمی جمار باشد، می‌شود بعد از طواف نساء باشد می‌تواند قبل از طواف نساء باشد، اگر روز 10 رفت مکه که شیعیان غالبا این کار را می‌کنند اما احتیاطا و اما استحبابا و اما وجوبا بعد از ذبح می‌روند مکه طواف و سعی و نماز طواف را انجام می‌دهند، طواف نساء هم را انجام می‌دهند و بعضی انجام نمی‌دهند، اگر انجام دادند، بر می‌گردند به منی روز 11 و 12 و 13 در بعضی از فروض رمی جمرات می‌کنند بعد از 12 یا 13 به طرف مکه حرکت می‌کنند.

اگر شما بعد از رمی جمار گرفتید، روز دهم سواره به مکه نمی‌تواند برود سواره به منی نمی‌تواند برگردد، چون منتهای مشی یا 12 است یا 13.

تا جمرات ثلاثه نیاید، حق سوار شدن ندارد.

روی این فرض اگر طواف نساء انجام داد، علی مسلک مشهور حق سواره آمدن را دارد و علی مسلک سیدنا الاستاد حق سواره آمدن را ندارد.

و اگر در روزه 10 طواف زیارت و نماز را خواند و سعی هم انجام داد، بدون طواف نساء ماشیا آمد به منی، روز 13 باید برگردد، علی مسلک سیدنا الاستاد سواره می‌تواند بر گردد، علی مسلک مشهور که منهم شهید است سواره نمی‌تواند برگردد.

چون اگر منتهی طواف نساء است هنوز طواف نساء نیامده است.

کما اینکه این فرض علی تقدیر روایت یونس ازعرفات راکبا می‌تواند به منی بیاید، علی تقدیر صحیحه حمام، نمی‌تواند بیاید، این یک اختلاف درست میشود راکبا از عرفات به منی چه فرضی دارد؟ این مشکله‌ای است که در روایات درست می‌شود.

اینکه ما بگوئیم منتها افاضه است، منتها جمره عقبه است، منتها جمرات است، منتها طواف النساء است.

سیدنا الاستاد می‌فرمایند منتها رمی جمار است نه جمره، رمی جمار یا روز 12 است یا روز 13 است، در روز 12 است که جمره اولی و وسطی و عقبه رمی می‌شود، بساط رمی تمام می‌شود.

دلیل بر این نظریه هم قاعده است و هم روایت است، قاعده است،لما ذکرنا به اینکه ماشیا وصف برای حج است، حج ماشیا باید انجام شود در روز 12 یا 13 نوعا چیزی از حج نمانده است، بعد از اتمام رمی، دیگر حجی نیست که ماشیا باشد.

این حکم را روایت هم می‌گوید، آن روایت، در فروع کافی، ج 4، ص 457 ح 7، «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الَّذِي عَلَيْهِ الْمَشْيُ فِي الْحَجِّ إِذَا رَمَى الْجِمَارَ زَارَ الْبَيْتَ رَاكِباً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ»[2]

رمی جمرات کرد ماشین سوار می‌شود میاید مکه و کفاره هم ندارد، چون حنث نذر نشده و نذر عملش تمام شد، لیس علیه شیء یعنی در این رکوب از منی به مکه می‌خواهد برای برگشت باشد می‌خواهد برای طواف نساء باشد یا برای اعمال حج باشد علی القول به اینکه تاخیر اعمال از ایام تشریق جایز است.

اگر علی القاعده گفتید، نمی‌توانید بگوئید اینجا عیب ندارد، مرحوم آقای خویی که علی القاعده می‌گوید «ثمّ إنّ المصنف ذكر أن الانتهاء برمي الجمار يستفاد من جملة من الأخبار و الظاهر أنّ الأخبار على قسمين:أحدهما: ما لم يذكر فيه رمي الجمار و إنما المذكور فيه الجمرة و هي تنطبق على العقبة و غيرها، و في بعضها ذكر رمي جمرة العقبة و لكنه ضعيف السند. ثانيهما: ما ذكر فيه أن المنتهي هو الإفاضة من عرفات، و كلاهما على خلاف القاعدة، لأنها تقتضي العمل بالنذر حسب ما قصده الناذر، و أما إمضاء النذر بمقدار و إسقاطه بمقدار آخر فيحتاج إلى الدليل، نظير التبعيض في الصوم فإن القاعدة تقتضي التكميل، و الروايات من الجانبين صحيحة فتقع المعارضة بينها و تسقط، فيرجع إلى ما تقتضيه القاعدة من كون المنتهي هو رمي الجمار لأنه ممّا التزم به على نفسه، فالصحيح ما ذكره المصنف، لا للأخبار بل للقاعدة»[3]

اینجا نمی‌تواند مگر بگوید اتیان اعمال در روز عید جایز است، کسی که می‌گوید تاخیر بعد از ایام تشریق تا آخر ذی الحجه جایز است، نمی‌تواند بگوید علی القاعده بعد از رمی تمام است، اعمال حج نیامده طواف زیارت، سعی، نماز طواف نیامده، غفلتی شده در این مسئله کیف غفلتی.

اگر می‌خواهید با قواعد بحث را تمام کنید، این بحث را چه می‌کنید. قواعد بعد از اتمام حج است، این حج تمام نشده، روز 13 می‌خواهد مکه بیاید برای اعمال حج، قواعد کجا می‌تواند بگوید یجوز راکبا، حج تمام نشده.

بناءا علی هذا اگر روایت گفت، تعبد است و باید قبول کرد، استنادا به صحیحه همام[4] باید گفت در این فرض یجوز المشی راکبا اما لاعمال الحج علی قول، و اما لطواف الوداع علی قول و اما لطواف النساء علی تقدیر.

الی الآن با فروع این فروض، نظریه سیدنا الاستاد و استادنا المحقق و مرحوم سید در عروه روشن شد، اگر اختلافی است در این است که علی القاعده است یا علی التعبد است ما گفتید علی التعبد است، روایت فروع کافی[5] ، ج 4،ص 457، ح 7 که در وسائل، باب 35 ج 8، ص 62، ح 3.[6] با این فرق وسائل از کافی نقل کرده در کافی کلمه جمار است و در وسائل کلمه جمار حذف شده.

کل مشکل این بحث از این شروع شده که اعتماد به وسائل شده و به مصدر اصلی رجوع نشده، ملاحظه کنید «اذا رمی الجمره» وسائل جمره ضبط کرده، در مصدر حدیث جمار دارد، منشا اشتباه مرحوم اقای خویی هم همین کلمه شده «الحكم و إن كان كما ذكره (قدّس سرّه) إلّا أنّه ليس في الأخبار ما يدلّ على ذلك‌ و إنّما هي بين ما تدلّ على أنّ منتهاه رمي جمرة العقبة و بين ما تدلّ على أنّه الإفاضة و هي تسقط بالمعارضة فيرجع إلى ما تقتضيه القاعدة من كون المنتهي هي رمي الجمار»[7] روایت صحیحه دلالت دارد چطور روایت ندارد؟

سید می‌گوید از اخبار استفاده می‌شود،[8] ایشان می‌گوید لیس فی الاخبار ما یدل علیه، این روایت در کافی است چطور لیس فی الاخبار ما یدل علیه.

الی الان نیتجه این شد که منتهای مشی، رمی جمار است و طواف النساء نیست چون جزء حج نیست، نه علی القاعده مشی در طواف نساء واجب است و روایت هم جمار را می‌گوید می‌خواهد طواف نساء آمده باشد یا نباشد.

این بیان از نظر روایات سه مشکل دارد:

مشکل اولی روایت یونس است، ح 6 از باب 35 وسائل.[9]

این مشکله لا یهم لما ذکرنا که مرحوم آقای حکیم می‌گویند این قائل ندارد[10] و کسی این را به عنوان قول ذکر نکرده، پس این مشکله کالعدم است روایت دارد اما قائل ندارد. مورد اعراض است و ساقطة می‌باشد.

مشلکه دوم و هو العمده، روایاتی است که میزان را جمره عقبه قرار داده است،[11] که از این روایات هست، ح 4 عن ابی عبدالله سئلته متی ینقطع مشی الماش؟ در مقام تحدید و حد و ضابط است، نمی‌توان در دلالت روایت مناقشه کرده، آخرین حد چیست، اگر سوال ضبط و حد است اجمال هم نیست، باید حضرت صریح جواب می‌داد حد مشی چیست امام می‌فرمایند «اذا رمی جمرة العقبه» الروایة واضحة الدلالة است که جمره عقبه مشکله تمام است، حالا مع الحلق باشد یا بدون آن باشد، روایت مع الحلق می‌گوید که آن در روز دهم واقع می‌شود چون از واجبات این روز است.

کما اینکه روایت 7 ایضا در مقام تحدید حد است[12] این مشکله هم لا یهم، چون هر دو روایت ضعف سندی دارد.

بناءا علی هذا این دو روایت مشکله بحث نیست چون هر دو ضعف سندی دارد، ح 4 علی بن ابی حمزه است که من الواقفه بلکه از روسای واقفیه است و توثیق درست نشده، این لایقاس به بنی فضال چون تنها انحراف نیست، توثیق درستی نشده و دورغ گو است.

ح 7 هم مشلکه دارد چون مرسله مرحوم مفید است که لا اعتبار بها محمد بن مفید فی المقنعه سئل ع عن الماشی، واسطه بین مفید ده ها سال به ائمه است و وسائط برای ما مجهول است.

بناءا علی هذا بما اینکه ح 7 حجیت ندارد بما اینکه ح 4 حجیت ندارد، این مشکله هم لا یهم.

مشلکه سوم، ح 1[13] که صحیحه است و ح2[14] که صحیحه است علی تقدیر ح 5 که صحیحه است مشکله از اینجا شروع شده.[15]

در ح 2 اذا رمی الجمره زار البیت راکبا.

در ح 3 و رمیت الجمره

در ح 5 اذا رمی الجمره

چرا مشکله اساسی دارد؟ مرحوم مجلسی در روضة المتقین، ج 4، ص 534 و ظاهره جمرة العقبه.[16]

مرحوم اقای خویی در حج، ادعای ظهور نمی‌کند، اما همین محتوا را فتوا داده است می‌فرمایند ما ینطبق الجمره جمره عقبه است، جمره ینطبق علی الاول علی الوسطی و العقبه، اذا رمیت جمره، جمره عقبه را می‌گوید از باب اینکه احد مصادیق است.[17]

مرحوم مجلسی ادعای ظهور می‌گوید و کجا ظهور دارد نمی‌دانیم، مرحوم اقای خویی ادعای انطباق می‌کند، باید مرادش ظاهر باشد و اگر مجرد محتمل باشد، فتوا نمی‌توان به ان داد.

اگر می‌خواهید معارضه درست کنید یا فتوا دهید تا ظهور نباشد، نمی‌شود. مرحوم مجلسی ادعای ظهور می‌کند، لا بد یک چیزی در ذهنش بوده که ما متوجه نمی‌شویم یا نمی‌خواهیم متوجه شویم.

در این رابطه مشکله از همینجا شروع می‌شود، مرحوم ادربیلی در ج 6 مجمع، ص 123 بدنبال کلمه جمره می‌گوید و لعله یرید اخرین جمره را یوم النفر،[18] می‌گوید رمی جمره یوم النفر که تمام شد، یزور راکبا است. اینهاا مشکله شان یزور راکبا است که به طواف حج بزنند یا به طواف وداع بزنند یا به مسئله زیارت خود بیت شریف بزنند، کل حواشی دنبال این هستند که این را چه کنند. ما به این کار نداریم.

مشکله سوم ح 1 و 2 و 5 است، اگر ح 1 و 2 فرمایش مرحوم اردبیلی را تقویت کند که نظر من هم همین است، در ح 5 بدنبال اذا رمیت جمره این جمله دارد «و اراد الرجوع» از دو بعد این جمله یوم النفر را می‌گوید، اولا خود کلمه رجوع یعنی کار تمام شده و می‌خواهد بر گردد و ثانیا معلق بر اراده حاج کرده یعنی ضرورت به برگشت نیست، می‌تواند در منی تا یکسال بماند.

اگر گفتیم اعمال حج در روز 10 یا 11 و 12 واجب است، اراد الرجوع غلط است، یجب الرجوع، رجوع نمی‌تواند بر اراده مکلف باشد، و واجب می‌شود.

بناءا علی هذا این اراد الرجوع خصوصا با همین کیفیت که حکم معلق بر اراده مکلف شده، این روایت در مطلق جمره دارد، اگر این روایت قرینه بر ح 1 و 2 دادید، اینها عقبه را نمی‌گوید این ما ینطبق است، آقای خویی می‌گوید ما ینطبق است اگر قرینه بر خلاف آن نباشد.

بناءا علی هذا مشکله این بحث ح 1 و 2 است، اگر ح1 و 2 علی ما افاده مرحوم اردبیلی او علی ما ذکرنا مشکلش را حل کردیم، تنها روایتی که می‌تواند منتهای مشی را بیان کند، صحیحه اسماعیل است، که باید اینگونه بفرمائید به اینکه منتهای مشی جمرات است، همان یوم النفری که مسلک شیعه است نتیجه می‌دهد، منتها این یک اشکالاتی دارد و اجمالات دیگری هم دارد که ضرورتی به تذکرش نیست.

یکی از مشکلاتش این است این خلاف قواعد است، چون روایت اطلاق دارد قواعد می‌گوید اگر نظر ناذر چیزی دیگری بوده باید آنجا رفت، این روایت می‌خواهد نظر ناذر را اسقاط کند، راه دفع مشکل این است که اقلا این روایت مطلق است و روایت ناظر به جایی است که مخالف نظر ناذر نباشد.

کما اشار الی ذلک مرحوم آقای حکیم، ج 7، ص 255[19] می‌خواهد ادعا کند که اصلا برای روایت نیست، هر نذری که رجحان دارد روایت همان را می‌گوید، اگر ناذر نذر نکرده، کی گفته رجحان دارد، از دایره نذر، اطلاق را بیرون می‌کند.

اما عدم اطلاق بخاطر این جهت است و اما بخاطر این است واضح است که اگر ناذر عرفات را قصد کرده، این دیگر بحث ندارد. خود سوال ناظر به این است در صورت اطلاق است.

فعلیه مخصوصا به قرینه که نوع سوال کنندگان از فضلاء بوده‌اند.

نتیجه ما ذکرنا این است که ما افاده سیدنا الاستاد از اینکه منتها رمی جمار است، تمام است.

از ما ذکرنا این حاشیه بر ج 4 عروه ص 526 از مرحوم آقای خویی است «الحکم و ان کان ما ذکره»[20] سید گفته رمی جمار، مرحوم آقای خویی می‌گوید ما هم رمی جمار می‌گوییم، اختلاف این است که ما علی القاعده می‌گوئیم اما سید علی الروایة می‌گوید.[21]

این اشتباهش بیشتر از آن است، چون توجه دارد مرحوم آقای خویی هم علی بن ابی حمزه را ثقه نمی‌داند هم مرسله مفید را حجت نمی‌داند، چگونه شده بین صحیحه یونس و این دو روایت معارضه قرار داده است؟

اضف الی ذلک صحیحه یونس هم کسی عمل نکرده چگونه شده بین صحیحه حمام با یونس معارضه قرار نداده؟ چرا بین صحیحه حمام با صحیحه اولی حمام که از فقیه نقل شده، معارضه قرار نداده؟

نتیجه ما ذکرنا این است ما افاده سیدنا الاستاد از اینکه منتهای مشی فی قوله لله علی الحج ماشیا، رمی جمار است[22] تقدیرا لبعض خدماته رضوان الله تعالی همان گونه که سیدنا الاستاد گفته رمی جمار است، تقدیرا لبعض خدماته، ان شاء الله همه در راهپیمایی شرکت بفرمائید.

 


[1] خمینی، سید روح الله، تحریرالوسیله، ج‌1، ص390، م 9.
[2] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌4، ص457 کتاب الحج- باب الحج ماشیا و و انقطاع مشی الماشی ح7.
[3] خویی، سید ابوالقاسم، موسوعه، ج‌26، ص369.
[4] تقدم.
[5] تقدم.
[6] «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الَّذِي عَلَيْهِ الْمَشْيُ فِي الْحَجِّ- إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ زَارَ الْبَيْتَ رَاكِباً- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ»؛ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج‌11، ص90 کتاب الحج- ابواب وجوب الحج و شرائطه باب35 ح3.
[7] یزدی، سید محمدکاظم، عروه محشی، ج‌4، ص526. 527.
[8] «أنّ الأقوى أنّ منتهاه مع عدم التعيين رمي الجمار لجملة من الأخبار»؛ همان ص526.
[9] «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى يَنْقَطِعُ مَشْيُ الْمَاشِي- قَالَ إِذَا أَفَضْتَ مِنْ عَرَفَاتٍ»؛ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج‌11، ص90 کتاب الحج- ابواب وجوب الحج و شرائطه باب35 ح6.
[10] «في خبر يونس بن يعقوب المروي في قرب الاسناد: «سألت أبا عبد اللّه (ع) متى ينقطع مشي الماشي؟ قال (ع): إذا أفاض من عرفات. لكن لم يعرف قائل به، و حينئذ لا مجال للاعتماد عليه»؛ حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج‌10، ص359.
[11] «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ مَتَى يَنْقَطِعُ مَشْيُ الْمَاشِي قَالَ- إِذَا رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ حَلَقَ رَأْسَهُ- فَقَدِ انْقَطَعَ مَشْيُهُ فَلْيَزُرْ رَاكِباً»؛ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج‌11، ص90 کتاب الحج- ابواب وجوب الحج و شرائطه باب35 ح4.
[12] «سئل ع عن الماشی متی ینقطع» امام می فرماید «اذا رمی جمرة العقبة».«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ ع عَنِ الْمَاشِي مَتَى يَقْطَعُ مَشْيَهُ فَقَالَ- إِذَا رَمَى جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ- فَلَا حَرَجَ عَلَيْهِ أَنْ يَزُورَ الْبَيْتَ رَاكِباً»؛ همان ص91 ح7.
[13] «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ الْمَكِّيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الَّذِي عَلَيْهِ الْمَشْيُ إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ زَارَ الْبَيْتَ رَاكِباً»؛ همان ص89 ح1.
[14] «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا حَجَجْتَ مَاشِياً وَ رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ فَقَدِ انْقَطَعَ الْمَشْيُ»؛ همان ص90 ح2.
[15] «مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَاشِي مَتَى يَنْقَضِي مَشْيُهُ قَالَ- إِذَا رَمَى الْجَمْرَةَ وَ أَرَادَ الرُّجُوعَ فَلْيَرْجِعْ رَاكِباً- فَقَدِ انْقَضَى مَشْيُهُ وَ إِنْ مَشَى فَلَا بَأْسَ»؛ همان ص90 ح5.
[16] روضه المتقین ج4 ص534.
[17] «ثمّ إنّ المصنف ذكر أن الانتهاء برمي الجمار يستفاد من جملة من الأخبار و الظاهر أنّ الأخبار على قسمين:أحدهما: ما لم يذكر فيه رمي الجمار و إنما المذكور فيه الجمرة و هي تنطبق على العقبة و غيرها، و في بعضها ذكر رمي جمرة العقبة و لكنه ضعيف السند»؛ خویی، سید ابوالقاسم، موسوعه، ج‌26، ص369.
[18] «روى في الفقيه عن الحسين بن سعيد عن إسماعيل بن همام المكي عن ابى الحسن الرضا عليه السّلام عن أبيه قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام في الذي عليه المشي: إذا رمى الجمرة زار البيت راكبا. لعله يريد بالجمرة آخر الجمار يوم النفر، و بزيارة البيت طواف الوداع، و هي صحيحة في الكافي، بلفظ (إذا رمى الجمار)، و هو أظهر في المطلوب، و يؤيّد الحمل المذكور»؛ اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج‌6، ص123.
[19] «و الظاهر ان الوجه فیما عرفت فی ان المشی المنذور هو المشی المشروع وا لمرغوب فی الحج و هو یختص بما ذکر لا انه حکم تعبدی و لو کان مخالفة للنذر»؛ حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج10 ص359.
[20] تقدم.
[21] «الحکم و ان کان ما ذکره الا انه لیس فی الاخبار ما یدل علی ذلک وانما هی بین ما تدل علی ان منتهی رمی الجمره و بین ما تدل علی انه الافاضه و هی تسقط بالمعارضه و یرجع الی القواعد»؛ تقدم.
[22] تقدم.
logo