« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

88/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

استقرار حج

 

موضوع: استقرار حج

 

در مسئله 54 سیدنا الاستاد دو مطلب اشاره کرده است.

مطلب اول، در رابطه به شرائط استقرار حج است.

مطلب دوم، در احکام من استقر علیه الحج است.

فعلا کلام در مطلب اول است

استقرار حج، دو شرط اختلافی دارد.

1. آیا استقرار به مطلق ترک واجب است یا استقرار به ترک واجب مع الاهمال و مسامحه است.

جماعتی می‌گویند مطلق ترک واجب واقعی موجب استقرار است، و لذا در مورد جهل به استطاعت یا غفلت از استطاعت می‌گویند استقر علیه الحج. علی القول به اینکه جهل و غفلت، عذر باشند.

نظریه دوم می‌گویند مطلق ترک واجب، موجب استقرار نیست، ترک واجب مع المسامحة در فعل موجب استقرار است.

سیدنا الاستاد[1] به تبع محقق در شرایع[2] همین نظریه را قائل هستند.

کما اینکه اختلاف دومی در تحقق استقرار است و آن این است که تلف استطاعت در چه زمانی موجب استقرار است، این هم اختلاف شدیده است، ثمره در بحث طلب است، مثلا اگر 5 میلیون داشت و موجود است، مستطیع است، اما اگر ما یحج به، تلف شده است، مثلا 5 میلیون پول داشته و مستطیع شده است، عمدا به حج نرفته، در اول محرم این پول تلف شده، دزد برده، تلف استطاعت که در اول محرم واقع شده است، موجب استقرار است، یعنی اشتغال ذمه، تابع استطاعت دیگر نیست، حدوثا تابع استطاعت است و بقاءا نیست تا مبرّء بیاید.

بر این اساس تلف استطاعت که موجب استقرار است در چه زمانی است؟ مثلا فرض کنید در ماه شوال که احدی از رفقه حرکت نکرده‌اند، استطاعت تلف شده، است، این داخل در من استقر است یا خیر؟

این دو فرض اتفاقی است که تلف در محرم همه می‌گویند موجب استقرار است و تلف در شوال را همه می‌گویند اگر هنوز رفقه حرکت نکرده‌اند موجب استقرار نیست.

ما بینهما اختلاف است، آیا تلف زمان اولین قافله موجب استقرار است کما قیل بذلک، جماعتی می‌گویند مثلا اگر قافله 25 ذی قعده حرکت کرده، این اولین قافله بود و در این روز این تلف شد بعد از حرکت اولین قافله، موجب استقرار است.

آیا در تحقق استقرار مناط، تلف در ضمان خروج رفقه است، قول.

آیا تحقق استقرار به داخل شدن ذی حجه است، قول.

آیا در تحقق استقرار درک ارکان است، قول

آیا در تحقق استقرار فارق شدن از اعمال است، قول

آیا در تحقق استقرار زمان برگشت به وطن است، قول

مثلا فرض کنید خروج از اعمال را روز 12 بگیرید، اما 15 می‌خواهد خارج شود، عده ای می‌گویند تلف تا روز 12 است، اگر روز 13 تلف شده من استقر است اگر روز 11 تلف شده، من استقر است، عده ای می‌گویند ملاک ارکان است، با طواف نساء چکار داره، با نماز طواف چیکار دارید، با رمی و ذبح چیکار دارند، تا زمانی که ارکان انجام می‌شود اگر تلف شد من استقر نیست و بعد از تمام شدن، من استقر است، اگر گفته شود که ارکان را انجام داده، و طواف نساء را انجام نداده، من استقر است.

عده ای می‌گویند 15 ذی حجه تلف شده من استقر نیست، اگر فرض شد که زمان برگشت 15 ذی حجه است.

کما اینکه هنا اقوال متفرقة اخری

که منها و هو الاحسن تفصیل بین بعضی از شرایط است، در بعضی از شرایط قائل شویم که میزان زمان رجوع به وطن است و در بعضی میزان، خروج از اعمال است، مثل حیات یا عقل که اگر بعد از اعمال حاجی مرد یا دیوانه شد، این من استقر است یا خیر، عده ای که می‌گویند زمان استقرار، عود است باید بگویند این من استقر نیست، و عده ای می‌گویند منهم سیدنا الاستاد این شخص من استقر علیه الحج نیست. چون در مثل حیات و عقل، مناط، اتمام اعمال است.[3]

غرض این است که اختلاف دوم در استقرار حج و لو استطاعت از بین رفته است، دو اختلاف است:

یکی اینکه مطلق ترک واجب است یا ترک با اهمال است.

اختلاف دوم این است زمان استقرار کی است، ایا شروع ارکان است، آیا زمان عود است، آیا زمان پایان اعمال است ایا خروج موسم است آیا خروج رفقه است یا تفصیل است.

پس آن دو فرض که عرض کردیم که تلف استطاعت در شوال اختلافی نیست که استقرار نیست و تلف در محرم مورد اتفاق است که استقرار است، بینهما اختلاف است.

و الیهما اشار سیدنا الاستاد بقوله «و أهمل حتى زالت‌أو زال بعضها وجب الإتيان به بأيّ وجه تمكن، و إن مات يجب أن يقضى عنه إن كانت له تركة، و يصح التبرع عنه، و يتحقق الاستقرار على الأقوى ببقائها إلى زمان يمكن فيه العود إلى وطنه بالنسبة إلى الاستطاعة المالية و البدنية و السربية، و أما بالنسبة إلى مثل العقل فيكفي بقاؤه إلى آخر الأعمال».[4]

با اهمل به اختلاف اول اشاره کرده است و به اختلاف دوم با و یتحقق الاستقرار.... اشاره کرده است.

دلیل این که علی الاقوی در اختلاف دوم می‌گوید بخاطر اقوال دیگر در مسئله است.

عقل و حیات لازم نیست تا عود باشد، بعد از اعمال کفایت می‌کند، ایشان در شرایط مالیه می‌گوید تا زمان عود تا شرایط سربیه می‌گوید تا زمان رسیدن به وطن در شرایط بدنیه می‌گوید بعد از اعمال.

نتیجه ما ذکرنا این است که در مسئله استقرار حج، دو اختلاف است:

    1. مطلق ترک واجب است یا ترک با مسامحه است که سیدنا الاستاد می‌فرمایند با مسامحه است

    2. بقاء شرایط تا چه زمانی شرط تحقق استقرار است، قول مطلقا زمان عود، قول مطلقا زمان خروج رفقه، قول مطلقا خروج از اعمال، ایشان تفصیل می‌دهند نسبت به شرایط سربیه و صحت بدن، می‌فرمایند الی زمان العود است، اگر شرائط، تا زمان برگشت بوده و بعد تلف شده در غیر حیات و عقل، موجب استقرار است.

این حاصل مطلب اول که به اصطلاح موضوع استقرار است، بماذا یتحقق الاستقرار، آیا اهمال می‌خواهد یا خیر، تا چه زمانی استقرار شرط است.

تفصیل این مسئله در مسئله 24 و 25 و 23 از تحریر علی ما ببالی بیان شده است که آیا میزان، اتمام ارکان است یا فوت اعمال است یا خروج رفقه است و ظاهرا و الله العالم که باید تفصیل داد طبق آنچه سیدنا الاستاد دادند که در حیات و عقل، تا آخر اعمال است و در سایر شروط تا زمان وصول به البلد است.

اگر کسی من استقر علیه الحج شده است علی جمیع تقادیر اگر استطاعت مشکلی نداشته است، که بحثی نیست اما اگر استطاعت از بین رفته است، این شرط که من استقر علیه الحج در جایی است که الان تمکن ندارد، این احکامی دارد:

آیا انجام حج با واجب است یا خیر.

آیا اگر حاجی در ماه صفر مرد، بر ورثه قضاء آن واجب است یا خیر.

اگر کسی تبرعا از طرف حاجی انجام داد کافی است یا خیر.

اگر این نسبت به عمره اتفاق افتاد، آیا این احکام را دارد یا ندارد؟

به اصطلاح احکام من استقر علیه الحج

تقدم الکلام به اینکه اصل وجوب جای تردید نیست، حج بر این واجب شده است که باید این را انجام بدهد اما للاجماع کما تقدم سابقا و اما لبقاء الوضع و لو فرضا مع سقوط الخطاب و اما لروایات التسویف، اصل اینکه این حج واجب است تردیدی نیست.

اختلاف در این است که اگر حج متسکعی حرجی شد، آیا واجب است یا خیر؟

و لذا اولین حکم از احکام من استقر علیه الحج، وجوب الاتیان به و لو متسکعا.

انما الکلام در این است که اگر حج مسکعی حرجی بود، آیا واجب است یا خیر، 6، 7 وجه برای وجوب ذکر کرده‌اند که ان شاء الله واحد بعد واحد خواهد آمد.

 


[1] «لو استقر عليه الحج بأن استكملت الشرائط و أهمل حتى زالت‌أو زال بعضها وجب الإتيان به بأيّ وجه تمكن»؛ تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص384 و 385.
[2] «و يستقر الحج في الذمة إذا استكملت الشرائط و أهمل»؛ شرایع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص203.
[3] «و أما بالنسبة إلى مثل العقل فيكفي بقاؤه إلى آخر الأعمال»؛ تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص384 و 385.
[4] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص384 و 385.
logo