87/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
مکان تجهیز
موضوع: مکان تجهیز
برای نظریه اولی در فرع دوازده، تمسک به اطلاقات ادله استنابه شده است.
«و یجهز رجلا» این تجهیز از خراسان باشد، از تهران باشد، از مدینه باشد، مقتضای اطلاق، عدم فرق بین مکان و مکان است، یا بفرمائید آنچه که بالاصاله واجب شرعی بود، از میقات شروع میشود، اجزاء حج، که واجب بالاصاله است به اعتبار مباشرت، از میقات شروع میشود.
بدل آنچه که استنابه است از میقات شروع شود کفایت میکند.
برای نظریه دوم، به کلمه، بعث استدلال شده است که در روایات باب 24 در سه روایت دارد.
ح 5 که صحیح است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ يَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْيُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْيَبْعَثْهُ مَكَانَهُ».[1]
ح 3 که موید است و ضعف دارد. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيٍّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَلَمَةَ أَبِي حَفْصٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى عَلِيّاً ع وَ لَمْ يَحُجَّ قَطُّ فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ كَثِيرَ الْمَالِ وَ فَرَّطْتُ فِي الْحَجِّ حَتَّى كَبِرَتْ سِنِّي فَقَالَ فَتَسْتَطِيعُ الْحَجَّ فَقَالَ لَا فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنْ شِئْتَ فَجَهِّزْ رَجُلًا ثُمَّ ابْعَثْهُ يَحُجُّ عَنْك».[2]
ح 8 که ضعف دارد و موید است «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيه ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ لِرَجُلٍ كَبِيرٍ لَمْ يَحُجَّ قَطُّ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُجَهِّزَ رَجُلًا ثُمَّ ابْعَثْهُ يَحُجَّ عَنْكَ».[3]
در این سه روایت این ماده آمده است، کلمه بحث ادعا شده است که ظهور در ارسال از مکان عاجز دارد، اگر مشهد است، از مشهد بفرستد، اگر سوریه است، از آنجا بفرستد، اگر مدینه است از مدینه بفرستد.
ح 5 که صحیح است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ يَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْيُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْيَبْعَثْهُ مَكَانَهُ».[4]
ح 3 که موید است و ضعف دارد. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ عَلِيٍّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَلَمَةَ أَبِي حَفْصٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَى عَلِيّاً ع وَ لَمْ يَحُجَّ قَطُّ فَقَالَ إِنِّي كُنْتُ كَثِيرَ الْمَالِ وَ فَرَّطْتُ فِي الْحَجِّ حَتَّى كَبِرَتْ سِنِّي فَقَالَ فَتَسْتَطِيعُ الْحَجَّ فَقَالَ لَا فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنْ شِئْتَ فَجَهِّزْ رَجُلًا ثُمَّ ابْعَثْهُ يَحُجُّ عَنْك».[5]
ح 8 که ضعف دارد و موید است «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيه ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ لِرَجُلٍ كَبِيرٍ لَمْ يَحُجَّ قَطُّ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُجَهِّزَ رَجُلًا ثُمَّ ابْعَثْهُ يَحُجَّ عَنْكَ».[6]
ادعا شده است که این کلمه دلالت بر وجوب تجهیز از مکان عاجز است.
و لذا مرحوم نائینی[7] و جماعتی[8] میفرمایند احوط وجوبی استنابه از مکان عاجز است.
ظاهرا والله العالم احتیاط خوب است اما دلیلی بر وجوب احتیاط نداریم اما استحبابش خوب است.
این کلمه، اشعار به مکان باعث ممکن است داشته باشد اما ظهور قطعا ندارد. ماده دلالت بر طبیعت مطلقه داردو هیئت هم دلالت بر مکان ندارد. کلمه بعث به معنای ارسل و فرستادن به مکه است، از مشهد باشدفرستاده شما است، از مدینه باشد، از تهران باشد، فرستاده شما است.
این ماده فقط دلالت میکند بر اینکه فردی را بفرست برای حج.
اجیر هم همین است اگر در مدینه بود و پول برایش فرستادی تجهیزش کرده ای.
و الذی یوید ما ذکرنا بل یدل ما ذکرنا، این ماده در ذیل هیئات مختلفه در قرآن بیش از 50 مورد ذکر شده است.
«كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين»[9]
اغلب این موارد، مکان ندارد، فرستاده خداست گاهی در مکه است گاهی در جای دیگر است.
بعث الله النبیین
«ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلا»[10]
کل این آیات مکان ندارد، اگر فی مورد مکان دارد، قرینه خارجیه است.
پس بعث به معنای ارسال مطلق است و در آیات مکان در آن نیست، بناءا علی هذا لا ینبغی التامل نه کلمه تجهیز دلالت بر مکان دارد و نه کلمه بعث ظهور در این دارد از مکان باشد، بله بوی این را میدهد اما ظهور ندارد.
فعلیه ظاهرا والله العالم نه کلمه تجهیز دلالت دارد و نه کلمه بعث دلالت بر اعتبار استنابه از مکان عاجز دارد.
فرع سیزده در مسئله 48 در این است که اگر رفتن به حج، برای کسی حرجی باشد، مثل اغلب افرادی که مبتلا به وسوسه هستند، در همه اعمال وسوسه دارد، این عمل بدتر از جان کردن برای او است.
اگر رفتن به مکه برای کسی حرجی شد، یا مبتلا به وسوسه شد یا مبتلا به چیزی دیگری است که حرجی است، آیا در این مورد استنابه واجب است یا خیر؟
سیدنا الاستاد در سطر دوم این مسئله فرموده اگر حرجی بود، نایب بگیرد.[11]
دلیل بر این فتوی، صحیحه حلبی و روایات دیگری است که میگوید اگر عذری از رفتن به مکه دارد، لیجهز رجلا.[12]
خود این حرج عذری از اعذار است.
بناءا علی هذا این شخص که حج بر او حرجی است، باید نایب بگیرد.
این فرمایش فی الجمله تمام است، حرج جزء اعذار است و لذا در اسلام منفی است.
و لکن این حرج سه فرض دارد:
1. در سال اول استطاعت است، 20 شوال مستطیع شده و تمام شرایط را دارد، فقط رفتن به مکه حرجی است، در اینجا فرع تمام است بخاطر روایاتی که میگوید من کان له عذر فلیجهز رجلا. فتوا تمام است و مشکلی نیست.
2. من استقر علیه الحج است، 5 سال قبل مستطیع شده و نرفته، امسال تصمیم به رفتن کرد و تمام امکانات و شرایط را دارد، آیا در این فرض استنابه واجب یا جایز است؟ جای اشکال است.
منشاء اشکال این است که این حرج از ناحیه خودش آمده، میخواست پارسال برود که مبتلا به وسواس نیفتد، آیا ادله حرج از حرج اختیاری انصراف دارد یا خیر؟ که خواهد آمد.
3. که در مسئله 54 تحریر[13] و مسئله 81 عروه[14] بیان شده و متن آن را مکرر خوانده ایم، آن این است که موارد استقرار حج اگر استطاعت زائل شد، چه باید کرد، آیا باید برود و لو متعسکا؟ که همه میگویند باید برود و لو متسکعا.
تسکع شاید مساوی با حرج نباشد، اما بوی حرج میدهد و زحمت قابل تحمل است.
این مسئله در جواهر مکرر خوانیدیم و شما نوشتید، محقق میگوید فاهمل و دیگران نیاوردهاند.[15]
جامع المدارک، «و يستقرّ الحجّ في الذمّة إذا استكملت الشّرائط و أهمل».[16]
تحریر مسئله 54 «لو استقر عليه الحج بأن استكملت الشرائط و أهمل حتى زالتأو زال بعضها وجب الإتيان به بأيّ وجه تمكن».[17]
عروه مسئله 81 «إذا استقرّ عليه الحجّ بأن استكملت الشرائط و أهمل حتّى زالت أو زال بعضها صار ديناً عليه، و وجب الإتيان به بأيّ وجه تمکن».[18]
محقق اردبیلی، ایشان از همه بیشتر متسکعا را بیان کرده است. «یعني لو حج غير المستطيع، لم يجز حجّه ذلك عن حجةالاسلام، فلو استطاع بعد ذلك يجب، لعدم صدق الاستطاعة أوّلا، و صدقها ثانيا.قيل: المراد بالتّسكّع هنا تكلّف الفعل مع تحمّل مشقة و الظاهر أنّ المشقّة غير لازمة، فلو فرض عدمها، فكذلك، لما مرّ».[19]
فرض سوم این است که اگر کسی من استقر علیه الحج شده بعد فقیر شده است اصلا امکانات مالی ندارد، چه باید کند، متون فقهی میگوید حج و لو متعسکا، چرا ادله حرج حاکم نشده، عروه میگوید بای وجه تمکن، سیدنا الاستاد همین را میگویند، یعنی اگرچه حرجی باشد، غرض اشاره است که این فرض سوم، اگر 99 و نیم درصد گفتهاند باید حج برود چرا در اینجا حرج را چگونه قرار داده اند؟
اجمال فرق این است که فرض دوم و سوم واضح الفرق است به اینکه در فرض دوم، استطاعت باقی است، بحث در موسرا است و پول دارد که باید استنابه بگوید، در فرض سوم تصریح به و لو زالت الاستطاعه دارد که لقائل ان یقول که این دو فرق دارد اگر پول دارد استنابه کند و اگر ندارد، متسکعا برود. کبرای مسئله چرا آنجا آنجوری گفتهاند بحث دارد.
فقط باید بین این فروض فرق مشخص شود و حکم هم همچنین که قدر متیقن از روایات، فرض اول است، فرض دوم لا یبعد که گفته شود استنابه واجب است، با فرض سوم چه کنیم، اجمالش این است که این فرد و لو زالت الاستطاعه است و فرق دارد، مورد بحث متمکن از رفتن است، موسر است، پولدار است، اگر حکمی در مورد بی پولها ثابت شد، ما در پولدارها بیاوریم، من غیر فرق که در آنجا قبول کنیم قلنا به اینکه در آن فرض وجب علی الحج و لو متسکعا او لم نقل قیاس فرض سوم به مورد بحث، قیاس مع الفرق است چون اینجا پولدار است و آنجا خیر.
پس ظاهرا والله العالم ما افاده که سیدنا الاستاد من التعمیم در سطر دوم مسئله 48 که میگویند فرق ندارد عذر باشد، مرض باشد، حرج باشد و.... تمام است.