86/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
/ نذر زیارت قبل از حصول استطاعت/
موضوع: / نذر زیارت قبل از حصول استطاعت/
برای نظریه دوم که تقدم النذر علی الحج است، سه دلیل ذکر شده است:
یک. تقدیم النذر لاهمیته
دو. تقدیم النذر لکونه مشروطا بالقدرة العقلیه
سه. تقدیم النذر بلکونه اسبق زمانا
این دلیل سوم دو حرف دارد:
یک. می گوید بحث ممتواردین است، یعنی استطاعت موضوع نذر را بر می دارد، نذر موضوع استطاعت را بر می دارد، حج چرا موضوع نذر را بر می دارد، چون نذری که موجب ترک حج باشد، رجحان ندارد، نذر چرا موضوع استطاعت را بر می دارد، چون با ترک نذر استطاعت محقق نمی شود، فعلیه استطاعت موضوع نذر را بر می دارد، نذر موضوع استطاعت را بر می دارد، لذا می گوئیم متواردین اند، یعنی کل واجد طرد می کند دیگری را، کل واحد موضوع دیگری را بر می دارد، قواعد باب تزاحم نمی شود جاری بشود، چون در باب تزاحم، هر دو موضوع دارد، هر دو ملاک دارد، هر دو مصلحت دارد، مکلف قدرت ندارد، قصور در ناحیه امتثال است، دو نفر دارند غرق می شوند، زید و عمر اخذ زید هم مصلحت دارد، اخذ عمر هم مصلحت دارد، انقاذ زید هم ملاک دارد، انقاذ عمر هم ملاک دارد، انقاذ زید هم موضوع دارد، انقذ عمر هم موضوع دارد، همه چیز تمام است، فقط مکلف قدرت ندارد.
نتیجه ما ذکرنا این می شود که ما نحن فیه لا یقاس به مرجحات تزاحم، چون احدهما مورد بحث ملاک دارد، یا در واقع ملاک برای حج است یا برای نذر است.
مطلب دوم این است که در متواردین ما هو السابق زمانا تقدم دارد، سبق زمانی مرجح است، چون غیر این راهی ندارید، شما، دو ملاک نیست که اهم و مهم را بگیرید، چون دو ملاک نیست، رجوع به اهم و مهم نمی شود، ترجیح هم بلا مرجح نمی شود، لذا باید گفت ما هو المقدم، مقدم، مثلا فرض ما این بود دیر نذر قبل از استطاعت است، در اول شوال نذر کرده است، که یک میلیون را صدقه بدهد، روضه خوانی کند در اول ذی حجه مستطیع شده است، کدام سابق است، نذر سابق است، در این فرض که خرج میلیون به هر دو وافی نیست، یا باید صدقه بدهد یا باید حج برود، ما هو السابق نذر صدقه است، نذر صدقه او مقدم است، چون شما دو سبب دارید اینجا، یکی استطاعت دارید سبب وجوب حج است، یکی هم نذر دارید، سبب وجوب وفاء به نذر است، سبب وجوب صدقه است، هر دو سبب ملاک ندارد، هر دو سبب نمی شود اثر بکند، احدهما باید اثر بکند، این دو جریان وقتی که به دست عرف داده شد، عرف اینگونه می بیند، ما هو السابق سبب، نذر سابق بود، او سبب برای وجوب است، استطاعت متاخر بود، این سببیت ندارد، کما اینکه در علل عقلیه قطعا اینگونه است، اگر آتش مقدم بود، آن آب جوش آورده دیگر، حالا خورشید چیکار می تواند بعد بیاید بکند، آب جوش است، اگر آتش ساعت 8 بود، کاغذ سوخته شده، حرارت دیگر ساعت 9 چیکار می تواند بکند، فرض کند دو سبب برای احتراق است، یکی آتش یکی کهربا، کهربا سبب برای سوختن است، آتش هم سبب برای سخته شدن است، اگر آتش ساعت 8 آمد، ساعت 9 کهربا چیکار می تواند بکند، کما اینکه در علل عقلیه ما هو الموثر سبب سابق است، سبب لاحق اثر گذار نیست، سببیت ندارد، کذلک علل شرعیه گرچه معرفاتند گرچه بینهما و بین علل عقلیه لان تعبیر است، سببیت و مسببیت به آن معنا نیست، اما عرف می گوید این هم مثل همان است، عرف می گوید علل شرعیه هم باید مثل علل عقلیه باشد، یعنی ما هو السابق موثر باشد، ما هو اللاحق موثر نباشد.
نتیجه این می شود که در مورد متواردین ما از احکام تزاحم استفاده نتوانید بکنید، چون که دو ملاک نیست، اهم و مهم نیست، چون که کل واحد رافع موضوع دیگری است، ما هو السابق اثر بکند، ما هو اللاحق اثر نکند، در مورد بحث می گوئیم النذر مقدم، چون فرض نذر قبل از استطاعت است اگر نذر قبل از استطاعت شد، قهرا النذر مقدم است.
نتیجه ما ذکرنا این شد، تقدم نذر بر حج اما لاهمیة النذر است، و اما لکونه مشروطا بالقدرة العقلیه است و اما لکونه اسبق زمانا است و لذا در کلمات زیاد می بینید، یکی می گوید سر تقدم آن است، یکی می گوید سر تقدم این است، یکی می گوید سر تقدم ما ذکرنا است.
پس گفتیم کل واحد موضوع دیگری را بر می دارد، چرا آنجا نگفتی خوب آنجا حکومت دلیل میخواهد، حکومت جهت می خواهد، بگو حاکم است جهتش سابق بودن است این حرف خوب است، اما بدون جهت نمی شود، این فرمایش فی غایة الاشکال است و لو ریشه این مطلب را مرحوم آقا ضیاء عراقی گفته « ما أفيد في غاية المتانة بناءً على كون القدرة في ظرف العمل شرطاً عقلياً في صحّة النذر و إلّا فبناءً على كونها شرطاً شرعياً كما هو المستفاد من بعض النصوص الّذي تعرّضه الجواهر في آخر كتاب النذر ففي تقديم النذر السابق في هذه الفروض بأجمعها إشكال لأنّ تطبيق كلّ واحد من الخطابين يرفع موضوع الآخر فلا وجه لترجيح أحدهما على الآخر كما هو الظاهر»[1] ، دنبال آن را مرحوم آقای حکیم فرموده است « أن ما ذكره و إن كان مسلماً، لكنه يجري مثله في وجوب حج الإسلام في الفرض، فإن الاستطاعة المعتبرة في وجوب حج الإسلام يجب أن تكون حاصلة مع غض النظر عن وجوب الحج، و في المقام إذا غض النظر عن وجوب الحج ترتفع الاستطاعة بالنذر. و على هذا يكون الأخذ بأحد الحكمين رافعاً لموضوع الآخر، و ترجيح وجوب الحج على وجوب الوفاء بالنذر بلا مرجح حتى بملاحظة كون وجوب الحج أهم، لأن ترجيح الأهم إنما يكون في المتزاحمين الواجد كل منهما لملاكه و يكون تزاحمهما في مقام الامتثال، لا في المتواردين اللذين يكون كل منهما رافعاً لملاك الآخر، بل فيهما يتعين الرجوع إلى منشأ آخر للترجيح.»[2]
جهت اشکال این است که اگر مورد بحث متواردین باشند، دو مطلب را باید ثابت بکنید، که هر دو مطلب چون که مفصل گفته شده، اشاره می شود:
یک. رجحان معتبره در طرف نذر را رجحان مطلق بگیریم نه مطلق الرجحان، رجحان در طرف نذر رجحان بالجمله باشد نه رجحان فی الجمله، اگر این باشد این حرف درست است، استطاعت موضوع حج را بر می دارد، چون نذری که موجب ترک واجب بشود، رجحان نداردف درست است، این می شود پیاده اش کرد، اگر رجحان صدقه، رجحان بالجمله است، اینجا رجحان بالجمله ندارید، چون صدقه موجب ترک حج است، اگر رجحان در طرف نذر رجحان فی الجمله است، اینجا موضوع دارد چون صدقه بنفسها رجحان دارد، می خواهد ترک حج بشود یا نشود، بر این اساس وقتی استطاعت موضوع نذر که رجحان متعلق است، می تواند بردارد که رجحان بالجمله بخواهید، تقدم الکلام که رجحان فی الجمله میزان است، پس اینجوری که فرمودند، استطاعت موضوع وجوب نذر که رجحان است بر می دارد، نه بر نمی دارد، آن رجحان در باب نذر معتبر است، استطاعت با او کار ندارد، کما اینکه فرمودند نذر موضوع حج را بر می دارد، چون حجی که موجب ترک واجب باشد در اسلام نداریم، بر این اساس نذر موضوع حج را بر می دارد، این هم نادرست است چرا نادر است، چون شما اگر گفتید استطاعت در حج به معنای سوم است، این حرف درست است. حجی که موجب ترک واجب بشود، خدا نخواسته، تقدم الکلام که این را نمی گوئید، آنچه می گوئیم استطاعت به معنای دوم است، استطاعت به معنای دوم با وجوب نذر جمع می شود، استطاعت به معنای دوم چی می خواست، زاد می خواست، میلیون دارد، راحله می خواست، هواپیما موجود است، امن فی الطریق می خواست، راه مفتوح است، صحت بدن می خواست، صحت بدن تا کی از بین می رود، صد تا نذر هم واجب باشد، چرا موضوع حج برداشته بشود، استطاعت به معنیا دوم چی بود، زاد است، راحله است، امن طریق است، سلامت است، رجوع بالکفایه است، دیگر چیزی شرطی ندارد، حج، حسب الفرض با این میلیون زاد است، راحله است، من فی الطریق است، سلامت است، رجوع بالکفایه هم هست، چرا موضوع حج برداشته بشود، عمل به نذر واجب باشد، استطاعت به معنای دوم عمل به نذر واجب نباشد، اتسطاعت به معنای دوم است.
نتیجه ما ذکرنا این گفتار متوقف برد و مطلب غیر صحیح است:
یک. در باب نذر رجحان بالجمله می خواهد، تقدم الکلام که نمی خواهد.
دو. استطاعت در حج به معنای سوم است تقدم الکلام که به معنای دوم است.
بناءا علی هذا صغرای این استدلال که کون المقام من المتواردین غلط است، الان هم موضوع حج موجود است، چون زاد است، راحله است، امن طریق است، رجوع بالکفایه است، صحت بدن هم است، کجا موضوع نیست، هم موضوع نذر موجود است، موضوع نذر رجحان فی الجمله الان هم رجحان صدقه دادن رجحان فی الجمله را دارد، موضوع وجوب وفاء به نذر صدقه ای که فی الجلمه رجحان دارد، یعنی منهای استطاعت و ترک حج صدقه رجحان دارد.
فعلیه تقدم النذر علی الحج به جهت سبق زمانی لا یمکن، چون خودشان می فرمایند این در مورد متواردین است، متواردین در ما نحن فیه نیست، در ما نحن فیه متزاحمین است، چون موضوع کل واحد عین انقاذ غریقین است،، هیچ فرقی نکرده است.
نتیجه ما ذکرنا این است که الی الآن سه دلیل برای تقدم الحج علی النذر بیان شد، کما اینکه سه دلیل برای تقدم النذر علی الحج بیان شد.
نتیجه ما ذکرنا این است که این سه دلیل برای تقدم النذر علی الحج حکی عن المشهور، منهم الجواهر « و لو كان نذره حال عدم الاستطاعة وجب الإتيان بالنذر مع القدرة و إن لم تحصل الاستطاعة الشرعية كما في غيره من الواجبات»[3] منهم السید فی العروه « إذا نذر قبل حصول الاستطاعة (2) أن يزور الحسين (عليه السّلام) في كلّ عرفة ثمّ حصلت لم يجب عليه الحجّ»[4] منهم مرحوم نراقی در مستند «و إن لم يكن حال النذر مستطيعا وجبت المنذورة خاصّة بشرط القدرة دون الاستطاعة الشرعيّة، فإنّها شرط في حجّة الإسلام خاصّة.»[5] منهم محقق اردبیلی «و يمكن ان يقال حينئذ بتقديم المنذور لسبق سببه، و صلاحية باقي الأزمنة لحج الإسلام، أداء، بخلاف المنذور، و باشتراط بقاء الاستطاعة إلى العام المقبل، لعدم القدرة حينئذ.»[6] منهم صاحب ریاض «و إن لم يكن حال النذر مستطيعاً وجب المنذورة خاصة بشرط القدرة، دون الاستطاعة الشرعية، فإنّها شرط في حجّة الإسلام خاصة.»[7] این سه راه نیست، راه دیگری اگر هست، خدا می داند، روشن شد چرا؟ فهرست برای اینکه گفتیم نذر دلیل بر اهمیتش نداریم، فهرستش برای اینکه گفتیم حج مشروط به قدرت شرعیه به معنای سوم نیست، فهرستش چرا نیست، چون موضوع برای اسبقیت زمانی نداریم، متواردین است اینجا متزاحمین است، کما اینکه از ما ذکرنا روشن شد که از آن سه دلیلی که برای تقدم الحج علی النذر بیان شد، دلیل اول درست است، چون گفتیم دوران امر بین اهم و مهم است و حیث اینکه الحج اهم تقدم پیدا می کند آن دو دلیل دیگر موید ما ذکرنا است.
نتیجه عند المزاحمه نذر با حج، در این فرض که نذر مقدم باشد، نذر در اول شوال باشد استطاعت در دهم ذی قعده باشد، در این فرض گفتیم الحج مقدم، کل مطالب را اسقاط کنید، بگوئید الحج مقدم، چون الحج اهم است، از عمل به نذر صدقة کانت زیارة کانت، روضه خواندن باشد، فرق ندارد.
نتیجه ما ذکرنا الی الآن در فرض یک که مرحله اولای بحث بود، مرحله اولای بحث این بود نذر مقدم بر استطاعت باشد، مرحله دوم را سیدنا الاستاد بحث نکرده، یعنی اگر فرض کردیم استطاعت مقدم بر نذر است، استطاعت در اول شوال آمده، نذر د ر دهم ذی قعده آمده، این سیدنا الاستاد بحث نکرده، ما در روز چهارشنبه یا ان شاء الله یا این جهت را بحث کنیم، یا باید تزاحم سایر واجبات با حج باید بحث کنیم، که این را سیدنا الاستاد بحث کرده، ما اگر هر دو را بحث کردیم، یکی از این دو تا را روز چهارشنبه می گوئیم، اگر این دومی را بحث نکردیم آن اولی، اگر اولی را بحث نکردیم، دومی را روز چهارشنبه می گوئیم کما اینکه یک کلمه هم لازم است، این جایش اینجا نیست اما اورده شد در اینجا و آن این است که مرجحات باب تزاحم یک نواخت نیست، بعضی از مرجحات تقدم بر بعضی دیگر دارد، مثلا یکی از مرجحات مشروط به قدرت عقلی و قدرت شرعی است، این اگر به ملاحظه اهم و مهم شد، می توانیم بگوئیم آنی که مشروط به قدرت شرعی است اگر اهم شد، مقدم بشود، نمی شود، لذا دقت بکنید وقت به کار بردن مرجحات ببینید سابق بر او نباشد،ما این را در بحث اهم و مهم اشاره کردیم، توضیح ندادیم الان هم وقتش نیست، غرض مرجحات باب تزاحم یک نواخت نیست، بعضی از مرجحات در دو رتبه بعد، در سه رتبه بعد است، این را در اصول هم خوانده ایم «» ، در جاهای دیگر هم خواده ایم، در مورد بحث ضرورتی به بیانش نمی باشد، و للکلام تتمة سیاتی ان شاء الله.