« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

86/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

/ تفویت استطاعت/

 

موضوع: / تفویت استطاعت/

المقدمة الخامسة فی الادلة التی اقیمت لوجوب ابقاء الاستطاعة وبها یتضح امرین احدهما وجوب الابقاء و الآخر مبداء الوجوب و هی کما یلی:

یک. دعوی الاجماع علی ذلک بل یمکن ان یقال باتفاق المسلمین من الامامیة والحنفی و الحنبلی و المالکی بل والشافعی مزاحمت در بعضی از فروض بین حج و نکاح قرار داده اند، خود دلیل است که عند عدم مزاحمت الحفظ واجب است، حنبلی ها، مالکی ها، حنفی ها آنها که مطلقا می گویند حج مقدم است «وَإِنْ احْتَاجَ إلَى النِّكَاحِ، وَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ الْعَنَتَ، قَدَّمَ التَّزْوِيجَ، لِأَنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْهِ، وَلَا غِنَى بِهِ عَنْهُ، فَهُوَ كَنَفَقَتِهِ، وَإِنْ لَمْ يَخَفْ، قَدَّمَ الْحَجَّ؛ لِأَنَّ النِّكَاحَ تَطَوُّعٌ، فَلَا يُقَدَّمُ عَلَى الْحَجَّ الْوَاجِبِ»[1] با این بیانی که گفتیم شافعی را هم می گویند الحفظ واجب اگر واجب نباشد، مزاحمت نیست بین وجوب نکاح با وجوب ابقاء با حج از این اتفاق دو مطلب استفاده می شود:

یک. تفویت الاستطاعه حرام

دو. این حرمت از زمان خروج رفقه است از اشهر حج نیست از زمان تمکن نیست، از زمان استطاعت نیست، چرا برای اینکه قدر متیقن اجماع است عند خروج رفقه است، اشهر حج اختلافی است، زمان تمکن اختلفای است، زمان استطاعت اختلافی است، قدر متیقن این اجماع مبدا وجوب حفظ، مبدا حرمت تفویت از زمان خروج رفقه است، این هیچ اختلافی در آن نیست و لذا قلنا اگر دقت در این مقدمه بشود هر دو مقصد روشن می شود هم وجوب حفظ روشن می شود چرا، هم زمان وجوب مشخص می شود لذا اگر کسی و چه اول را استناد کرد، مقتضای قواعد این است که بگوید التفوت حرام این حرمت از زمان خروج رفقه است، کما اینکه صاحب جواهر «فلو صرف فيه قبل سير الوفد الذي يجب الخروج معه أو أمكنه الحج بدونه انتفى التحريم قطعا»[2] و مرحوم شهید « و لا ينفع الفرار بهبة المال أو إتلافه أو بيعه مؤجّلا إذا كان عند سير الوفد. و لو حجّ المستطيع متسكّعا أو في نفقة غيره أو بمال مغصوب أجزأ»[3] و مرحوم علامه «لو كان له مال فباعه نسيئة عند قرب وقت الخروج‌إلى أجل يتأخّر‌ عنه، سقط الفور في تلك السنة عنه، لأنّ المال إنّما يعتبر وقت خروج الناس، و قد يتوسّل المحتال بهذا إلى دفع الحجّ»[4] و... همین قول را نتخاب کردند که عباراتشان دیروز خوانده شد.

دلیل دوم علی المدعی این است که می گیند حرمت تفویت از باب مقدمه واجب است وجوب ابقاء استطاعت از باب مقدمه واجب است به این بیان صرف این میلیون مقدمه وجودیه کون فی العرفات است، لا اقل از اینکه مقدمه غیر منحصره باشد 80 درصد انجام توقف است بر چی، سیر الی مکه سیر الی مکه متوقف است برداشته پول، پول نباشد هواپیما نیست، قطار نیست، طیاره نیست، ماشین نیست.

بناءا علی هذا صرف این میلیون مقدمه للکون فی العرفات است، کون فی العرفات که واجب است این مقدمه واجب است، هذه مقدمه و کل مقدمه الواجب واجبة فهذه واوجبة.

بناءا علی هذا دلیل بر حرمت تفویت این است که ترک واجب شده است، دلیل بر وجوب ابقاء این است که مقدمه وابج شده است.

بناءا علی هذا چرا ابقاء الاستطاعة واجبة بفرمائید از باب مقدمه واجب، چرا تفویت الاستطاعة محرمة یا از باب اینکه ترک واجب است، این دلیل علی فرض اینکه تمام بشود، مطلب اول را اثبات میکند، یعنی جهت تفویت را اثبات می کند، زمان واجب را نمی تواند مشخص کند، از آن دو مطلبی که ادعا کردیم که باید دقت به آن بشود، یکی از اثبات می کنددیگری را ساکت است، به این دلیل مرحوم نراقی در مستند تصریح کرده است «ثم إنّ ما ذكروه من عدم جواز صرف المال في النكاح مبنيّ على ما نقول به من وجوب إبقاء مقدّمة الواجب كما يجب تحصيلها»[5] طهارت مقدمه واجب است، نداری باید وضو بگیرید اگر وضو هم داری اگر می دانی اگر باطل نمی توانی هر دوش واجب است، هم تحصیل واجب است هم حفظ علی مسلک، سیر الی مکه اگر تمکن نداری، باید ایجاد تمکن کرد، مقدمه واجب است، اگر تمکن داری تفویت نباید بکنی، کما اینکه تحصیل مقدمه واجب واجبة اتلاف مقدمه الواجب، حرام است.

نتیجه ما ذکرنا این است که این دلیل دوم مرحوم نراقی و غیره است، علی فرض اینکه این تمام بشود، مبدا را مشخص نمی کند از راه دیگر مبدا مشخص بشود، انما الکلام در این است که این فرمایش مشکله ای حل می کند یا نمی کند ظاهرا نمی کند این استدلال به تنهائی سه اشکال دارد: یک تا روز عرفه نیاید حج وجوب ندارد، حج واجب مشروط است، مشروط به زمانی است که روز عرفه باشد، واجب مشروط قبل از شرط که وجوب ندارد، زمانی که استطاعت پیدا کرده است، حج واجب مشروط است، مشروط به وقوف در عرفات است، وقوف در عرفات قید غیر اختیاری است، برای کشاندن زمان دست هیچکس نیست.

بناءا علی هذا وقوف به عرفات یوم العرفه قید است، اگر قید وجود است، قبل از آمدن قید وجوب خبری نیست، شما ذی المقدمه ای ندارید، در اشهر حج که می گوئید مقدمه اش واجب است، در رو زهفتم ذی حجه ذی المقدمه ای ندارید که می گوئید مقدمه اش واجب است، پس اولا این بیان از صغریات مقدمة الواجب واجبة نمی باشد، تطبیق اشتباه است، و ثانیا این مقدمه اثبات وجوب شرعی یا حرمت شرعیه نمی کند، لما عرفتم فی الاصول به اینکه مقدمه واجب، وجوب عقلی دارد، وجوب شرعی ندارد تا بگوئید تصرف حرام است، و ثالثا این بیان فقط در مقدمات وجودیه است، مقدمات وجودیه قائل ندارد و استحاله هم دارد، ، باید در بحث مقدمه واجب در اصول خوانده باشیم که چرا مقدمات وجوبیه معلول وجوب مقدمه نمی شود، چرا موضوع معلول حکم نمی شود چرا وجوب موضوع از ناحیه حکم استحاله دارد، این را مسلم خوانده اید واضح است که دو در دو می شود 4.

بناءا علی هذا اگرچه مرحوم نراقی دقتی کرده است، و آن دقت این است که صرف به محاسبه کرده است، صرف گرچه از مقدمات وجودیه است، اما رتبه قبل از ملکیت را باید محاسبه بکنید، چرا صرف را محاسبه کرده است، صرف آنی که موضوع وجوب حج است ملکیت میلیون است، آنیکه وجوب مترتب بر آن است، ملکیت میلیون است، مشکله این بحث بر حسب قواعد کسی هم خیال می کند، نتوانسته حل بکند مشکله را، این است که استطاعت این است که استطاعت از مقدمات وجوبیه است، ملکیت میلیون از مقدمات وجوبیه است، مقدمه الواجب واجبة.

در مقدمات وجوبیه غیر معقول است، ترشح الوجوب وجوب، موضع عن الحکم استحاله دارد همه هم می دانند این را استحال دارد، تقدم شیء علی نفس است، دور است هزار مشکل دارد، معقول نیست، حکم موضوع خود را بگوید باشد، یا نباشد، یحرم الخمر می تواند بگوید این خمر است، این خمر نیست، معقول نیست این را بگوید.

بناءا علی هذا اگرچه مرحوم نراقی مقدمه وجودیه درست کرده، اما مقدمه وجوبیه ار هم هست اینجا، مقدمه وجوبیه را چیکارش می کنند، بحث ما در مقدمه وجوبیه است، حفظش واجب است یا وواجب نیست، ما با صرف چیکار داریم، ما می خواهیم بگوئیم حفظ این میلیون واجب است، یا واجب نیست، که مقدمه وجوبیه است این از کجا مقدمات وجوبیه بالاتفاق و مقتضی القواعد هم وجوب نمی تواند ترشح از آن بکند این موضوع آن است تا این نباشد آن نیست، آن باشد این نیست، این را هیچ عاقلی نمی گوید.

بناءا علی هذا اشکال دوم بر فرمایش مرحوم نراقی این است که تطبیق اشتباه درآمده از این جهت اگرچه نسبت به صرف درست است، مقدمة وجودیة اما مسئله ملکیت مقدمة وجوبیه است، این از ناحیه او امکان ندارد وجوب بیاید، تا این نباشد او نیست، تا آن نباشد، این نیست، این غیر معقول است.

نتیجه ما ذکرنا این است ما افاده النراقی فی المستند رفع مشکله نمی کند، رفع عطش نمی کند، چون سه اشکال حداقل دارد، اشکال اولش این است که وجوب اینهاست تا این مدقمه واجب باشد، اشکال دومش این است افرض که مقدمه واجب باشد، وجوب شرعی ندارد، اشکال سومش این است احدی در مقدمات وجوبیه این بیان را پیاده نکرده است، آنی که می گویند حفظش واجب است، آنی که می گویند تحصیلش واجب است، در مقدمات وجودیه است نه در مقدمات وجوبیه، هیچ عاقلی نگفته تحصیل استطاعت واجب است، چون استطاعت مقدمه وجوبیه بالاتفاق می گویند سیر الی مکه واجب استف چون آن مقدمه وجوبیه، پس کم فرق بین مقدمه وجوبیه و مقدمه وجودیه فما افاده مرحوم نراقی فی المستند مشکله را حل نمی کند.

دلیل سوم علی المدعی وجوب حفظ و مبدا وجوب از باب وجوب معلق درست بشود که این بیان از جماعتی از محققین منهم سیدنا الاستاد «لو كان عنده ما يكفيه للحج فان لم يتمكن من المسير لأجل عدم الصحة في البدن‌أو عدم تخلية السرب فالأقوى جواز التصرف‌ فیه بما يخرجه عن الاستطاعة، و إن كان لأجل عدم تهيئة الأسباب أو فقدان الرفقة فلا يجوز مع احتمال الحصول فضلا عن العلم به، و كذا لا يجوز التصرف قبل مجي‌ء وقت الحج، فلو تصرف استقر عليه لو فرض رفع العذر فيما بعد في الفرض الأول و بقاء الشرائط في الثاني، و الظاهر جواز التصرف لو لم يتمكن في هذا العام، و إن علم بتمكنه في العام القابل فلا تجب إبقاء المال إلى السنين القابلة»[6] مرحوم شاهرودی در دوره اخیر در اصول تصریح به این معنا کرده است «فلا بد من جعل الزمان من قيود المتعلق لا الحكم و حينئذ يكون حفظ الاستطاعة واجبا حتّى قبل أشهر الحج، إذ المفروض فعليّة الوجوب و كون الزّمان من قيود الواجب فيجب المسير إمّا تعبّدا كما يقول به الجلّ و إمّا عقليّا من باب الإطاعة كما نقول به، و مجرد عدم القدرة على جرّ الزّمان لا يجعله من شرائط الوجوب و إلّا لكان الميقات الذي لا إشكال في وجوب الإحرام منه أيضا شرطا للوجوب دون الواجب، لأنّ جرّ الميقات إلى وطنه غير مقدور له، فلا بدّ من إناطة الوجوب به، كأن يقول: إن اتّفق حضورك في الميقات يجب عليك الإحرام منه‌»[7] نوشته هم شده چاپ هم شده، منهم استادنا المحقق در کتاب حج «لا ينبغي الريب في عدم جواز تعجيز نفسه بعد وجوب الحج بشرائطه و حدوده، و ان كان الواجب متأخرا، لأن الميزان في عدم جواز تعجيز النفس عن إتيان الواجب، و عدم جواز تفويت الملاك، هو تنجيز الوجوب و فعليته، و ان كان زمان الواجب متأخرا»[8] می گویند با التزام به واجب معلق مشکله حل است، به یان بیان یوم العرفه قید وجوب نیست، ظرف امتثال واجب است، بعد از استطاعت یعنی بعد از زاد و راحله بعد از تخلیة السرب بعد از سلامت فی النفس حج وجوب فعلی دارد، شرط دیگری ندارد، یوم العرفه شرط وجوب نیست، ظرف تحقق امتثال است، مثلا اگر در دهم ربیع زاد پیدا شده است، راحله پیدا شده است، تخلیة السرب بوده است سلامت فی النفس بوده است، وجوب حج فعلی است، منجز است، هیچ شرطی ندارد، کن فی العرفات ظرف امتثال این وجوب است، اینکه زمان ظرف امتثال باشد، معنای آن این است که الوجوب فعلی و الواجب استقبالی، معنای آن این است که شما وجوب معلق دارد.

بناءا علی هذا به مجرد تحقق استطاعت وجوب معلق دارید، وجوب مشروط ندارید، اگر در دهم ربیع الحج واجب معلق، معنای آن این است که واجب منجز است، معنای آن این است که شما یک وجوب فعلی دارد، معنای آن این است که شما دیگر وجوب مشروط ندارید، و لذا علی ما ببالی لعل اولین کسی که واجب معلق را ابداء کرد صاحب فصول است «و ليسم معلقا كالحج فإن وجوبه يتعلق بالمكلف من أول زمن الاستطاعة أو خروج الرفقة»[9] بخاطر همین بحث مقدمات مفوته، بخاطر همین بحث مقدمات وجودیه، سابق از باب وجوب مقدمه می گفتند اینها به این بن بست رسیدند که اگر واجب مشروط است، وجوبی نیست تا مقدمه اش واجب باشد، در کفایه خوانده اید وجوب مقدمه تابع ذی المقدمه است بعضی ها مسامحه می گویند مترشح از اوست که آن خود مترشح باز معنا دارد، اینها به این مشکله برخورد کردند، سیر حج الی الحج را نمی توانند طبق قواعد درست بکنند، علی ما ببالی اولین کسی فتح باب واجب معلق را کرد مرحوم صاحب فصول بود، جهت این بود که می خواست وجوب سیر الی مکه، وجوب حفظ طهارت قبل الوقت وجوب غسل قبل از اذان صبح در ماه مبارک اینها همه مشکله دارد، برای رفع مشکله صاحب فصول می گوید حق هم هست.

بناءا علی هذا در روز دهم ربیع شما وجوب مطلق دارید، واجب مشروط ندارید، کل مقدمات این وجوب از دهم ربیع باید انجام بشود، مقدمه الواجب واجبة است، اگر در صوم ما مبارک واجب معلق تصویر کردید، مشکله ای ندارد، قبل از اذان غسل واجب می شود، برای اینکه وجوب صوم قبل از اذان است، اگر قبل از اذان است، مقدمة الواجب واجبة است، در ماه شوال حرکت واجب است، چون یک وجوب فعلی دارید، این هم مقدمه اش مقدمه الواجب واجبة است.

بناءا علی هذا این دو محقق قتبعا لصحاب الفصول مشکله ما نحن فیه را اینگونه حل می کند، می گویند ما واجب مشروط نداریم الوجوب فعلی و الواجب استقلالی، در نتیجه حفظ استطاعت واجب است، صرف مال مقدمه کون فی العرفات است حفظش واجب است، بر این اساس است که می گویند تفویت واجب حرام است، واجب منجز را نمی توانید شما کاری بکنید که عاجز از انجام او بشوید.

بر این اساس می گویند کسی خودش را عاجز از انجام واجب بکند، آب دارد میریزد، نمی شود، استطاعت دارد، از بین می برد، نمی شو، چون الوجوب فعلی، اگر الوجوب فعلی، مقدماتش هم تفویتش حرام است، حفظش هم واجب است، ملاحظه کنید نتایج الافکار را «فلا بد من جعل الزمان من قيود المتعلق لا الحكم و حينئذ يكون حفظ الاستطاعة واجبا حتّى قبل أشهر الحج، إذ المفروض فعليّة الوجوب و كون الزّمان من قيود الواجب فيجب المسير إمّا تعبّدا كما يقول به الجلّ و إمّا عقليّا من باب الإطاعة كما نقول به، و مجرد عدم القدرة على جرّ الزّمان لا يجعله من شرائط الوجوب و إلّا لكان الميقات الذي لا إشكال في وجوب الإحرام منه أيضا شرطا للوجوب دون الواجب، لأنّ جرّ الميقات إلى وطنه غير مقدور له، فلا بدّ من إناطة الوجوب به، كأن يقول: إن اتّفق حضورك في الميقات يجب عليك الإحرام منه‌»[10] اشاره به اشکالاتی است که در واجب معلق شده، می گوید چی می شود عرفه قدی حکم است، چه جور می شود شما قید جعل می گیرید، می گوید قید فعل است، قید متعلق حکم است، قید حج است، قید وجوب نیست، وجوب حکم است، حج متعلق است، یوم عرفه قید متعلق است، قید وجوب نیست، که وواجب مشروط می خواهید درست کند، فلا بد من جعل الزمان حالا زمان را در مثال ما یوم العرفه قرار بدهید، در ماه مبارک، طلوع فجر قرار بدهید، در حفظ طهارت اول زوال قرار بدهید، زوال هم در اختیار ما نیست، طلوع فجر هم در اختیار ما نیست، روز عرفه آمدن هم در اختیار ما نیست، محققین می گویند قید غیر اختیاری قید واجب باید باشد، مرحوم آقای شاهرودی می گوید هیچ دلیلی نداریم قید وجوب باشد، قید واجب باشد، یا به تعبیر دیگر بگو هیچ دلیلی نداریم که زمان قید حکم باشد، قید معلق باشد، قید وجوب باشد، یا قید حج، قید حج باشد، ظرف امتثال باشد، طلوع فجر قید وجوب صوم باشد باشد، یا قید امتثال باشد، چرا قید وجوب باشد؟ متوجه شدید معنای عبارت را، وجوب اگر فعلی شده، مقدمه اش هم حفظش واجب است، اذ المفروض فعلیة الوجوب، اگر واجب معلق گرفتید واجب مشروط نگرفتید، در ماه مبارک وجوب حج فعلی شده چرا در اشهر حج فعلی بشود، اذ المفروض فعلیة الوجوب و کون الزمان من قیود الواجب، این عبارت با تمام نواقصی که دارد مدعی را می رساند و آن این است که ما واجب معلق قائل می شویم با التزام به واجب معلق مشکله حل می شود.

مرحوم آقای خویی مقرر اینگونه نوشته است «لا ينبغي الريب في عدم جواز تعجيز نفسه بعد وجوب الحج بشرائطه و حدوده، و ان كان الواجب متأخرا، لأن الميزان في عدم جواز تعجيز النفس عن إتيان الواجب، و عدم جواز تفويت الملاك، هو تنجيز الوجوب و فعليته، و ان كان زمان الواجب متأخرا»[11] مرحوم آقای شاهرودی چی تعبیر می کرد، می گفت زمان قید برای متعلق است قید برای حکم نیست، ایشان ظرف واجب می گوید مرحوم اقای شاهرودی قید متعلق می گفت هر دو یکی است، لا انها ظرف الوجوب انسان ظرف وجوب می گوید مرحوم آقای شاهرودی قید حکم می گوید، هر دو یک چیز می گویند عنب و انگور است.

ایشان واجب معلق را معنا می کند، شاید حدود ده مورد در این صفحه این واقعیت بیان شده که ما در باب حج علی قول به اینکه واجب معلق درست است، وجوب مشروط نداریم، وجب معلق درایم اینکه شما طلبه ها می گوئید واجب یا مطلق است یا مشروط است یا معلق است، آن اشتباه است، منتهی غلط مشهور است عیب ندارد الوجوب اما مشروط و اما معلق و اما مطلق، واجب اینجوری نیست.

بناءا علی هذا ملاحظه می کنید مثلادر دهم ربیع الاول مرحوم اقای خویی می فرماید الان حکم تمام شده. ان قلت تا روز عرفه نشود، قبول نمی کند خدا، می گوید آن ظرف واجب است چه ربطی به حکم دارد، ظرف واجب یوم العرفه است طلوع فجر است، زوال است، اما قید حکمی ندارد، خوب اگر قید حکمی ندارد، در دهم ربیع الاول الوجوب فعلی جمیع مقدماتش را باید این آقا اگر ندارد تحصیلش کند، اگر دارد حفظ کند، این حاصل طریق سوم.

غرض این طریق سوم برای حل مشکله حال اگر این طریق درست باشد، اما چند اشکال دارد:

یک اشکال واضحش این است که مرحوم نائینی می گوید المعلق معلق اصلا واجب معلق را قبول ندارد، نمی تواند کسی قبول ندارد از این طریق قائل بشود. ما علی فرض قبول مبنی می خواهیم ببینیم کاربدر این دلیل چیست، ما دو مشکله داشتیم یک چرا فقط واجب شده، دو از چه زمانی واجب شده، در آن سطر اول و بها یتضح الامران گفتیم این ادله با ملاحظه کردنشان با مطالعه کردنشان دقت کردن هر دو مشکله حل می شود، هم چرا حفظ واجب شده، حل می شود هم از چه زمانی حل می شود بلکه این بیان اگر روشن شده باشد، سه مطلب روشن شد:

یک. چرا فقط واجب است

دو. از چه زمانی واجب است از زمانی که حکم فعلی شد،

سه چه وقت خطاب به حج می آید این هم یک مشکله بود در بیانات روشن شد عرض کردم، بعضی ها می گویند عند تعلق الخطاب این مشکله دارد، خطاب چه وقت زنده می شود، این یکی از مشکلات این بحث این است که خطاب به حج چه وقت پیدا می شود، که اینها می گویند عند تعلق الخطاب یجب الحفظ این هم اگر این بیان درست باشد، حل شدف استطاعت دهم خطاب به حج دهم ربیع است.

بناءا علی هذا زمان خطاب دهم ربیع است، چون تنجز در دهم ربیع است، برای فعلیت در دهم ربیع است، حفظ استطاعت واجب، مبدا وجوب دهم ربیع است، چون حکم از ان دقیقه ای که منجز شد، مکلف حق ندارد خودش را عاجز قرار بدهد، تعجیز نفس حرام است، حق ندارد کاری بکند که تمکن از انجام واجب نداشته باشد.

بناءا علی هذا ان شاء الله با یک مختصر چرخش به دلیل دوم اضافه کنید واجب معلق را مشکله حل می شود، حل مشکله هم از سه بعد در سه بعد انجام می گیرد، کاربدر این وجه خیلی قوی است، هم وجوب حفظ را می گیود هم زمانش را می گوید هم زمان تنجز خطاب را می گوید این طریق است که زیادی از محققین گفته اند، مرحوم اقای شاهرودی هم فرموده است، مرحوم اقای خوئی هم فرموده است، و لکن به نظر من این طریق هیچ مشکله ای را حل نمی کند، توضیح ذلک فردا ان شاء الله خواهد آمد.

 


[1] مغنی، ج3، ص217.
[2] جواهر، ج17، ص261.
[3] دروس، ج1، ص312.
[4] تذکره، ج7، 59 و 60.
[5] مستند، ج11، ص60.
[6] تحریر، ح1، ص375 و 376.
[7] نتایج الافکار، ج1، ص278.
[8] المعتمد، ج1، ص130.
[9] فصول، ص79.
[10] نتایج الافکار، ج1، ص278.
[11] المعتمد، ج1، ص130.
logo