« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

84/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

ارش عین معیوبه

 

موضوع: ارش عین معیوبه

 

در فرض سوم سیدنا الاستاد از دو طریق استفاده کرده است.

در مثال اول تطبیق طریقه یک و دو بیان شد.

در مثال دوم که عکس مثال اول است، هر دو طریق ایضا تطبیق شده است.

مثال دوم این است که این عبد 20 تومان دو سال قبل خریده شده است، قیمت این عبد بعد الحجر، صحیحا 10 تومان است، معیبا 8 تومان است.

بنا بر طریقه یک اینگونه گفته می‌شود: نسبت بین هشت و ده، خمس است، خمس از 20، 4 است. بنا بر طریقه یک که اخذ بالنسبه است، چه مقدار غریم و فروشنده ضرب مع الغرماء دارد؟

عبد را گرفته است، اخذ بالنسبة که شود، بگوئید 16 از 20 را گرفته است به مقتضای نسبت خُمس از 20 مانده که فروشنده 4 تومان دیگر از مفلس طلبکار است، و به همین مقدار با غرماء مشارکت دارد.

پس در این مثال که عکس مثال دیروز است بنا بر اخذ بالنسبة که طریق مشهور و طریقه اولی است، 4 تومان فروشنده با غرماء دیگر سهیم می‌شود، همه رسید، همه و الا هر چقدر به نسبت سهم رسید، بر می‌دارد.

و لذا سیدنا الاستاد می‌فرماید: «فالأمر بالعكس، يضاربهم في أربعة على الأول، و في اثنين على الثاني».[1]

راهش این است که نسبت ده و 8 را مشخص می‌کنید و نسبت به اصل ثمن در نظر می‌گیرد که می‌شود خمس و خمس ثمن 4 است و به این میزان سهیم با غرماء است. «و في اثنين على الثاني».[2]

این را حساب کنید فرض کنید 2 سال قبل عبد 20 تومان خریده شده است و بعد عقد که عبد چشمش کور شده است، اینگونه است که صحیحا 10 تومان است و معیبا 8 تومان است، ما به التفاوت 2 تومان است، در طریقه دوم بنا شد با نسبت کار نداشته باشیم، نه نسبت صحیح و معیب را لازم داریم و نه نسبت خرید و فروش.

در طریقه دوم راه مشخص کردن ارش، نفس النقصان بود، نفس ما به التفاوت بود. طریقه دوم این بود که ما با نسبت کار نداریم و نقصان 8 از ده، 2 است، ما به التفاوت 2 است، قیمت خرید 20 تومان است، می‌گوئید فروشنده عبد را بگیرد و 2 تومان با غرماء شریک شود.

فروشنده یضارب غرماء را به مقدار 2 تومان.

پس دو طریق در مثالها به اختلاف بر خورد می‌کند، اگر طریق اول را انتخاب کنید فروشنده 4 تومان طلبکار می‌شود، بنا بر طریق دوم 2 تومان طلبکار می‌شود.

در مثال دوم، عکس مثال اول است.

شما در مثال دوم، دو طریق را می‌توانید پیاده کنید. بنا بر طریق اول 4 تومان طلبکار می‌شود و بنا بر طریق دوم 2 تومان طلبکار می‌شود.

«و لو فرض العكس بأن كان الثمن عشرين و القيمة عشرة و كان الأرش اثنين خمس العشرة فالأمر بالعكس، يضاربهم في أربعة على الأول، و في اثنين على الثاني».[3]

در مثال اول طریق اول اقل بود و در مثال دوم طریق دوم اقل بود.

تا اینجا در فرض سوم، گفتیم 4 احتمال است:

1. اخذ بالنسبه

2. اخذ ما به التفاوت

3. اخذ به قدر متیقن

این را سیدنا الاستاد ایکال به وضوح کرده است و پیاده نکرده است، هم جواهر گفته و هم مجمع، بعید است سیدنا الاستاد ندیده باشد.

جواهر را ملاحظه کنید بعد از بیان اشکال طریق اول و دوم می‌گوید: «فينبغي الاقتصار فيه على المتيقن».[4]

بعد متیقن را توضیح می‌دهد که اقل الامرین از طریق اول و دوم و هر کردم اقل بود، همان است.

«فينبغي الاقتصار فيه على المتيقن، و هو أقل الأمرين من تفاوت القيمة، و من النسبة إلى الثمن».[5]

مثلا در 2 و 4، اقل الامرین 2 است که این 2 و 3 از اخذ بالنسبة و ما به التفاوت آمده است.

من تفاوت القیمه رمز طریق دوم است و من النسبة الی الثمن رمز طریق اولی است.

محقق اردبیلی: «فالمناسب أقل الأمرين فتأمّل».[6]

این را باید میزان قرار دهیم، در مثال اول و دوم اقل الامرین را میزان قرار دهیم.

این طریق سوم، اقل الامرین است.

حال راه شناخت اقل الامرین در مثال اول و دوم چیست؟

راه روشن است، در مثال اول اخذ بالنسبه است و در مثال دوم اخذ به ما به التفاوت است.

در مثال دوم تطبیق این است، بنا بر طریق اولی چقدر باید شریک شود؟ 4 است و بنا بر طریق ثانی، به مقدار 2 شریک است و 2 کمتر است.

پس در مثال دوم باید به سراغ 2 رفت که اقل الامرین است که تطبیقش با طریقه دوم است.

در مثال اول، که ثمن 10 است و قیمت 20 است، تفاوت 4 است، اقل الامرین، 2 است که طریق اخذ بالنسبة است. چون خُمس 10، 2 است و ما به التفاوت 4 است.

در مثال اول اگر اخذ بالنسبة شود، به مقدار 2 شریک می‌شود که اقل الامرین است.

«و لو فرض العكس بأن كان الثمن عشرين و القيمة عشرة و كان الأرش اثنين خمس العشرة فالأمر بالعكس، يضاربهم في أربعة على الأول، و في اثنين على الثاني».[7]

علی الاول، اخذ بالنسبة است 2 است و اخذ به ما به التفاوت 4 است. اقل الامرین اخذ بالنسبة است در مثال اول.

این هم در رابطه با فرض سوم که الی الان از سه راه ارش شناخته می‌شود:

راه اول اخذ بالنسبه بود

راه دوم ما به التفاوت بود.

راه سوم اقل الامرین بود.

این سه طریق در مثال اول و دوم باید پیاده کنید و ببنید در هر مثال نتیجه چه می‌شود.

این در رابطه با مسئله این سه طریق در فرض سوم.

طریق چهارم در فرض سوم این است که می‌گویند فروشنده عبد را می‌گیرد، هیچگونه طلبی از مفلس ندارد.

و الیه اشار رضوان الله تعالی علیه بقوله: «و يحتمل أن يكون له أخذها كما هي، و الضرب بالثمن كالتلف السماوي».[8]

این طریق چهار این است که مخیر بین امرین است، یعنی عبد را بگیرد و برود به سراغ کارش برود و چیزی طلب ندارد و یا بگوید این عبد را نمی‌خواهم و هر چه فروش رفت من هم شریک می‌شوم.

معنای عبارت این است که عبد کور را بگیرد و برود دنبال کارش و راه دوم این است که بگوید عبد را نمی‌خواهیم و عبد را بفروشید و سهیم می‌شویم با غرماء.

یضاربهم فی کل الثمن، در فرض اول و دوم که تلف سماوی یا جنایت به سبب مفلس بود می‌گفتید یا عبد را بگیرد بدون ارش یا کلا با غرماء سهیم بشود.

پس در این طریق چهارم، عیب سماوی و عیب مفلس و عیب اجنبی مثل هم هستند.

در این طریق، دو حرف است:

حرف اول این است که این احتمالی که ایشان داده است، سابقه دارد یا خیر و اگر سابقه دارد چه کسی گفته است؟

حرف دوم این است که این احتمال حرف علمی دارد یا خیر و قابل گفتن است یا خیر؟

نسبت به حرف اول اینگونه بگوئید که این احتمال را اولا محقق اردبیلی و ثانیا صاحب جواهر داده است.

جواهر می‌فرمایند: «إن الموافق للضوابط عدم استحقاق الأرش أصلا، إذ هو كنماء الملك يستحقه المشتري، و الشارع إنما جعل له الفسخ في الموجود من ماله».[9]

مجمع را ملاحظه کنید: «بل لو لا إجماع على رجوع الأرش إذا كان الجاني أجنبيّا، لكان القول بعدمه أيضا جيّدا».[10]

محقق اردبیلی اول کسی است که این احتمال را داده که فرض سوم مثل فرض اول است، یعنی هر سه فرض مخیر است بین رد عین بدون ارش و یا سهیم شدن با غرماء بدون رد عین.

پس محتمل که سیدنا الاستاد به دنبالش رفته است، محقق اردبیلی و صاحب جواهر است.

نسبت به حرف دوم بگوئید این احتمال اگرچه حرف علمی دارد اما قابل اعتنا نیست چون مخالف اجماع است.

و لذا محقق اردبیلی با آن جراتش می‌گوید اگر اجماع نبود این را می‌گفتم و معنای عبارت این است الان که اجماع است این را نمی‌گوئیم.

پس این حرف چهارم از نظر علمی بحث دارد اما در عمل بحث ندارد چون خلاف اجماع نمی‌شود عمل کرد.

این در رابطه با فرض سه.

الی الآن در مسئله 15 سه فرض بیان شد.

کوری خدایی حکمش بیان شد.

کوری مفلس حکمش بیان شد.

کوری از ناحیه اجنبی حکمش بیان شد.

تحقیق بیشتر این مسئله مربوط به ارش مکاسب است که منتخب ما قول مشهور است و اشکالش را دفع کردیم و نوبت به این بحثها نمی‌رسد، اگر آنجا اخذ بالنسبة است همه جا باید اخذ بالنسبه شود.

اگر کسی اشکال به مسئله دیات کرده است، دیات کلا خارج است، و این بحث جداگانه است.

لذا ظاهرا و الله العالم در مورد فرض سوم، طریق اول معین است.

فرض چهار از مسئله 15 فردا ان شاء الله تعالی خواهد آمد.

 


[1] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج2، ص21.
[2] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج2، ص21.
[3] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج1، ص21.
[4] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج25، ص304.
[5] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج25، ص304.
[6] اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج9، ص255.
[7] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج2، ص21.
[8] خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج2، ص21.
[9] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج25، ص303.
[10] اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده، ج9، ص255.
logo