« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

82/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

علامت احتلام

 

موضوع: علامت احتلام

 

در رابطه به اماره دوم که احتلام است اختلاف شده است که آیا خروج المنی اماره برای رجال فقط است یا از امارات مشترکه بین رجال و نساء است، دو نظریه در این رابطه وجود دارد:

نظریه اول که نسب الی المشهور، این است که احتلام از علائم مشترکه است، فکما اینکه احتلام در رجال بلوغٌ او امارة علی البلوغ کذلک احتلام در نساء بلوغٌ او امارة علی البلوغ.

نظریه دوم که حکی عن الشافعی[1] و الصدوق[2] و الشیخ[3] و ابن حمزه[4] و مهذب البارع،[5] می‌گویند احتمالات از امارات خاصه است، اختصاص به رجال دارد، در مورد نساء احتلام از امارات بر بلوغ نمی‌باشد.

فعلیه فالمسئلة ذات قولین قول بالاشتراک و قول بالاختصاص.

برای نظریه اولی، اولا به عموم و اطلاق ادله اماریت احتلام شده است، از قبیل اطلاق یا عموم آیه 6 سوره نساء و ابتلوا الیتامی که یتامی اطلاق دارد، رجل او امراة اذا بلغ الحلم او الطفل الذی لم یبلغ الحلم، اطلاق به عموم دارد.

پس دلیل اول برای نظریه اولی اطلاق بلکه عموم ادله این اماره است، مقتضای عموم این است که محتلم رجلا کان امراة.

دلیل دوم برای این نظریه اجماعی است که علامه[6] بر این اماره مطلقا ادعا کرده است.

دلیل سوم برهان اشراک است که می‌گوید زن و مرد در احکام شریک هستند، نماز، حج و خمس بر زنان و مردان همه واجب است الا ما خرج مثل جهاد و بقیه مشترک است.

در این حکم دلیل بر خروج زنها ندارد.

در نتیجه برهان اشتراک احکام بین الرجال و النساء محکَّم است.

دلیل چهارم می‌گویند حامله شدن زنها از علائم بلوغ است، این علامت را می‌گویند بخاطر این است که حامله شدن معلول احتلام خانم ها است، معلول انزال خانم ها است، پس نتیجه این می‌شود که احتلام کما اینکه در مورد مردها علامت بلوغ است، کذلک در مورد خانم ها علامت بلوغ است.

دلیل پنجم روایتی از کتب عامه نقل شده است که این روایت در جواهر[7] هم موجود است مضمون آن در طرق ما موجود است، حاصل روایت این است که ام سلمه از رسول اکرم سوال می‌کند اگر خانم ها در خواب، خواب جماع دیده اند، چه باید کنند؟ این همان مضمون است که روزهای قبل از باب 7 جنابت، چند روایت خواندیم این در طرق عامه هم آمده است مضمونش، رسول خدا فرمود اگر انزال شده غسل کند و اگر انزال نشده، غسل ندارد.

دلیل ششم بر این نظریه و هو العمده این است که می‌گویند البلوغ کمال طبیعی للانسان، انسان بلکه کمال طبیعی برای حیوان و اشجار و نباتات هم است. بلوغ عبارت است از حالت حاصله برای انسان که قدرت تولید مثل دارد، اگر این کمال طبیعی است برای انسان، می‌توان گفت برای رجال است و برای نساء نیست؟!

بلکه که می‌توان این بحث را هم از ثمرات بحث سابق قرار دهید، اگر مراد از حلم، این حالت است، بحث لغو است، اگر هر کدام از سنت یا کتاب یا اطباء یا وجدان می‌گویند برای زن است، حجت است و تا حالا شنیدید که بگویند این حالت نیست برای زن؟

بما اینکه بلوغ کمال طبیعت مطلقا یا در انسان است، بناءا علی هذا وجهی ندارد که بگوئیم این حالت از حالات مختصه است، کما اینکه وجهی ندارد که بگوئیم اماره تکوینی در رجال است، در تکوینیات تفکیک بین علت و معلول غیر معقول است هر جا که این حالت باشد به دنبالش آن حالت است.

نتیجه ما ذکرنا استدلوا علی کون الاحتلام امارة مشترکة اینگونه بنویسد استدلوا تارة بالعمومات و الاخری بالاجماع و ثالثة بالادلة الاشتراک و رابعة بکون الحمل مسبوقا بالانزال و خامسة بما رواها ام سلمة و سادسة بانها بلوغ طبیعی للانسان.

این ادله نظریه اولی که می‌گویند اماره دوم کالاولی از علائم مشترکه است، از امارات مشترکه است.

برای نظریه دوم به چهار دلیل، استدلا شده است که اهم آن ادله دلیل اول است.

دلیل اول برای این نظریه این است که حکی عن اطباء اول اسلام بلکه از بعضی از روایات به اینکه خانم ها احتلام ندارند و لذا در زیادی از نوشته ها به چشم می‌خورد و هر جا گفته‌اند اذا احتلمت المراة، نیش زدند که خانم ها احتلام ندارند و می‌گویند منی ندارد و فقط تخمک دارند.

دلیل دوم برای این نظریه این است که احتلام خانم ها ثابت است و لکن نادر است. اگر نادر است اماره علی البلوغ باشد.

دلیل سوم بر این نظریه این است که فقهاء من جانب می‌گویند خانم ها قبل از نه سال محتلم نمی‌شوند یا اگر ترشحاتی می‌بینند علامت احتلام نیست، پس احتلام بعد از نه سال امارة می‌باشد. بناءا علی هذا دائما جعل این اماره لغو است چون مسبوق به امارة اخری است که نه سال می‌شود، قبل از نه سال که می‌گوئید فایده ندارد، در باب حیث هم همین است که بالاتفاق می‌گویند خون قبل از نه سال حیض نیست، بناءأ علی هذا جعل الطمس امارة، مورد اشکال است و باید بعد از نه سال باشد.

پس با این فتوا که می‌گویند ترشحات قبل از نه سال از زنها منی نمی‌باشد، احتلام نمی‌باشد، بناءا علی هذا جعل این اماره لغو است.

بفرماید دلیل اولا خانم ها محتلم نمی‌شوند و ثانیا بفرمایید نادرة است و ثالثا جعل این اماره لغو است.

و رابعا در روایات شما رجل آمده است، در همین روایاتی که قرائت شد: «قَالَ وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ عَلَى الصَّبِيِّ إِذَا احْتَلَمَ الصِّيَامُ وَ عَلَى الْمَرْأَةِ إِذَا حَاضَتِ الصِّيَامُ»؛[8] مقابل قرار داده است احتلام را در قسمت مردان قرار داده است و حیض را در قسمت خانم ها.

پس روایات دلالت بر اختصاص این اماره علی الرجال دارد.

نتیجه ما ذکرنا این شد که نظریه دو 4 دلیل دارد: عدم الاحتمال، ندرة الاحتمال، لغویت اماره، اختصاص النص بالرجال.

از ما ذکرنا ضعف نظریه دوم روشن شده است، این ادله ای که آورده شده است، دلالت بر اثبات این نظریه ندارد، اما عدم احتلام که اقوی الادله است، این بحث دارد که در کتاب طهارت بحث شده است که مرحوم سید بحث کرده است: «المرأة تحتلم كالرجل، و لو خرج منها المنيّ حينئذٍ وجب عليها الغسل».[9] فقها این را بحث کرده‌اند و روایات معتبره می‌گوید محتلم شده است و در برخی از روایات آمده است.

این بحث دارد و نظریه ما این است که زن محتلم می‌شود مثل رجل.

مسئله ندرت تمام است و نادرة است اما ندرت موجب انصراف اطلاق نمی‌شود.

نتیجه این است که مانعی از احتلام آنها حسب روایات وجود ندارد و روایات معتبره می‌گوید احتلام دارد همانی که امام صادق گفته اگر بیرون آمد غسل واجب می‌شود، همان اماره است منی اسمش را بگذارید یا چیز دیگری، همان اماره است.

میاهی از خانم خارج می‌شود که موضوع وجوب غسل است به فرموده ائمه معصومین.

نتیجه ما ذکرنا این است که اهم این ادله که دلیل اول است، مخالف ادله معتبره است.

نتیجه ما ذکرنا این است که ندرت کما ذکرنا مرارا اطلاق اختصاص به نادر پیدا نمی‌کند، اما اطلاق انصراف از نادر هم پیدا نمی‌کند.

پس اینکه به شافعیه نسبت داده شده است که این ندرت است و در ندرت نمی‌توان به اطلاق تمسک کرد، از اغلاط است.[10]

و کونه الاحتلام بعد التسعه، لا یهم، چون هم در حیض است و هم در اینجا و هم در سایر علامت بلوغ است، در زمانی که سن مجهول باشد، با این علامت می‌گویند این فرد بالغ است.

روایات رجل دارد، بین المثبتین تعارض نیست، یک روایت می‌گوید الرجل اذا احتلم یکی می‌گوید المراة اذا احتلمت و به هر دو باید عمل شود و لسان نفی هیچکدام ندارد.

نتیجه اینکه اذا احتلم الرجل و اذا احتلمت المراه می‌شود.

این روایات می‌گوید احتلام مرد اماره است دیگری می‌گوید احتلام زنان اماره است و هر دو اماره باشد.

پس لا ینبغی التامل که احتلام از امارات مشترکه است، مخصوصا علی ما احتملنا که حقیقت احتلام کمال طبیعی باشد، پس جای بحث نیست که بحث کنیم امارة مشترکة او اختصاصیة.

این بحث را جواهر کرده است که باید فردا عبارات خوانده شود و مطالعه کنید. جواهر می‌گوید عبارة مشترکة، می‌فرماید: «فإجماع التذكرة مما يشهد التتبع مع التأمل بصحته، فهو الحجة مضافا إلى عموم «وَ ابْتَلُوا» إلى آخره، و‌ «لا يتم بعد احتلام»و أصالة الاشتراك في الاحكام ما لم يثبت خلافه، و ما عرفت من أن البلوغ حال طبيعي ينبعث عنها ذلك من غير فرق بين الرجال و النساء، كما هو المشاهد في العرف».[11] جواهر 7 دلیل اقامه کرده است.

 


[1] «و إنّما نبّه به على خلاف الشافعي «6»، فإنّ‌ له قولا بأنّ خروج المنيّ من النساء لا يوجب بلوغهنّ، لأنّه نادر فيهنّ، ساقط العبرة»؛ عاملی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج4، ص143 و 144.
[2] «وَ هَذِهِ الْأَخْبَارُ كُلُّهَا مُتَّفِقَةُ الْمَعَانِي يُؤْخَذُ الصَّبِيُّ بِالصِّيَامِ إِذَا بَلَغَ تِسْعَ سِنِينَ إِلَى أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ إِلَى الِاحْتِلَامِ وَ كَذَلِكَ الْمَرْأَةُ إِلَى الْحَيْضِ وَ وُجُوبُ الصَّوْمِ عَلَيْهِمَا بَعْدَ الِاحْتِلَامَ وَ الْحَيْضِ وَ مَا قَبْلَ ذَلِكَ تَأْدِيبٌ‌»؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص122.
[3] «و حدّ بلوغ المرأة تسع سنين. فإذا بلغت ذلك»؛طوسی، محمد بن حسن، النهایه، ص612.
[4] «و بلوغ المرأة يعرف‌بالحيض أو بلوغها تسع سنين فصاعدا و رشدها بوضعها الأشياء مواضعها مما يتعلق بالمرأة‌»؛ الوسیله، ص301.
[5] «قلت: قد يلوح- من الفقيه، و وصايا النهاية، و صوم طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، و باب الأوصياء من المهذب، و نكاح الوسيلة، و خمسها، و نوادر القضاء من الحلی، ابن ادریس، السرائر، موافقة الشافعي»؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج26، ص15.
[6] «و لا فرق في إفادة خروج المني البلوغَ بين الرجال و النساء كما في الشعر»؛ حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج14، ص90.
[7] «روي، من أن أم سلمة «سألته عن المرأة ترى في منامها ما يرى الرجل، فقال: إذا رأت ذلك فلتغتسل»‌»؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج26، ص15.
[8] حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج1، ص45، ابواب مقدمات العبادات، باب4، ح10.
[9] یزدی، سید محمد کاظم، عروه محشی، ج1، ص477.
[10] «و للشافعي قول- بأن خروج المني من النساء لا يوجب بلوغهن لأنه نادر فيهن»؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج15، ص26.
[11] نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج26، ص15.
logo