« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

75/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

اولاد البنات، اولادٌ

 

موضوع: اولاد البنات، اولادٌ

 

برای نظریه سوم که اولاد الاولاد ولدٌ، اولا استدلال به عرف و لغت شده است و ثانیا استدلال به جمله ای از آیات قرآنی شده است.

«الاستدلال بالآيات لاستحقاق المنتسب إلى هاشم بالأم الخمس»، این عنوان حدائق[1] است.

آیاتی که برای اثبات این مدعا ذکر شده است که هم در جواهر[2] ذکر شده است و هم در حدائق ذکر شده است و هم در کتاب مغنی[3] ذکر شده است.

مجموع آیاتی که این محققین برای این مدعا ذکر کرده اند، هفت آیه است که دو آیه بنفسها دلالت علی المدعی دارد با قطع نظر از روایات و استدلال امام به این آیات، دلالت علی المدعی دارد.

چهار آیه به ضمیمه روایات دلالت علی المدعی دارد که دو آیه بنفسها دلالت دارد و دو تا به ضمیمه دلالت دارد.

سه آیه هم به نظر بنده به نفسها و به ضمیمه دلالت علی المدعی ندارد.

لذا بگوئید 2 آیه بنفسها دلالت دارد و چهار آیه به ضمیمه روایات دلالت دارد و سه آیه اصلا دلالت ندارد و لو بزرگان ذکر کرده باشند.

توضیح ما ذکرنا:

ایه اولی که آیه 61 سوره آل عمران است که آیه مباهله است که در این آیه این جمله امده است: «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ»[4]

این آیه هم بنفسها علی المدعی دارد و هم به ضمیمه استدلال امام، دلالت علی المدعی دارد.

اینکه می گوئید این آیه بنفسها دلالت علی المدعی دارد و احتیاج به روایت ندارد، برای اینکه در تاریخ مباهله رسول خدا، دو مطلب مورد اتفاق جمیع مورخین است من الشیعه و السنه و بلکه غیر شیعه:

مطلب اول این است که رسول خدا در تاریخ مباهله، فرزند ذکوری نداشته استف تاریخ شیعه و سنی هم این را می گویند و غیر مسلمانان هم تاریخ مباهله را نوشته اند.

مطلب دوم که همه می گویند ایضا که در جریان مباهله فقط 5 نفر بوده اند: پیامبر اکرم، حضرت زهرا، امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین. این هم مورد اتفاق است.

لذا روایات شیعه و سنی دارند که فرد بزرگشان به آنها گفت اگر خانواده اش را آورد، ما خارج می شویم و فردا دیدند حضرت با خانواده اش آمده اند و بزرگشان حاضر به مباهله نشدند و به اسلام هم حاضر نشدند و صلح کردند. پس مورد اتفاق هستند که امام حسن و امام حسین از افراد مباهله هستند.

حال شان نزول آیه را در نظر بگیرید، امام استدلال به آیه کرده باشد یا خیر. این دو مطلب مسلم به دست هر کسی داده شود، چه از ابنائکم و ابنائنا می فهمد؟ جمله ابنائنا و ابنائکم، دلالت دارد که اطلاق الابن علی ابن البنت شده است، رسول خدا کلمه ابن را در ابن البنت استعمال کرده است.

و لذا قلنا به اینکه آیه مباهله در دلالتش علی المدعی احتیاج به روایات خاصه ندارد.این یکی از آیاتی است که جواهر و حدائق ذکر کرده اند اما مثل سایر آیات توضیح نداده اند بنفسها دلالت دارد یا به ضمیمه یا اصلا دلالت ندارد.

کما اینکه در رابطه با ایه مباهله روایات متعددی است که امام فرموده است الحسن و الحسین ابناء رسول خدا هستند، وقتی معاندین اعتراض کردند که چرا به اینها ابناء رسول الله گفته می شود در حالی که ابن بنت هستند، حضرت به آیه مباهله تمسک کردند. پس این آیه هم بنفسها دلالت بر مدعی دارد و هم به ضمیمه روایات.

تفسیر برهان: «و لما نزلت هذه الآية: نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ دعا رسول الله (صلى الله عليه و آله) عليا و فاطمة و حسنا و حسينا (عليهم السلام)، و قال: «اللهم هؤلاء أهل بيتي»».[5]

تفسیر برهان: «... و عنى بالأبناء الحسن و الحسين‌...». [6]

نتیجه این می شود که هم آیه بنفسها دلالت دارد که ولد الولد ولدٌ و هم روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده است که اطلاق ولد بر ولد البنت شده است فضلا از ولد الابن که اتفاق بر آن است.

این حدیث از طرق عامه هم یادداشت شود: صحیح مسلم: «دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ: «اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»».[7]

این آیه مفصل است که امس سلمه گفته است. این مضمون هم در روایات ما است و هم در روایات عامه است که در اکثر صحاح آنها نقل شده است که در جریان مباهله فقط این پنج نفر موده اند.

آیه دوم که هم بنفسها دلالت دارد و هم به ضمیمه روایات دلالت دارد، آیه 85 و 86 سوره انعام است که در این آیه اینگونه آمده است﴿: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنين‌ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحين‌.﴾[8] بین مفسرین اختلاف است که از ذریه ابراهیم است یا از ذریه نوح است، در روایات هم اختلاف است، در بعضی از روایات ذریه ابراهیم به حساب آورده است و بعضی از روایات ذریه نوح به حساب آورده است.

این آیه هیچ روایتی احتیاج ندارد، عیسی از ذریه نوح باشد یا از ذریه ابراهیم باشد یا از ذریه آدم باشد، انتساب عیسی به نوح یا آدم یا ابراهیم، از ناحیه مادر بوده است، ولد آدم باشد یا ولد نوح باشد یا ولد ابراهیم باشد، من ناحیة الام باید بگوئید. اطلاق اولاد آدم یا اطلاق اولاد ابراهیم یا اطلاق اولاد نوح من ناحیة الام است، به اتفاق تواریخ تمام ملل دنیا، چون ایشان بالاتفاق پدر نداشته است. اطلاق ولد نوح یا ولد آدم یا ولد ابراهیم بر عیسی، ولد البنت است.

لذا در بسیاری از روایات امام در مواجهه با هارون یا حجاج یا مامون حضرت استدلال به این آیه کرده اند که عیسی را می گوئید ولد نوح است با اینکه چند واسطه خورده است و نسبت به امام حسن و امام حسین که یک واسطه خورده است، می گوئید ولد پیامبر نیست.

غرض اینکه آیه 85 سوره انعام به تنهایی دلالت بر مدعی دارد و نیاز به روایات نیست.

کما اینکه این آیه به ضمیمه روایات هم دلالت بر مدعا دارد و ده روایات وجود دارد که حضرت استدلال به این آیه برای این موضوع کرده اند.

منها: ح13.[9]

این دو آیه مسلما دلالت دارد که اطلاق الابن علی ولد البنت شده است.

ادعای دوم این بود که چهار آیه به ضمیمه دلالت بر مدعی دارد که دو آیه ایضا تقدم الکلام که آیه مباهله روایات عرض شد و آیه جعل عیسی من الذریه آیاتش عرض شد.

ادعای دوم این است که دو آیه فقط به ضمیمه روایات، به وضوح دلالت علی المدعی دارند و آن دو آیه یکی آیه 21 و یکی آیه 22 از سوره نساء است، آیه 21 این جمله دارد: ﴿وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ﴾.[10]

ادعای ما این است که این آیه بنفسها دلالت ندارد، مورد استشهاد ابن البنت و ابن الابن است، فقهاء اینجوری استدلال کرده اند که ابن البنت، جده امی را نمی تواند بگیرد، ابن الابن، جده ابی را نمی تواند بگیرد، اصل این حکم مسلم است، ابن البنت جده امی و ابی را نمی توانید بگیرد ابن الابن جده و ابی را نمی تواند بگیرد.

کلام در این است که چرا نمی تواند بگیرد؟ آیا از باب اینکه زوجة الاب است یا بخاطر نص خاص است؟ دلیل می گوید ابن البنت زوجه شوهر مادرش را نمی تواند بگیرد، از باب این است که زوجة الاب است یا دلیل دیگر دارد؟ حرمت زوجه جد امی بر ابن البنت مسلم است اما اشکال این است که لازم اعم است و دو احتمال دارد:

احتمال اول این است که نمی تواند بگیرد چون زوجه اب است که حرام است.

احتمال دوم این است که نمی تواند بگیرد چون این شخص به منزله زوجة الاب است. در فقه داریم که زوجه الاب حرام است و داریم که جده هم مثل زوجة الاب است.

پس حرمت لازم اعم است، حرمت ممکن است بخاطر این است که زوجة الاب است و یا اینکه بخاطر دلیل خاص است که این به منزله زوجة الاب است.

و لذا قلنا که دلالت آیه 21 از سوره نساء بنفسها علی المدعی ناتمام است، چون می گوید زوجة الاب را نمی توان گرفت اما نمی توان ثابت کرد که این زوجة الاب است یا دلیل خاص است.

اما این آیه به برکات روایات دلالت آن علی المدعی اوضح من الکل است، مثلا امام می فرمایند که جد امی را نمی توان گرفت و بعد استدلال می کند به این آیه، اگر جد امی، اب نباشد، استدلال و تمسک به آیه غلط است در حالی که در روایات متعدده ای امام برای حرمت بر ابن البنت، تمسک به آیه 21 از سوره نساء کرده است، می فرماید رسول خدا بیاید، زوجه امام حسن را نمی تواند بگیرد بخاطر ابن و از این استفاده می شود که ابن البنت، ابنٌ است.

من ناحیة می گوئیم اب و ابن متضایفان است به توضیحی که قبلا داشتیم.

من ناحیة اخری می گوئیم زوجة الجد من الام، اب خوانده شده است، به برهان تضایف می گوئیم اگر او اب است، ابن البنت ولد است و معقول نیست او اب باشد و این ابن نباشد، معقول نیست او والد باشد و این ولد نباشد.

آیه می گوید شوهر مادر مادر اب است، پس پسر دختر باید ابن باشد، چون تضایف به دو طرف است، اگر او والد است، این هم باید ولد باشد.

پس این آیه دلالتش علی المدعی به برکات روایات واضحة می باشد و والد البنت ولدٌ می باشد و الحسن و الحسین من ابناء رسول الله می باشد.

دلالت بر این معنا شاید ده ها روایت داشته باشد که ما دو روایت را یادداشت کرده ایم.

تفسیر برهان: « محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن العلاء بن رزين، عن محمد بن مسلم، عن أحدهما (عليهما السلام)، قال: «لو لم يحرم على الناس أزواج النبي (صلى الله عليه و آله) بقول الله عز و جل: وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً حرمن على الحسن و الحسين (عليهما السلام)، بقول الله تبارك و تعالى اسمه: وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ و لا يصلح للرجل أن ينكح امرأة جده».[11]

در این حدیث امام می فرمایند اگر ازواج پیامبر بر مردم بر فرض محال حرام نباشند اما بر امام حسن و امام حسین قطعا حرام هستند و به این آیه شریفه تمسک کرده اند.

اگر این آیه ولد البنت را ولد نگوید، این استدلال حضرت صحیح نیست.

منها: «محمد بن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن ظريف، عن عبد الصمد بن بشير، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: قال أبو جعفر (عليه السلام): «يا أبا الجارود، ما يقولون لكم في الحسن و الحسين (عليهما السلام)؟» قلت: ينكرون علينا أنهما ابنا رسول الله (صلى الله عليه و آله). قال: «فأي شي‌ء احتججتم عليهم»؟ قلت: احتججنا عليهم بقول الله عز و جل في عيسى بن مريم (عليه السلام): وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ فجعل عيسى بن مريم من ذرية نوح (عليه السلام). قال: «فأي شي‌ء قالوا لكم؟» قلت: قالوا: قد يكون ابن الابنة من الولد و لا يكون من الصلب. قال: «فأي شي‌ء احتججتم عليهم»؟ قلت: احتججنا عليهم بقوله تعالى للرسول (صلى الله عليه و آله): فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ . قال: «و أي شي‌ء قالوا لكم؟». قلت: قالوا: قد يكون في كلام العرب أبناء رجل و آخر يقول: أبناؤنا. فقال أبو جعفر (عليه السلام): «يا أبا الجارود، لأعطينكها من كتاب الله عز و جل إنهما من صلب الرسول (صلى الله عليه و آله)، لا يردهما إلا كافر». قلت: و أين ذلك، جعلت فداك؟ قال: «من حيث قال الله عز و جل: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ- الآية إلى أن انتهى إلى قوله تعالى:- وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ فسلهم- يا أبا الجارود- هل كان يحل لرسول الله (صلى الله عليه و آله) نكاح حليلتهما؟ فإن قالوا: نعم، كذبوا و فجروا، و إن قالوا: لا، فهما ابناه لصلبه»».[12]

این روایت مفصل است که حضرت به چند آیه تمسک کرده اند و به آیه 21 هم استدلال کرده اند که حضرت فرمودند این دو ابناء پیامبر هستند.

پس آیه سوم بنفسها دلالت علی المدعی ندارد اما به ضمیمه روایات دلالت بر مدعی دارد.

این حدیث 13 که اخر خوانده ایم، در چند جایی آمده است و برخی گفته اند مرفوع است که ایشان به تفسیر برهان مراجعه نکرده است و الا نمی گفت مرفوعه است.

آیه چهارم سیاتی ان شاء الله تعالی.

 


[1] حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج12، ص396.
[2] «و لمعلومية حرمة زوجة ابن البنت بقوله تعالى «وَ حَلٰائِلُ أَبْنٰائِكُمُ» و حرمة بنت ابن البنت بقوله «وَ بَنٰاتُكُمْ» و حرمة زوجة الجد بقوله «مٰا نَكَحَ آبٰاؤُكُمْ» و حلية إراءة الزينة لابن البنت و ابن بنت البعل، و حجب الأبوين عما زاد من السدس و الزوج إلى الربع و الزوجة إلى الثمن بقوله «إِنْ كٰانَ لَهُ وَلَدٌ»»؛ جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج16، ص93.
[3] «الْفَصْلُ الثَّانِي: إذَا وَقَفَ عَلَى قَوْمٍ، وَأَوْلَادِهِمْ، وَعَاقِبَتِهِمْ، وَنَسْلِهِمْ. دَخَلَ فِي الْوَقْفِ وَلَدُ الْبَنِينَ، بِغَيْرِ خِلَافٍ نَعْلَمُهُ فَأَمَّا وَلَدُ الْبَنَاتِ، فَقَالَ الْخِرَقِيِّ: لَا يَدْخُلُونَ فِيهِ. وَقَدْ قَالَ أَحْمَدُ، فِي مَنْ وَقَفَ عَلَى وَلَدِهِ: مَا كَانَ مِنْ وَلَدِ الْبَنَاتِ فَلَيْسَ لَهُمْ فِيهِ شَيْءٌ فَهَذَا النَّصُّ يَحْتَمِلُ أَنْ يُعَدَّى إلَى هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ، وَيَحْتَمِلُ أَنْ يَكُونَ مَقْصُورًا عَلَى مَنْ وَقَفَ عَلَى وَلَدِهِ وَلَمْ يَذْكُرْ وَلَدَ وَلَدِهِ. وَقَدْ ذَكَرْنَا ذَلِكَ فِيمَا تَقَدَّمَ. وَمِمَّنْ قَالَ إنَّهُ لَا يَدْخُلُ وَلَدُ الْبَنَاتِ فِي الْوَقْفِ الَّذِي عَلَى أَوْلَادِهِ وَأَوْلَادِ أَوْلَادِهِ مَالِكٌ، وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ. وَهَكَذَا إذَا قَالَ: عَلَى ذُرِّيَّتِهِمْ وَنَسْلِهِمْ وَقَالَ أَبُو بَكْرٍ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَامِدٍ: يَدْخُلُ فِيهِ وَلَدُ الْبَنَاتِ. وَهُوَ مَذْهَبُ الشَّافِعِيِّ، وَأَبِي يُوسُفَ؛ لِأَنَّ الْبَنَاتِ أَوْلَادُهُ، فَأَوْلَادُهُنَّ أَوْلَادُ الْأَوْلَادِ حَقِيقَةً، فَيَجِبُ أَنْ يَدْخُلُوا فِي الْوَقْفِ، لِتَنَاوُلِ اللَّفْظِ لَهُمْ، وَقَدْ دَلَّ عَلَى صِحَّةِ هَذَا قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: {وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَانَ} [الأنعام: 84] إلَى قَوْلِهِ: {وَعِيسَى} [الأنعام: 85] . وَهُوَ مِنْ وَلَدِ بِنْتِهِ، فَجَعَلَهُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ، وَكَذَلِكَ ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى قِصَّةَ عِيسَى وَإِبْرَاهِيم وَمُوسَى وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ، ثُمَّ قَالَ: {أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} [مريم: 58] وَعِيسَى مَعَهُمْ. وَقَالَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - «لِلْحَسَنِ: إنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ» . وَهُوَ وَلَدُ بِنْتِهِ. وَلَمَّا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {وَحَلائِلُ أَبْنَائِكُمُ} [النساء: 23] . دَخَلَ فِي التَّحْرِيمِ حَلَائِلُ أَبْنَاءِ الْبَنَاتِ، وَلَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى الْبَنَاتِ، دَخَلَ فِي التَّحْرِيمِ بَنَاتُهُنَّ. وَوَجْهُ قَوْلِ الْخِرَقِيِّ، أَنَّ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: {يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَيَيْنِ} [النساء: 11] . فَدَخَلَ فِيهِ وَلَدُ الْبَنِينَ دُونَ وَلَدِ الْبَنَاتِ، وَهَكَذَا كُلُّ مَوْضِعٍ ذُكِرَ فِيهِ الْوَلَدُ فِي الْإِرْثِ وَالْحَجْبِ، دَخَلَ فِيهِ وَلَدُ الْبَنِينَ دُونَ وَلَدِ الْبَنَاتِ وَلِأَنَّهُ لَوْ وَقَفَ عَلَى وَلَدِ رَجُلٍ، وَقَدْ صَارُوا قَبِيلَةً، دَخَلَ فِيهِ وَلَدُ الْبَنِينَ دُونَ وَلَدِ الْبَنَاتِ بِالِاتِّفَاقِ، وَكَذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يَصِيرُوا قَبِيلَةً. وَلِأَنَّهُ لَوْ وَقَفَ عَلَى وَلَدِ الْعَبَّاسِ فِي عَصْرِنَا، لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَلَدُ بَنَاتِهِ، فَكَذَلِكَ إذَا وَقَفَ عَلَيْهِمْ فِي حَيَاتِهِ، وَلِأَنَّ وَلَدَ الْبَنَاتِ مَنْسُوبُونَ إلَى آبَائِهِمْ دُونَ أُمَّهَاتِهِمْ، قَالَ الشَّاعِرُ: بَنُونَا بَنُو أَبْنَائِنَا وَبَنَاتُنَا ... بَنُوهُنَّ أَبْنَاءُ الرِّجَالِ الْأَبَاعِدِ»؛ المغنی، ابن قدامه، ج6، صص16 و 17.
[4] آل عمران، آیه 61.
[5] البرهان، ج1، ص630.
[6] البرهان، ج1، ص635.
[7] صحیح مسلم، ج4، ص1871.
[9] «محمد بن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن ظريف، عن عبد الصمد بن بشير، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: قال أبو جعفر (عليه السلام): «يا أبا الجارود، ما يقولون لكم في الحسن و الحسين (عليهما السلام)؟» قلت: ينكرون علينا أنهما ابنا رسول الله (صلى الله عليه و آله). قال: «فأي شي‌ء احتججتم عليهم»؟ قلت: احتججنا عليهم بقول الله عز و جل في عيسى بن مريم (عليه السلام): وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ فجعل عيسى بن مريم من ذرية نوح (عليه السلام). قال: «فأي شي‌ء قالوا لكم؟» قلت: قالوا: قد يكون ابن الابنة من الولد و لا يكون من الصلب. قال: «فأي شي‌ء احتججتم عليهم»؟ قلت: احتججنا عليهم بقوله تعالى للرسول (صلى الله عليه و آله): فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ . قال: «و أي شي‌ء قالوا لكم؟». قلت: قالوا: قد يكون في كلام العرب أبناء رجل و آخر يقول: أبناؤنا. فقال أبو جعفر (عليه السلام): «يا أبا الجارود، لأعطينكها من كتاب الله عز و جل إنهما من صلب الرسول (صلى الله عليه و آله)، لا يردهما إلا كافر». قلت: و أين ذلك، جعلت فداك؟ قال: «من حيث قال الله عز و جل: حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ- الآية إلى أن انتهى إلى قوله تعالى:- وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ فسلهم- يا أبا الجارود- هل كان يحل لرسول الله (صلى الله عليه و آله) نكاح حليلتهما؟ فإن قالوا: نعم، كذبوا و فجروا، و إن قالوا: لا، فهما ابناه لصلبه»»؛ البرهان، ج2، صص52 و 53.
[10] نساء، آیه 22.
[11] البرهان، ج2، ص50.
[12] البرهان، ج2، صص52 و 53.
logo