74/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
ترقیات سوقیه
موضوع: ترقیات سوقیه
فرض دوم این است که با پولی که خمس آن داده شده است، اعیانی خریده شده است و آن اعیان، ترقی سوقیه پیدا کرده است، مثلا فرض کنید زید 100 هزار تومان منافع سال داشته است، خمس آن 100 تومان را پرداخت کرده است، با آن 80 تومان که مخمس می گویند و خمس آن پرداخت شده است، ماشین یا خانه یا قالی یا زمینی خریده است، این اشیاء خریده شده سه مسئله پیدا می کند:
تارة این اشیاء را خریده است که از منافع آنها زندگی خود را بچرخاند، ماشین را خریده است که از اجاره آن مخارج سال را به دست بیاورد، کامیون خریده است که بار ببرد و از کرایه مخارج زن و بچه را تهیه کند یا تاکسی خریده است که از کرایه مخارج سال خود را تهیه کند یا زمین خریده است که گندم بکارد و از پول آن مخارج عائله را تامین کند.
کل این صور قصد تجارت به خود این اشیاء نبوده است، در ذهنش نبوده است که ماشین یا خانه یا زمین گران شود و بفروشد. لذا می گویند اشیاء را برای انتفاع خریده است یا انتفاع به منافع یا نمائات متصله یا منفصله، قصدش این بوده است که با اینها مخارج سال را به دست بیارود.
پس موضوع سخن این می شود اشیائی که به مال مخمس خریده شده است للانتفاع بوده است.
طبعا این موضوع سه فرض پیدا می کند: تارة از باب اتفاق این اشیاء را می فروشد و اخری نمی فروشد و ثالثة مبادله می کند، کامیون را می دهد و خانه می خرد، فرض کن هر کدام 5 میلیون گران شده است، آیا ترقیات سوقیه و ارتفاع قیمت خمس دارد یا خیر؟
در رساله ها بعضی مطلقا می گوید خمس دارد بعضی می گویند خمس دارد مطلقا و بعضی تفصیل می دهند و سر تفاصیل ما ذکرنا می شود.
فرع اول که این اشیاء ترقی کرده است و فروش و تبدیل نشده است، سرمایه این آقا حساب کنید، این ماشین 80 تومانش خمسش داده شده است، زائد آن خمس دارد یا خیر، باید ببنید مرجع تقلیدش فوائد اکتسابیه را می گوید خمس دارد یا کل فوائد را و بعد ببنید مرجع تقلید می گوید ترقیات فایده است یا خیر. کل این مسئله در نظر گرفته شود جواب پیدا می شود.
طبعا بنا بر احتمال اول، در صدق فایده می گوئیم در این فرض زید بدهکار نمی باشد، چون زیادی در مال نبشده است، ماشین و خانه و قالی همانها است و زیادی در مال نشده است و زیادی عددیه نشده است، چیزی که شده است ارتفاع قیمت است و این فایده نیست، زیرا امر انتزاعی است و از قلت و کثرت راغب انتزاع می کنند و این فایده نمی باشد و می گوئیم این فرد فایده نبرده و خمس ندارد.
بنا بر احتمال دوم، یعنی لو قلنا که فایده اعم از زیادی عددیه و زیادی در مالیت است، در این فرض می گوئید این فرد خمس 4920 تومان باید بدهد چون ارتفاع پیدا کرده است و فایده است و خمس فواید واجب است چه خانه باشد چه ماشین باشد چه عبا باشد و... البته اگر للحاجه نباشد و الا بحث دیگری است.
طبق قواعدی که گفتیم اگر مسئله را اینگونه که گفتیم فتوا دهیم درست است.
این فتوا به این کیفیت نادرست است چون ضمیمه باید شود که این مفتی فوائد اکتسابیه را می گوید خمس دارد یا کل فوائد را می گوید خمس دارد، اگر فوائد اکتسابیه را بگوید در هر دو احتمال خمس ندارد واگر کل فوائد را بگوید، در یک فرض خمس دارد و در یک فرض خمس ندارد.
پس بگوئید بنا بر فوائد کسبیه مطلقا خمس ندارد و بنا بر مطلق الفوائد علی تقدیر خمس دارد و علی تقدیر خمس ندارد. بگوئید ارتفاع قیمت فائده است، حال باید دید فائده خمس دارد یا خیر.
پس باید دید اولا فائده اکتسابیه فقط خمس دارد یا مطلقا خمس دارد، ثانیا باید دید آیا فایده اختصاص به زیادی عددیه دارد یا اعم از زیادی عددیه و اعم از زیادی در مالیت است.
سیدنا الاستاد در کل این موارد می گوید خمس واجب نمی باشد چون موضوع را فوائد کسبیه می داند و در این فروض فائده کسبیه نیست.
پس اگر کسی با مال مخمس خریده است و ترقی قیمت کرده است، مطلقا خمس ندارد چه بفروشد چه نفروشد و چه تبدیل کند.
پس فرع اول از فرض دوم روشن شد.
فرع دوم این است که آن ماشین فروش شده است، زمین یا خانه فروش شده است، در این فرض، تقریبا بالاتفاق می گویند خمس دارد. زیرا زیادی در مال پیدا شده است، مال وقت خرید 80 بوده است و الان 4920 تومان اضافه شده است و این فائده است و لکل فائدة الخمس واجب می شود.
در این فرض سیدنا الاستاد می فرمایند خمس ندارد، چون فائده کسبیه نمی باشد.
پس به فتوای سیدنا الاستاد هم باید فائده باشد و هم فائده کسبیه باشد.
فرع سوم از فرض دوم این است که ماشین سواری تبدیل به وانت شده است یا وانت به باری تبدیل شده است، چه وانت و چه باری 5 میلیون ارزش دارد، این فرد که تاکسی را داده است و وانت می گیرد، خمس زیادی را باید بدهد یا خیر؟
این مورد اختلاف است، مرحوم آقای حکیم در مستمسک[1] می فرمایند خمس ندارد.
احتمال دوم این است که خمس داشته باشد.
دلیل بر احتمال اول این است که فائده نمی باشد و دلیل بر احتمال دوم این است که فائده می باشد.
کسی که می گویند فائده نمی باشد، نظرش به این است که فائده زیادی در مال است و در این فروض زیادی در مال نشده است، و اگر زیادی در مال نشده است، فائده نیست و خمس ندارد.
دلیل بر احتمال دوم این است اگرچه فایده اختصاص به زیادی عددیه دارد، اگرچه در این مورد زیادی عددیه نشده است، زیادی بر مالیت شده است، در آن روز مالیتی که کسب کرده است، 80 بوده است و الان 5 میلیون بوده است، الان ثروت این فرد 5 میلیون است و آن روز 80 هزار بوده است، بناءا علی هذا اگرچه فایده اختصاص به زیادیه عددیه است و در بحث زیادی عدییه نیست و زیادی مالیت است، اما فائده می باشد، زیرا از خصوصیات معامله این است که در مقام معامله عرف و عقلاء مالیت و ثروت را در نظر می گیرد، اضافه در مالیت را در نظر می گیرد، در مقام خرید و فروش می گویند چه مقدار بر ثروتش اضافه شده است نمی گویند چند ماشین اضافه شده است.
پس مهم در مقام خرید و فروش، مالیت است و زیادی و نقصیه با مالیت باید حساب شود.
نتیجه ما ذکرنا این می شود که که الخمس واجب می باشد.
و الذی یشهد لذلک اگر به ثمن فروخته شده است و لکن ثمن اختلاف دارد، مثلا یک ماشینی را به 80 خریده است و الان به 8000 هزار دلار فروخته است، ماهیت 8000 هزار دلار، 5 میلیون تومان است اینجا به نقود تبدیل شده است اما به اعیان تبدیل نشده است. الان این زیادی عددیه نیست.
در این فرض آقای حکیم باید بگوید خمس ندارد، فرق ندارد غیر جنس کامیون باشد یا دینار کویتی باشد.
پس فایده یدور مدار زیادی در مالیت.
نتیجه ما ذکرنا در فرع سوم که ماشین 80 تومانی به جنس دیگری شده است، چه کامیون باشد یا پول ایرانی باشد یا پول کویتی باشد قالی باشد، باید بگوئید خمس دارد، چون فایده آمده است و در فواید الخمس واجبٌ است.
سیدنا الاستاد می فرمایند در این فرض خمس ندارد چون موضوع خمس فوائد کسبیه است و اینجا فائده کسبیه نیست.
ما باید بگوئید اگر در بعضی از فروض فائده نباشد، خمس ندارد و در فروضی که فائده است، خمس دارد. مبنای ما مطلق فوائد است.
نتیجه ما ذکرنا این است که سه فرض از نه فرض فرع دوم مشخص شد.
فرع چهار و پنج و شش موضوعش این است که این اشیاء خریده شده است و برای حاجت نگه داشته شده است، خانه ای با 80 تومان مخمس خریده است و بعد برای حاجتش نگه داشته است، ماشین را خریده است و بعد اقتضا کرده که ماشین داشته باشد و جزء موونه است.
موضوع بحث ما اعدت للموونه است و بعد ترقیه سوقیه پیدا کرده است، خمس دارد یا خیر؟
فرع چهار این است که نفروخته است.
فرع پنج این است که نفروخته است.
فرع شش این است که تبدیل کرده است.
در اینجا به سه قاعده باید توجه کرده:
1. موضوع خمس مطلق فوائد است یا فائده اکتسابیه.
2. فایده زیادی عددیه می باشد و یا اعم از أن زیادی غیر عددیه.
3. که بعد می آید انچه که للحاجت بوده است و بعد فروخته شده است، خمس دارد یا خیر؟ کتاب را احتیاج داشته است و بعد احتیاجش برطرف می شود، فروخته است خمس دارد یا خیر؟ گردنبند خریده است برای حاجت و بعد حاجتش برطرف می شود و می فروشد خمس دارد یا خیر؟
سیدنا الاستاد در آینده خواهد آمد که می گوید خمس دارد.
با توجه به این سه قاعده حکم این سه فرع روشن می شود، اگر گفتیم ما اعدت للحاجه خمس ندارد هر سه فرع می گوییم خمس ندارد ترقی باشد یا نباشد یا خیر، موضوع خمس فوائد اکتسابیه باشد یا مطلق فوائد باشد.
و اگر کسی این را نگفت و گفت ما اعدت للحاجه بعد از رفع احتیاج خمس دارد، باید ببینیم کدام فرع زیادی است و کدام فرع زیادی نیست.
مثلا فرع چهار که هنوز نفروخته بنا بر زیادی عددیه فایده نیست و بنا بر زیادی حکمیه فایده است. بنا بر احتمال اول خمس ندارد و بنا بر احتمال دوم خمس دارد.
هر یک از سه احتمالات را بگیرید و روی این پیاده بکنید. مثلا اگر بگوئید ما اعدت للحاجة بعد از احتیاج خمس ندارد، بگوئید مطلقا خمس ندارد. و اگر گفتید خمس دارد، اگر بگوئید موضوع فوائد کسبیه است و زیادی حکمیه فائده است، در اینجا خمس ندارد چون فوائد کسبیه نیست که خمس بدهد و اگر بگوئید موضوع فوائد، زیادی عددیه است باز هم خمس ندارد چون زیادی عددیه نیست و خمس ندارد.
پس باید بنا بر هر احتمال، حکم تغییر می کند.
فرع پنج و شش علی حساب ما ذکرنا باید توضیح داده شود و للکلام تتمة سیاتی ان شاء الله تعالی.