« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

1403/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 بدعت اذان ثانی/ نماز جمعه/

 

موضوع: / نماز جمعه/ بدعت اذان ثانی

جهت چهارم: سیدنا الاستاد می فرمایند: «الثاني- الأذان الثاني يوم الجمعة بدعة محرمة»[1]

در این اذان دو نظریه است:

نظریه اول: این اذان حرام است، این نظریه را صاحب حدائق به مشهور بین متاخرین نسبت داده است.[2]

نظریه دوم: این اذان مکروه است، کما اشار الیه محقق در شرایع که گفته اند و «قیل انّه مکروه». حکی این کراهت از مرحوم شیخ طوسی در مبسوط و محقق در معتبر و شاید افراد دیگری هم باشند اما ظاهرا از سه نفر تجاوز نمی کند، شیخ در نهایه گفته است حرام است اما در مبسوط و خلاف گفته است مکروه است.

فعلیه بحث در دو مرحله باید انجام شود:

مرحله اول: اینکه این اذان حرام است، متوقّف بر این است که اوّلا وضع اذان روشن شود؛ شیعه و سنی بالاتفاق می گویند این اذان در زمان رسول اکرم نبوده است و در زمان امامت شیخین هم می گویند نبوده است، لذا شافعی در الامّ می گوید اینکه این اذان در زمان شیخین نبوده است موافق هستیم. البته اکثر عامه نه کراهت را می گویند نه اینکه در زمان معاویه بوده باشد را. اما شافعی این را گفته است به نقل حدائق.

توضیح این فرع این است که این اذان، دو فرض دارد:

فرض اول: موذّن می گوید این جزء دین است.

فرض دوم: جزء ین قرار نمی دهد.، می فرماید اذان ذکر الله است و فرد می خواهد ذکر الله بگوید تکبیر می گوید شهادتین می گوید، دعا می کند. اذان مشتمل بر ذکر، دعا و اظهار عقاید و امثال ذلک است، پس نباید حرام باشد.

فعلیه باید در دو مرحله بحث کرد، فرض اول چه می شود و فرض دوم چه می شود؟

ظاهرا فرض اول از مصادیق تشریع است، یعنی ادخال ما لیس فی الدین، فی الدین، این اذان جزء دین نبوده است نه کتاب گفته و نه سنت گفته نه اجماع بوده است، این موذّن ما لیس فی الدین را در دین داخل می کند. این ظاهرا و الله العالم تردیدی ندارد که حرام است، چون در رسائل خواندیم تشریع بالادلة الاربعة من العقل و الکتاب و السنة و الاجماع از محرّمات است، چون ادخال ما لیس فی الدین در دین، حرام است.

و موید این حرف، در یکی از روایاتی است که خواندیم داشت که اذان سوم بدعت است.

گفتیم این روایت مویّد است چون در روایت حفص بن غیاث است که توثیق نشده است، درباره او دو حرف است:

1. شیخ طوسی گفته است کتابه معتمد، شیخ کتاب را می گوید معتمد است نه خود شخص را.

2. انجبار که صاحب جواهر گفته است.

پس فرض اول که بدعت باشد، حرام است به ادله اربعه.

فرض دوم که ذکر و دعا مستحب است، این موذّن هم از باب ذکر و دعا می گوید، شهادتین هم مشکلی ندارد.

این فرض لا یبعد که حرام باشد، چون در جواهرآمده است: «و أنه من الممكن دعوى الحرمة هنا و إن لم يكن بقصد الوظيفة، لأنها صورة البدعة، فلا يبعد تحريمها لذلك»[3]

یک روز به شیخنا الاستاد (شیخ حسین حلی) گفتم اگر کسی یک نماز بخواهد بخواند ما واجب نباشد، اگر وضو نداشته باشد و شروع به نماز کند، ایشان می فرمایند حرام است و من با خودم فکر می کردم که چرا باید حرام باشد؟! تا وقتی این حرف صاحب جواهر را دیدم که ایشان می گویند این صورت بدعت است.

و یؤیّد این نظریه را جملة من الروایات که این روایات در وسائل آمده است و مرحوم مجلسی در بحار هم دارند، هشام از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت می فرمایند وقتی خداوند به ابلیس امر کرد که باید سجده کنی، شیطان گفت نه سجده نمی کنم و به جایش عبادتی می کنم که تا روز قیام کسی نکرده باشد، ملاحظه کنید: «قصص الأنبياء عليهم السلام بِالْإِسْنَادِ إِلَى الصَّدُوقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: أُمِرَ إِبْلِيسُ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ عِزَّتِكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنَ السُّجُودِ لآِدَمَ لَأَعْبُدَنَّكَ عِبَادَةً مَا عَبَدَكَ أَحَدٌ قَطُّ مِثْلَهَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ».[4]

دقت کنید خداوند می گوید من دوست دارم اطاعت شوم به وسیله چیزی که اراده کردم نه اینکه هر چه شما دلتان می خواهد.

منها: «المحاسن بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَصْرِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِرَجُلٍ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ يَدْعُو اللَّهَ فَانْطَلَقَ مُوسَى فِي حَاجَتِهِ فَغَابَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ رَجَعَ إِلَيْهِ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ يَا رَبِّ هَذَا عَبْدُكَ رَافِعٌ يَدَيْهِ إِلَيْكَ يَسْأَلُكَ حَاجَتَهُ وَ يَسْأَلُكَ الْمَغْفِرَةَ مُنْذُ سَبْعَةِ أَيَّامٍ لَا تَسْتَجِيبُ لَهُ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ دَعَانِي حَتَّى تَسْقُطَ يَدَاهُ أَوْ تَنْقَطِعَ يَدَاهُ أَوْ يَنْقَطِعَ لِسَانُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ حَتَّى يَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُهُ».[5]

در این روایت دارد که کسی در زمان حضرت موسی دعا می کرد و ایشان عبور می کرد و بعد از چند روز برگشت دید هنوز دارد دعا می کند، گفت خدایا این خسته شده است و جوابش را بده، خداوند فرمودند اگر آنقدر دعا کند که گردنش بشکند و دستهایش قطع شود، فایده ندارد چون از جایی که من گفتم وارد شود، وارد نشده است.

منها: «المجالس للمفيد أَحْمَدُ بْنُ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ أَبِي يَحْيَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَتَغَيَّرَتْ وَجْنَتَاهُ وَ الْتُمِعَ لَوْنُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ إِنَّمَا بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ قَالَ ثُمَّ ضَمَّ السَّبَّاحَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ إِنَّ أَفْضَلَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ وَ خَيْرَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا أَلَا وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ أَلَا وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ فَفِي النَّارِ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِأَهْلِهِ وَ لِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَكَ كَلًّا أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَّ وَ إِلَيَّ».[6]

اگر حدیث 1 باب 49 وسائل را قبول کردید که تصریح به بدعت شده بود، اینجا می گوید هر بدعتی ضلالت است و هر ضلاتی در آتش است.

منها: «معاني الأخبار أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ ابْنِ حُمَيْدٍ رَفَعَهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ عَنِ الْجَمَاعَةِ وَ عَنِ الْفِرْقَةِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْجَمَاعَةُ أَهْلُ الْحَقِّ وَ إِنْ كَانُوا قَلِيلًا وَ الْفِرْقَةُ أَهْلُ الْبَاطِلِ وَ إِنْ كَانُوا كَثِيراً».[7]

فردی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام سوال کرد از کجا بفهمم چیزی سنت است یا بدعت است؟ حضرت فرمودند چیزی که در زمان رسول خدا گفته شده است، سنت است و هرچه بعد از ایشان بوده است، بدعت است.

حال این اذان زمان رسول خدا نبوده است و بعد از ایشان بوده است، چه شیخین گفته باشد یا معاویه، این بدعت است.

شیعه و سنی می گویند رسول خدا این اذان را نگفته است. هرچه که بعد از نبی آمده باشد، بدعت است، البته مصنوعات مثل قطار و هواپیما و... را نگیرید، آنچه که جزء دین است را بگیرید.

لذا مکرّر در مکرّر خوانده اید که می فرمایند روایات توقیفی هستند، یعنی یا خدا و یا معصوم باید فرموده باشد، هر چه از غیر معصوم بعد از پیامبر اکرم آمده باشد، بدعت است و کل بدعة فی الضلالة.

ظاهرا و الله العالم ما افاده فی الجواهر لا یبعد.

بر این اساس برخی جمع بین نظریه اول و دوم کرده اند و گفته اند این اختلاف لفظی است، کسانی که می گویند حرام است، قسم اول را می گوید و کسانی که قول دوم را می گویند، قسم دوم را می گویند، این صحیح نیست بخاطر حرف جواهر که می گوید بدعت است و مویّداتی که ذکر کردیم.

پس ظاهرا و الله العالم نظریه سیدنا الاستاد که فرمودند بدعة محرّمة تمام است.

کلام در ادله نظریه دوم است که حکی از شیخ طوسی در مبسوط و محقّق در کتاب معتبر به اینکه این اذان مکروه است، دلیل بر این کراهت، از ما ذکرنا روشن شد و آن این است که اذان مشتمل بر ذکر و دعا و اظهار و شهادتین است، چرا حرام باشد؟ ذکر نمی شود حرام باشد.

این دلیلی است که برای شیخ طوسی و محقّق ذکر شده است.

جواب از این دلیل یک کلمه است و آن این است که برخی از نمازها در اسلام نهی شده است، اگر دلیل بر نهی آمد دیگر وجهی برای این نظریه نمی باشد. این روایات در وسائل است که در دو جلد ذکر شده است و ان شاء الله تعالی جلسه بعد خواهد آمد.

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص240.
[2] حدائق الناضرة، محدث بحرانی، ج10، ص178.
[3] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص301.
[4] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2، ص262، ح5.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2، ص263، ح9.
[6] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2، ص263، ح12.
[7] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج2، ص266، ح23.
logo