« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

/ نماز جمعه/ حکم عدم فاصله معتبر/ جزئیات شرط فاصله بین دو نماز جمعه

 

موضوع: / نماز جمعه/ حکم عدم فاصله معتبر/ جزئیات شرط فاصله بین دو نماز جمعه

در بحث های گذشته، سه کلمه را توضیح دادیم که هر یک از آن سه کلمه، جواب از این موانع است.

حداقل اجوبه سه است:

جواب اول: منهی عنه باید متعدد باشد، با این جواب چند شبهه را باید جواب بدهیم نهی نیست که دلالت بر فساد می کند.

جواب دوم: نهی وضع است یا تکلیف است، با این هم چند شبهه جواب داده می شود.

جواب سوم:در بعضی از موارد، مراد صحت لولائیه است، در بعضی از موارد، صحت فعلیه است یا بفرمائید صحت من جمیع الجهات است. ضابطش را عرض کردیم.

بحث در این است که سبقت اثری دارد یا خیر؟، لحوق اثری دارد یا خیر؟، یا به عبارت دیگر بحث در این است که سابق صحیح است یا خیر؟ گفتیم مراد صحت لولائبه است، یعنی با قطع نظر از اینکه این نماز در این منطقه باشد، باید صحیح باشد، لولائیه این منطقه نماز در شاندیز باشد باید صحیح لولائیه باشد، در طرق باشد باید صحیح لولائیه باشد، در منطقه ممنوعه باشد تنها باشد، باید صحیح لولائیه را داشته باشد. این اصل بحث در این بود و البته این بحث در مسئله16 و 17هم خواهد آمد.

حال فرض کنید این فرد سابق است و در تقی آباد است و نمی تواند قصد قربت کند، این یکی از اشکالات بود،

این چه ربطی به بحث دارد؟ اینکه صحت لولائیه ندارد، اگر قصد قربت نمی تواند کند، در شاندیز هم باشد باطل است و در طرق هم باشد باطل است در هر جا باشد نمی تواند قصد قربت کند.این جواب قبلا بیان کردیم که اگر امام جمعه فاسق و منحرف باشد این صحت لولائیه را ندارد شاندیز هم باشد باطل است طرق هم باشد باطل است تقی آباد هم باشد باطل است پس صحت لولائیه را ندارد لذا در شاندیز هم باشد باطل است یا فرض کنید در تقی آباداست و نه می تواند شاندیز برود و نه مسجد گوهرشاد برود، این فرد عاجز محض است، اگر قاعده میسور را بر این فرد جاری کردید، می گویید نمازش صحیح است و اگر قاعده میسور را جاری نکردید اصلا جماعت تقی آباد بر او واجب نیست، چون در مباحث آینده خواهد آمد یکی از ده مواردی که نماز جمعه واجب نیست،آمدن باران شدید است، بر مردم واجب نیست به نماز جمعه بروند برای اینکه این معذور است بنابراین این کسی که نمی تواند شاندیز برود و یا طرق برود این خیلی معذور است و کسی که فلج باشد نماز جمعه علی تقدیر بر این واجب نیست و از محل بحث خارج است برای اینکه صحت لولائیه را ندارد کسی عذر دارد برای او واجب نیست که نماز جمعه بیاید.

اینجا این محققین یک مطالبی هم فرمودند که هم ارتباط به ما ذکرنا ندارد و هم مورد اختلاف است.

ملاحظه کنید در این بحث می گویند رفتن از تقی آباد به شاندیز واجب است تباعد واجب است و تباعد می گویند واجب است یا تباعد کند یا حاضر بشود ایجاد وحدت واجب است و ایجاد وحدت یعنی تقی آباد به مسجد گوهرشاد بیاید و مسجد گوهرشاد به تقی آباد بیاید یک نماز باشد

اشکال استاد مرتضوی

این عناوین بیش از این مطالبی است که عرض می کنم، اینها همه جای حرف است، نماز جمعه برای تکمیل عدد واجب است و بعد از تکمیل عدد اگر واجبهم باشد، واجب تخییری است. یا مسئله اعالم امکان ندارد که این ما یضحک به الثکلی است،امروزه این حرف نیست، حالا بر فرض اینکه ممکن ممکن نباشد این صحت فعلیه را ندارد این یک زمانی ممکن نبوده است اما در این ازمنه که ممکن است در مشهد سخن می گوید همان لحظه در مشهد می فهمد چطور گوهرشاد نمی فهمد؟ و این حرف ها که اطلاع از نماز جمعه در اطراف نباشد مال پانصد سال قبل است و حالا اتفاقا کاشف اللثام و وحید بهبهانی می گویند که اعلام ممکن نیست و صاحب جواهر می گوید استحاله دارد ولی آن دو بزرگوار نمی گویند استحاله دارد.

نتیجه ما ذکرنا این است که جواب از کل این فروض خودتان تطبیق بکنید این است که همه خارج از بحث است، بحث ما در این است که سابق صحیح است اما باید صحت لولائیه را داشته باشد و کل این فروض صحت لولائیه را ندارد.

نتیجه ما ذکرنا این شد که از تمام این موانع، سه کلمه که سابقا توضیح داده شده که هر یک از این سه کلمه یا جواب ازکل موانع است و یاجواب از بعضی از موانع است.

و للکلام تتمة که ان شاءالله در مسئله 16 و 17 باز بحث سابق و لاحق است در جلسه بعد خواهد آمد.

فرع چهارم: میزان در صحت نماز جمعه

سیدنا الاستاد می فرمایند:«و الميزان في الصحة تقدم الصلاة لا الخطبة، فلو تقدم إحدى الجمعتين في الخطبة و الاخرى في الصلاة بطلت المتأخرة في الشروع في الصلاة»[1]

این بحث سابق و لاحق یکی از مشکلاتش این است که منصوص نیست، نه در روایات صحاح است و خیال می کنم در روایات ضعیفه هم نباشد، این را فقهاء از نصوص در آورده اند، مثالی که زدیم این بود که ساعت12مسجد تکبیر می گوید و5دقیقه بعد تقی آبادتکبیر می گویند، اوضحش20دقیقه بعدش است مادامی که وقت جمعه باقی است مواظب باشید یک فرضی نکنید که وقت جمعه از بین رفته باشد

مثال هایی که زدیم همه کس فهم بود که کدام لاحق و کدام سابق است.

مشکله ای اینجا است که فقهای خاصه و عامه مطلبی گفته اند که فهمیدنش خیلی مشکل است، از کجا بفهمیم که کدام نماز سابق و کدام لاحق است؟ بعضی ها می گویند هر کسی خطبه را زودتر شروع کرد او سابق است مثلا مسجد ساعت دوازده خطبه نماز جمعه را شروع کرد تقی آباد دوازده و پنج شروع کرد اما تقی آباد عجله کرد پنج دقیقه قبل از مسجد جامع نماز را تمام کرد کدام میزان است؟ کسی که خطبه را خوانده سابق است یا کسی که نماز را تمام کرده است سابق است؟ و بالعکس آنکه نماز را خوانده است پنج دقیقه نماز را طول داده است این کسی که خطبه خوانده بعد از او شروع کرده است کدام سابق است؟ و کدام لاحق است؟

بنابراین درست است که کسی که سابق است نماز آنها صحیح است و کسی که لاحق است نماز آنها باطل است اما بدست آوردن سابق چه

گونه است؟

قول اول: اگثرا عده ای از آنها از عامه که می گویند میزان تقدم خطبه بر آن خطبه است و حالا نمازش می خواهد بعد تمام بشود یا قبل تمام بشود یا مقارن باشد مثلا گوهرشاد دوازده و ده دقیقه سلام داد و تقی آباد دوازده و دوازده دقیقه سلام داد کدام سابق است و کدام لاحق است؟ مسجد گوهرشاد سابق است برای اینکه داوزده و ده دقیقه سلام داده است تقی آباد لاحق است برای اینکه دو دقیقه متاخر بوده است؟

قول دوم: بعضی می گویند میزان را در سبق و لحوق سلام نماز قرار بدهیم.

قول سوم: بعضی ها می گویند ببینید کدام امام جمعه درباری و حکومتی است و کدام امام جمعه ملی است امام جمعه درباری مقدم است می خواهد امام جمعه ملی قبل شروع کند و یا بعد شروع کند قهرا امام جمعه راتب که اینها می گویند آن وقتها درباری بود.

این کلمات بیان می شود مال سیصد سال پیش است و بلکه بیشتر می گویند امام جمعه راتب اگر از نظر زمان متاخر باشد او را مقدم کنید و میزان این است که امام جمعه راتب یا امام جمعه ملی است و امام جمعه راتب مقدم است و او هر موقع شروع کند او مقدم است.

اکثر این فروض در کشف اللثام و جامع المقاصد است.

عبارت کشف اللثام این گونه است: «و لا اعتبار بتقديم السّلام كما اعتبره بعض الشافعية، لاقتضائه جواز عقد جمعة بعد أخرى إذا علم السبق بالتسليم بالاسراع في القراءة، أو الاقتصار على أقل الواجب، و لا يجوز اتفاقا منّا.و لا اعتبار بتقديم الخطبة كما اعتبره بعضهم، لانّها ليست من الاصالة حقيقة، و لا كونها جمعة السلطان كما اعتبره-بل الامام الراتب-الشافعي في أحد قوليه، بل الاعتبار بتقديم التحريم و هو بالتكبير، و كأنّه تعليل لما قدمه لا تكرير»[2]

قول چهارم: فقهای ما می گویند ضابط در تقدیم، سبقت تکبیر الاحرام است،میزان زوتر گفتن تکبیر است، حال جواهر می گوید قطعا تکبیر میزان است وجه این قول معلوم است، چون نماز با تکبیر منعقد می شود (اولها تکبیرة) و هم تحریم است و با تکبیر موجب تحریم سخن گفتن و... است و هم تکبیر موجب انعقاد نماز و هم موجب دخول در نماز است.

بر این اساس می گویند میزان در تقدیم نماز، سبقت در تکبیر است. پس اگر یکی یک ثانیه تکبیر گفتنش طول کشید و یکی دو ثانیه طول کشید، اولی سابق است و صحیح است و دومی لاحق است و باطل است.

این قول چند فرض دارد که مشکل است و اشکل از این ظاهرا علامه در تذکره اولین نفر است که این را ذکر کرده است، مثال می گوید اگر الف با هم بود و کاف با هم نبود، کدام سابق است و یا الف با هم بود کاف یکی مقدم بود و یکی موخر است و یا کاف با هم بود راء یکی مقدم بود و یکی موخر بود و بعضی از این فروض هم تشخیصش مشکل است این غیر از اعلام است راء مقدم است و یا کاف مقدم است باء مقدم است این کدام مقدم است این یک حسابگر دقیقی باید باشد.

حال چون بحث منصوص نیست، کلمه سابق ندارد که بگوید میزان عرف است و نیاز به بیان این فروض نیست.

فعلیه ان شاء الله تعالی در روز شنبه 15 مهر 1402، مسئله16مطالبی خواهد گفت که این بحث مقداری روشن تر می شود.

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص247.
[2] .کشف اللثام، فاضل هندی، ج4، ص269و270.
logo