« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

/ نماز جمعه/ حکم عدم فاصله معتبر/ جزئیات شرط فاصله بین دو نماز جمعه

 

موضوع: / نماز جمعه/ حکم عدم فاصله معتبر/ جزئیات شرط فاصله بین دو نماز جمعه

کلام در فقه الحدیث صحیحه محمد بن مسلم بود جماعتی از این صحیحه برداشت می کنند که در هر یک از دو نماز باطل است در مثال مفروض نماز تقی آباد هم باطل است نماز گوهرشاد هم باطل است چه جور اینگونه استفاده کردند حدیث را ملاحظه کنید:

«مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنعَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ الْمُغِيرَةِ‌ عَنْ‌ جَمِيلٍ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: يَكُونُ‌ بَيْنَ‌ الْجَمَاعَتَيْنِ‌ ثَلاَثَةُ‌ أَمْيَالٍ‌ يَعْنِي لاَ تَكُونُ‌ جُمُعَةٌ‌ إِلاَّ فِيمَا بَيْنَهُ‌ وَ بَيْنَ‌ ثَلاَثَةِ‌ أَمْيَالٍ‌ وَ لَيْسَ‌ تَكُونُ‌ جُمُعَةٌ‌ إِلاَّ بِخُطْبَةٍ‌ قَالَ‌ فَإِذَا كَانَ‌ بَيْنَ‌ الْجَمَاعَتَيْنِ‌ فِي الْجُمُعَةِ‌ ثَلاَثَةُ‌ أَمْيَالٍ‌ فَلاَ بَأْسَ‌ أَنْ‌ يُجَمِّعَ‌ هَؤُلاَءِ‌ وَ يُجَمِّعَ‌ هَؤُلاَءِ‌.»[1]

فرض کنید یک نماز در شاندیز است و یک نماز در مسجد گوهرشاد است، بینهما بیشتر از یک فرسخ است، این هیچ اشکالی ندارد و هم نماز جمعه شاندیز و هم نماز مسجد گوهرشاد صحیح است.

مفهوم این جمله این است که اگر دوجمعه در کمتر از یک فرسخ بود، فیه بأس ٌ و عقابٌ، یعنی این منهی عنه است، مثال فرض کنید یک نماز جمعه در تقی آباد است، یک نماز جمعه در مسجد گوهرشاد است، بین دو نماز، یک فرسخ نیست، این دو نماز جمعه را می گویند نهی دارد، مفهوم را دقت کنید، اگر کمتر از یک فرسخ بود مثل نماز جمعه تقی آباد و گوهرشاد، هر دو نماز جمعه نهی دارند و نهی مفسِد است.

همین تقریب را در جمله نافیه بیاورید و تکرار نمی کنم.

بعضی ها گفته اند جهت اینکه هر دو منهی عنه است، این است که تقارب بین جمعتین است، تقارب به ملاحظه تکبیر گوهرشاد و تقی آباد باشد که دفعة واحده آمده اند.

پس این دو نماز جمعه، متضایفین هستند و قوام تضایف به دو است و با یکی درست نمی شود، مثال ابوت بدون ابن نمی شود، ابن بدون اب نمی شود و تضایف بایک طرف نیست، ابن بدون اب تضایف نیست.

بر این اساس ادعا می کنند چون تقارب متضایفین است، حکم متضایفین اختصاص به یکطرف ندارد و هر دو طرف را می گیرد، زنا از متضایفین است و بدون مرد یا بدون زن، زنا حاصل نمی شود، قوام زنا به دو طرف است، وقتی که می فرماید لا تزنِ، معنایش این است که هم بر مرد حرام است و هم بر خانم به حکم متضایفین، در ما نحن فیه تضایف را چه نسبت به تکبیرتین بگیرد و چه به نسبت به مساحت بگیرد، فرق نمی کند ادعا می کنند و می گویند نماز محمد بن مسلم ظهور در هر دو نماز دارد، نماز تقی آباد و گوهرشاد هر دو بخاطر نهی باطل است.

 

بر این اساس فساد هر دو نماز بالنص است.پس معلوم شد که نص چه جور دلالت کرد متضایفین هستند اگر متضایفین شدند چه نسبت به مساحت پیاده کنید یا نسبت به تکبیرتین تضایف را درست بکنید قوام تضایف به طرفین است معنایش این است که صحت نماز تقی آباد باطل است صحت نماز گوهر شاد باطل است.

این غایة ما یمکن یقال در تقریب نظریه اول است که نتیجه آن، بطلان هر دو نماز بالنص است.

اشکال: به نظر من این دلیل خیلی نادرست است، زیرا: اولا ما نحن فیه به زنا تشبیه نمی شود، چون زنا منصوص است و در کلام امام است اما در مورد تقارن ما نحن فیه، در کلام امام نیامده است.

این تقارن اولا: در همه کلمات نیست، مثال در کلام جواهر است اما در کلام شرایع نیست، ملاحظه کنید:«فإن اتفقتا بطلتا»[2]

در کلام ایشان تقارن نیست، بله در کلام حدائق تقارن است.

ثانیا: و هو العمده چرا مورد نص را قیاس می کنید به مورد کلام فقهاء می کنید، فقهاء که تقارن گفتند این یک فلسفه ای دارد که آن فلسفه در صورت دوم مشروحا بیان می شود اجمالش فقهاء برای اینکه تعدد را درست کنند از این کلمه استفاده کردند یعنی دو تا تکبیره با هم باشد برای به بن بست رسیدند اگر یکی نیم ساعت قبل باشد تعدد می گویند نیست فقهاء که این عبارت تضایف را آوردند نه به ملاحظه حکم شرعی است به ملاحظه اینکه تعدد را می خواهند درست کنند این بعدا توضیح خواهیم داد.

فعلیه این دلیل فی غایة الاشکال است برای اینکه زنا در مورد نص موضوع آمده است اما تقارن مورد نص که نیست همین دو روایت بیشتر نداریم منطوق و مفهوم تقارن ندارد.

فعلیه اگر دلیل بر بطلان هر دو اینجهت باشد فی غایة الاشکال است، برای اینکه مقیس علیه مورد نص است کلام امام تضایف دارد اینجا مورد نص که نیست.

حالا عبارت را ملاحظه کنید این بعد سوم فقه الحدیث است : «و كيف كان فان اتفقتا أي اقترن الجمعتان بطلتا»[3]

جواهر اتفاق را بمعنای اقتران گرفته است اقتران قرب که معلوم است متضایفین است اگر آن قریب به این است اینهم قریب به آن است قرب که به یکطرف که محقق نمی شود مثل زنا است.

معلوم شد که این برداشت جماعتی از فقهاء رضوان الله تعالی علیهم است.

نظریه دوم: این است که روایت مفاد جمعی دارد یعنی روایت می گوید هر یک صحیح نیست یعنی دو جماعت باطل است اگر مفاد این روایت جمعی است چرا یکی باطل نباشد یکی صحیح باشد؟ در روایت این گونه بود: « فَلاَ بَأْسَ‌ أَنْ‌ يُجَمِّعَ‌ هَؤُلاَءِ‌ وَ يُجَمِّعَ‌ هَؤُلاَءِ‌.» [4]

مفهومش چیست؟ اگر کمتر از فرسخ بود فیه باس حال هر دو صحیح نیست یا یکی صحیح نیست؟ با هر دو می سازد.

و لذا صاحب جواهر اقلا سه مورد این را تکرار می کند می خواهد بگوید مفاد روایات جمعی است و میگوید دو تا با هم

صحیح نیست اما یکی صحیح نیست را ازکجا آوردید؟

ملاحظه کنید جواهر را: « و إن كان قد يناقش فيه بظهور النص في إرادة نفي الصحة عن مجموعهما الجامع لصحة إحداهما»[5]

جمع بین دو تا صحیح نیست اما یکی چرا صحیح نباشد؟ و اگر یکی صحیح باشد یکی باطل باشد باز هم دو تا صحیح هم نداریم.

این حرف در سه جای جواهر هم تکرارشده است که قبال عرض کردم و مویدی هم دارد که شما یک عام دارید که

آیه مبارکه ﴿ فَاسْعَوْا إِلى ِذِكْر اللَّه﴾ [6] و یک عامی دارید که روایاتی است که می گوید صلوت جمعه واجب است، این یک عام در یکجا تخصیص خورده که نماز جمعه کمتر از یک فرسخ است و این نماز جمعه به مقتضای صحیحه محمد بن مسلم ممنوع است،پس این صحیحه آیه و روایات را تخصیص می زند، صحیحه می گوید اینجا جمعه نیست و نفی ماهیت می کند اما قطعا به قرائن خارجیه، نفی صحت است.

این مخصص شما اجمال دارد و نمی دانید هر دو را می گوید یا یکی را، هر دو را می گوید که آن آقایان فرمودند یا یکی را می گوید که جواهر می گوید؟ اگر تقی آباد صحیح است، مسجد باطل است، اگر مسجدصحیح است، تقی آباد باطل است. شما یک باطل دارید، اگر تقی آباد باطل شد،مسجد قطعا صحیح است و اگر مسجد باطل شد، تقی آباد قطعا صحیح است. بطلان هر یک ملازم با صحت دیگری است شما یک باطل بیشتر که ندارید اگر تقی آباد باطل باشد مسجد قطعا صحیح است اگر مسجد باطل شد تقی آباد قطعا صحیح است و معلوم شد که روایت می گفت دو تا نماز صحیح ندارید، ما هم می گوئیم دو نماز صحیح نیست و یک نماز صحیح است، پس نسبت به بطلان نماز دوم، صحیحه اجمال دارد و تمسک به عمومات ادله نماز جمعه کنید و بگویید نماز صحیح است. پس یکی از دو نماز به مقتضای نص باطل است یا تقی آباد باطل است یا مسجد باطل است. حال اگر نص شما بیشتر از این نمی رساند که یکی باطل است،چرا فقهاء فرموده اند هر دو نماز باطل است؟ چه دلیل دارید که هر دو باطل است؟ چرا فقهاء فرمودند نماز تقی آباد هم باطل است و نماز مسجد هم باطل است؟

اینجا اگر شما احتمال دوم را گفتید احتیاج به یک مقدمه خارجیه پیدا می کنید به برکت آن مقدمه خارجیه می گویید هر دو باطل است نص شما یکی را می گوید مقدمه خارجیه هر دو را می گوید و آن مقدمه خارجیه چیست؟ شما می دانید یکی باطل است نمی دانید تقی آباد است یا مسجد است یکی هم می دانید صحیح است نمی دانید تقی آباد است یا مسجد است؟ اگر می خواهید تقی آباد را بگویید ترجح بلا مرجح باطل است از قواعد مسلمه ترجح بلا مرجح است و ترجح بلا مرجح از احکام عقلی است که باطل است شما در این فرع دقت کنید یک باطل دارید که نمی دانید تقی آباد است یا مسجد است یک صحیح دارید که نمی دانید مسجد است یا تقی آباد است یک مقدمه خارجیه می آید جلوی شما کمک شما می کند می گوید شما یقین به اشتغال ذمه دارید اشتغال به ذمه فراغ یقینی می خواهد یا فرار کنید از این منطقه بیرون بروید نماز جمعه را آنجا بخوانید تایقین به فراغ بیاید یا اتفاق کنید یک نماز جمعه بخوانید قاعده اشتغال می گوید یا باید این دو نفر امام از این منطقه خارج بشوند یکی شاندیز بخوانید یکی مشهد یا باید این دو امام توافق کنند هر دو تقی آباد یا هر دو مسجد بخوانند اشتغال یقینی فراغ یقینی می خواهد.

در نتیجه نظریه دوم یکی را بالنص می گوید باطل است تمسکا به عمومات و دیگری را به مقدمه خارجیه می گوید باطل است بر عکس نظریه اول که هر دو را با نص می گوید باطل است.

اگر این مطلب خوب روشن شده باشد، یک کلامی فقهاء نظیر جواهر دارند: «لامتناع الحكم بصحتهما معا»[7]

حدائق می فرماید: «بالبطلان فيهما لامتناع الحكم بصحتهما»[8]

مستند الشیعه می فرماید: « قالوا ببطلانهما جميعا؛ لامتناع الحكم بصحتهما»[9]

حاج آقا رضا همدانی می فرماید: «اتفقتا اي اقترنت الجمعتان بطلتا المتناع الحکم بصحتهما»[10]

اینها چه می خواهند بگویند؟ این سه کلمه باید کل مطلب درس بیاید، هر دو باطل است چون صحت امتناع دارد یا بالنص یا به نص و مقدمه خارجیه.

اگر این امتناع را از باب شرط و مشروط گرفتید، امتناع عقلی می شود و اگر از باب شرط و مشروط نگرفتید، امتناع عادی می شود نمی شود که هر دو معقول نیست صحیح باشد.

و للکلام تتمة سیأتی ان شاء الله تعالی.

 


[1] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج7، ص315، ابواب صالة الجمعة، باب7، ح1.
[2] شرایع السلام، محقق حلی، ج، 1 ص86.
[3] جواهر الکالم، محمد حسن نجفی، ج11، ص247.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج7، ص315، ابواب صالة الجمعة، باب7، ح1.
[5] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص248.
[6] سوره جمعه (62)، آیه9.
[7] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج11، ص247.
[8] حدائق الناضرة، محدث بحرانی، ج10، ص130.
[9] مستند الشیعة، محقق نراقی، ج6، ص104.
[10] مصباح الفقیه، حاج آقارضا همدانی، ج2، ص449.
logo