« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدحسن مرتضوی

1401/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

تشهد منسی/اجزاء منسیه /كتاب الصلاة

 

موضوع: كتاب الصلاة/اجزاء منسیه /تشهد منسی

فرع سوم: تشهد منسی

سیدنا الاستاد می فرمایند: «و التشهّد على الأحوط في الثاني»[1]

تهشد منسی دو فرض دارد:

فرض اول: تشهد در رکعت ثانیه که این تشهد باید فرضش بعد از دخول در رکعت ثالثه باشد.

فرض دوم: تشهد منسی اخیره است که آن فرض بعد از دخول در رکن دارد و فرض آن فقط بعد سلام نماز است. سلام نماز را می دهد و یقین پیدا می کند که بعد از سجده سلام داده است و تشهد را نخوانده است.

فعلیه توجه داشته باشید که شاید بین این دو اختلاف باشد علی ما فی الحدائق.

فی الجمله در تشهد منسی، سه نظریه و سه قول است:

قول اول: نماز باطل است. این نماز که بدون تشهد آمده است، باطل است و باید دو مرتبه بخواند. این نظریه حکی عن الکاتب.

قول دوم: نظریه دوم این است که تشهد منسی با صحت نماز کار ندارد و نماز صحیح است، غایة الامر تشهد منسی، قضاء دارد، مثلا بعد از نماز یادش آمد که تشهد را نخوانده، قضای آن را به جا آورد.

و الی ذلک اشار فی الحدائق بقوله: «و المشهور انه يجب قضاؤه ما لم يذكره الا بعد الركوع و تجب سجدتا السهو معه»[2]

این تشهد وسط را می گوید و تشهد آخر که بعد رکوع ندارد و این مثال موجب توهماتی شده است کما سیاتی.

قول سوم: تشهد منسی قضاء ندارد و لکن بدل دارد، می گویند در این فرض بعد از رکوع یا سلام که یادش آمد تشهد را به جا نیاورده است، باید دو سجده سهو کند، در سجده سهو، تشهد وجود دارد، تشهدی که در سجده سهو خوانده می شود، بدل از تشهد منسی باشد و ما چیزی به عنوان قضاء تشهد نداریم، بله بدل تشهد داریم که تشهد در سجده سهو می باشد.

جماعتی از علماء نظیر شیخ و صدوق این نظریه را فرموده اند و خود صاحب حدائق هم اصرار بر این نظریه دارد و می گوید من چیزی فهمیدم که متاخرین نفهمیدن.[3]

ادله قول اول:

برای نظریه اول، به دو روایت استدلال شده است:

روایت اولی: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَسِيَ الرَّجُلُ التَّشَهُّدَ فِي الصَّلَاةِ فَذَكَرَ أَنَّهُ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ فَقَطْ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ شَيْئاً مِنَ التَّشَهُّدِ أَعَادَ الصَّلَاةَ»[4]

اگر فردی مقداری از تشهد را نگفت، در این صورت نماز صحیح است و اگر فردی سجده دوم را انجام داد و بعد سلام داد، در این صورت باید نماز را اعاده کند.

الروایة معتبرة و الدلالة واضحة.

روایت دوم: «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَرَكَ التَّشَهُّدَ حَتَّى سَلَّمَ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ إِنْ ذَكَرَ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ فَلْيَتَشَهَّدْ وَ عَلَيْهِ سَجْدَتَا السَّهْوِ وَ إِنْ ذَكَرَ أَنَّهُ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَوْ بِسْمِ اللَّهِ أَجْزَأَهُ فِي صَلَاتِهِ وَ إِنْ لَمْ يَتَكَلَّمْ بِقَلِيلٍ وَ لَا كَثِيرٍ حَتَّى يُسَلِّمَ أَعَادَ الصَّلَاةَ»[5]

می فرماید اگر تشهد را هیچی نخوانده است، در این صورت حضرت می فرمایند نماز را باید دوباره بخواند، زیرا تشهد منسی موجب بطلان نماز است.

فعلیه استناد به حدیث 7 و 8 از باب 7 از تشهد، دلیل بر قول اول و نظریه اولی است.

ظاهرا و الله العالم این دو روایت دلیل بر این نظریه نمی شود و اثبات این نظریه به این دو روایت، امکان ندارد. زیرا حدیث 7 اگرچه معتبره است و لکن این روایت معتبره که در اختیار اصحاب بوده است، فقط یک نفر به آن عمل کرده است که کاتب صاحب کشف الظنون است، شیخ، صدوق، مستند و... هیچکس فتوا به این نداده است.

پس اشکال حدیث 7 این است که مورد اعراض اصحاب بوده است و حجت نمی باشد.

اضف الی ذلک کما سیاتی در نظریه دوم، روایات کثیره ای است که می گوید نماز صحیح است و این روایات با این دو روایت معارضه دارد و معلوم است روایات کثیره مقدم بر این دو روایت است.

کما اینکه حدیث 8 ضعف سندی دارد، زیرا در سند این حدیث عبدالله بن حسن وجود دارد که توثیق نشده است.

پس روایت 8 ضعف سندی دارد و روایت 7 مورد عمل واقع نشده است.

پس نتیجه ما ذکرنا این است که نظریه اولی باطل است و نمی توان گفت تشهد منسی موجب بطلان صلات است.

ادله نظریه دوم: و اما نظریه دوم که می گویند تشهد منسی موجب بطلان نماز نمی شود و فقط تشهد منسی موجب قضاء می شود، یعنی در فرض اول، بعد از رکوع، رکعات دیگر را می خواند و نماز را تمام می کند و بعد قضای تشهد انجام می دهد و یا در فرض دوم، بعد از سلام، نماز صحیح است و قضای تشهد منسی را انجام می دهد.

فعلیه تشهد منسی موجب بطلان نماز نمی شود فقط موجب قضاء و سجده سهو کما سیاتی فی بابه می شود.

این تشهد منسی که می گویند قضای آن واجب است، جملة من الروایات معتبره و غیر معتبره است:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ»[6]

الروایة صحیحة علی جمیع طرق و الدلالة واضحة که می گوید تشهد به وسیله روایات واجب شده است و فرض الله نیست. قبلا گفتیم که یک فرض الله داریم و یک فرض النبی دارد، مراد از التشهد سنة فرض النبی است، یعنی واجب است اما اسم آن فرض النبی است، امام می فرمایند فرض النبی، فرض الله را باطل نمی کند، یعنی اگر قرائت فراموش شد، نماز باطل نمی شود، اگر تشهد فراموش شد، نماز باطل نمی شود. زیرا ما فرضه النبی، موجب بطلان ما فرض الله که رکعتین اولیتین است نمی شود.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ جَمِيعاً عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي الرَّجُلِ يَفْرُغُ مِنْ صَلَاتِهِ وَ قَدْ نَسِيَ التَّشَهُّدَ حَتَّى يَنْصَرِفَ فَقَالَ إِنْ كَانَ قَرِيباً رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ فَتَشَهَّدَ وَ إِلَّا طَلَبَ مَكَاناً نَظِيفاً فَتَشَهَّدَ فِيهِ وَ قَالَ إِنَّمَا التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فِي الصَّلَاةِ»[7]

فردی نماز خوانده و هنوز بلند نشده، یادش آمد، همانجا تشهد را بخواند و یا اگر مقداری رفته است و بعد یادش آمده است، همانجا در جایی که پاک باشد، تشهد نماز را بخواند. حضرت می گویند تشهد فرض النبی است و فرض النبی، فرض الله را با نسیان باطل نمی کند.

پس این حدیث هم با قطع از نظر از اشکالی که بعد خواهد آمد، دلالت بر مطلوب دارد.

صاحب حدائق می گوید این حدیث ربطی به ما نحن فیه ندارد، زیرا این حدیث تشهد دوم را می گوید و بحث علماء تشهد اول است، ایشان به قرینه یفرغ می گوید تشهد دوم را می گوید و تشهد اول، حتی رکع است نه حتی یفرغ. پس این روایت تشهد ثانی را می گوید و بحث علماء تشهد اول است.

ادامه روایات در جلسه بعد ذکر خواهد شد.

 


[1] تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص212.
[2] حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج9، ص151.
[3] «و التحقيق و الصواب و ان لم يهتد إليه أحد من متأخري الأصحاب أن أولئك الجماعة انما عولوا في هذا المقام على كتاب الفقه الرضوي»؛ حدائق الناضره، محدث بحرانی، ج9، ص153.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج6، ص403، ابواب التشهد، باب7، ح7.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج6، ص404، ابواب التشهد، باب7، ح8.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج6، ص401، ابواب التشهد، باب7، ح1.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج6، ص402، ابواب التشهد، باب7، ح2.
logo