1404/02/13
بسم الله الرحمن الرحیم
تبادر/كيفية استعمال المجازي /المقدمة
موضوع: المقدمة/كيفية استعمال المجازي /تبادر
تبادر
بحثمان در این بود که آیا تبادل معنایی از یک لفظ و پیشی گرفتن و انسباق آیا از علائم قطعی وضع تعیینی است با این نشانه و با این علامت آیا قطعاً میتوانیم بگوییم که این لفظ برای این معنا وضع شده است؟ یا اینکه درسته که از این لفظ این معنا استفاده میشود و درست است که این استفاده به کمک قرینه خاصه یا عامه نیست اینها قبول است ولکن از کجا این انسباق و این تبادل ناشی از کثرت استعمال نبوده باشد ممکن است این لفظ در این معنا کثرت استعمال داشته باشد و به مرور این لفظ غالب شده باشد برای این معنی ولی در اثر کثرت استعمال و این وضع تعیینی را ثابت میکند پس صرف انسباق و تبادر علامت قطعی وضع تعیینی نیست. وضع به این معنا که واضح این لفظ را برای این معنا قرار داده باشه و وضع کرده باشد احتمال اینکه این تبادر ناشی از کثرت استعمال باشد دافع ندارد این احتمال را نمیشه نفی کرد به جای اینکه ما تبادل را علامت قطعی وضع تعیینی بدانیم میتوانیم توجیه دیگر و وجه دیگری بیاریم به این بیان که نگوییم تبادل علامت قطعی نیست این را نگوییم قطعیت علامت بودن را کنار بگذاریم ولی بیاییم بگوییم به سیره عقلا تبادل علامت وضع تعیینی نیست این سیره عقلایی در شرع رد نشده نفی آن نکرده اند از تبادل علامت قطعی نیست ولی تبادل به پشتوانه سیره عقلایی غیر مردوده و غیر مردود میشه حجت بر معنای وضعی حجت بر وضع تعیینی منتهی مطلبی که اینجا هست بعد از اینکه قطعی بودن علامت را نفی کردیم و بعد از اینکه به وجه دیگری علامیت را توجیه کردیم و تبیین کردیم باید توجه داشته باشیم که هرگاه از طریق تبادل به ظهور یک لفظ در یک معنایی ظهور وضعی پی بردیم به معنای آن لفظ دسترسی پیدا کردیم این نهایت میشه ظهور فعلی آنچه مقصود ماست و کارگشای ماست ظهور در زمان شارع و در لسان شارع است ظهور عند العرف را در زمان خودمان یا در زمانهای نزدیک به زمان خودمان از طریق تبادل عند اهل اللسان به دست آوردیم ولی نیازمندیم برای کشف ظهور به استصحابی قهقرایی یا به تعبیر دیگه به اصل عقلایی ما یک استصحاب در اصول عملیه داریم به معنای ابقای ماکان یقین سابق و شک لاحق گاهی هم ما یقین فعلی و شک استقبالی این یک نوع استصحاب به عنوان اصل عملیست استصحاب که اصل عملیست پیداست جزء اصول عملیه است موضوع آن شک در حکم واقعیست اما استصحاب قهقرایی اصل عقلایی ست یعنی جزء امارات عقلاییست وقتی که جز امارات عقلایی بود دلیل آن با استصحاب که از اصول عملیست متفاوته در مانحن فیه بعد از اینکه با تبادل ظهور فعلی را ما ثابت کردیم که مثلاً اکراه یه معنای وسیع داره بحث ما در اکراه بود در اکراه عجز از توریه نخوابیده در معنای فعلی اکراه عجز دخالت نداره نمیدانیم که آیا اکراه همونطور که در زمان ما از حیث معنا وابسته به عجز نیست آیا در زمان شارع هم همین بوده یا نقلی صورت گرفته الان که معناش عامه نمیدونیم آیا این معنا نقل از معنای اولیه یا اینکه نخیر نقلی صورت نگرفته استصحاب میکنیم عدم نقل را یقین به معنای فعلی دارید و میگیم اصل اینه که زمان شارع هم مثل این زمان بوده این میگن اصل تشابه ازمان زمانها در ارتباط با این معنا یکسان اند مشابهت دارند یا میگن اصل عدم نقل پس ما امروز دو مطلب را عرض کردیم مطلب اول این بود که با تبادل وضع تعیینی ثابت نمیشود تبادل از علائم قطعی برای وضع تعیینی نیست چون وضع تعیینی ناشی از کثرت استعمال محتمله و دافعی ندارد فقط سیره را میتوانیم کاشف از علامت تبادل بدانیم آن هم سیره ای که رد نشده این مطلب اول بود مطلب دوم فرآورده این علامت نتیجه این علامت ظهور فعلیست ظهور در زمان شارع نیازمند است ما دست به دامن اصل عقلایی استصحاب قهقرایی بشویم.