1403/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع له ضمائر و اسم اشاره/الوضع /المقدمة
موضوع: المقدمة/الوضع /موضوع له ضمائر و اسم اشاره
موضوع له ضمائر و اسماء اشاره
معنی ، موضوع له و مستعمل فیه در این موارد چیست؟ و آیا موضوع له و مستعمل فیه خاص است یا عام؟
آخوند در کفایه و اصفهانی در نهایة الدرایه و خویی در محاضرات و آیت الله بروجردی در جلسات ما مورد بحث واقع می شود.
آخوند مثل اخبار و انشا از لحاظ معنی و موضوع له ملحق به اسماء اجناس و حروف می کنند: وضع عام موضوع له عام ومستعمل فیه عام . امتیاز در نحوه استعمال است وبه وضع ارتباطی دارد.
بیان محاضرات با ذکر یک مقدمه این است که فرق است بین معنای ضمیر واسم اشاره. مقدمه اش این است که هر چیزی که در استعمال دخیل است و استعمال لفظ در معنی دایر مدار آن چیز است استعمال بدون آن غیر ممکن است قصد آن در موضوع لزومی ندارد مثل معنی و قصد حکایت یا لحاظ معنی چون استعمال عمل اختیاری مستعمل است حتما باید معنای مستعمل فیه را قصد و لحاظ کند این معنایی که استعمال در تحققش به آن وابسطه است و نیازمند در معنی اخذ نمی شود همین مطلب باعث می شود که بگوییم در باب ضمتئر و اسماء اشاره ، اشاره و خطاب چون در استعمال نقشی ندارد یعنی می توانیم هذا یا هو در مفهوم مفرد مذکر لحاظ کنیم بدون خطاب و اشاره چون استعمال در مفرد مذکر ممکن استتخاطب و اشاره در استعمال اثری ندارد پس حتماً باید در استعمال هو یا هذا در مفرد مذکر برای افاده اشاره و خطاب حتما باید خطاب و اشاره اخد کنیم پس می گوییم هو وایاک برای مفرد مذکر عند الاشاره یا عند التخاطب وضع شده است.
«فالصحيح في المقام ان يقال: ان أسماء الإشارة، و الضمائر و نحوهما وضعت للدلالة على قصد تفهيم معانيها خارجاً، عند الإشارة و التخاطب لا مطلقاً فلا يمكن إبراز تفهيم تلك المعاني بدون الاقتران بالإشارة و التخاطب فكل متكلم تعهد في نفسه بأنه متى ما قصد تفهيم معانيها أن يتكلم بها مقترنة بهذين الأمرين، فكلمة (هذا) أو (ذاك) لا تدل على معناها و هو المفرد المذكر إلا بمعونة الإشارة الخارجية، كالإشارة باليد كما هي الغالب أو بالرأس أو بالعين، و ضمير الخطاب لا يبرز معناه إلا مقترناً بالخطاب الخارجي. و من هنا لا يفهم شيء من كلمة هذا - مثلا - عند إطلاقها مجردة عن اية إشارة خارجية، و على ذلك جرت سيرة أهل المحاورة في مقام التفهيم و التفهم، و صريح الوجدان و مراجعة سائر اللغات أقوى شاهد على ما ذكرناه.»[1]
هذا بدون اشاره مفید معنی نیست.
دلیل:
• اهل تکلم در محاوره یک اشاره ای با سر یا دست دارند
• صریح وجدان
• مراجعه به لغت
هرچیزی که مقتضای طبع استعمال یاشد اخذش در معنی لغو است در مثل اشاره مقتضای طبع استعمال نباشد حتما باید در موضوع له اخذ شود.قید تخاطب و اشاره باید مقترن باشند تا معنای خاص اشاره مثل مفرد مذکر مشار الیه برای رساندن معنی نیاز به اخذش است. ایاک به همراه خطاب باشد یا هذا به همراه اشاره باشد.
موضوع له خاص است یا عام؟ موضوع له واقع مفرد مذکر است که جزئی می شود. اگر برای کلی مفرد مذکر وضع بشود وضع عام و موضوع له عام می شود ولی اگر برای واقع مفرد مذکر بشود خاص میشود وضع عام موضوع له خاص می شود. چرا برای مفهوم مفرد مذکر نیست؟ اگر کلمه هذا برای مفهوم مفرد مذکر باشد لازمه اش ترادف است که خلاف وجدان است. تبابین مفهومی بین مقرد مذکر و مفهوم هذا حاکی از ترادف آنها نیست.