1403/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
ثمره اختلاف در معانی حروف/الوضع /المقدمة
موضوع: المقدمة/الوضع /ثمره اختلاف در معانی حروف
بعد از بیان مبانی در موضوع له حروف و هیئات در مقام دوم که آیا وضع عام و موضوع له عام یا وضع عام و موضوع له خاص یا قضیه باید به گونه دیگری تبیین شود. در حقیقت مقام دوم تر تب آثار است یکی از آثار که آثار علمی است همین بحث است . مبنای مرحوم آخوند وضع عام و موضوع له عام و محقق اصفهانی وضع عام موضوع له خاص بیان شد گرچه روشن شد که چگونه وضع عام وموضوع له خاص است ولیکن امروز با توجه به کلمات ایشان در حاشیه 18 و 19 در پرورش اشکال وهم در حل این اشکال می پردازیم.
توضییح مبنای محقق اصفهانی
در مرحله طرح و پرورش اشکال مقدمة می دانیم که هر گاه لفظی را وواژه ای برای معنایی بخواهند وضع کنند ابتدا آن معنی را تصور می کنند در وضع عام باید معنایی را تصور می کنند بعد اگر بخواهند برای خصوصیات وضع بکنند باید آن خصوصیت را در نظر بگیرند بعد آن لفظ را برای آن معنای خاص وضع کنند مثلا در باب حروف وضع عام و موضوع له خاص باید بگوییم در حروف غیر از مبنای آخوند ما چه معنایی عامی داریم که معنای حرفی باشد و قابل لحاظ استقلالی باشد مثلا در زید فی الدار معنای فی بدون زید که مظروف است و دار که ظرف معنای فی قابل ادراک نیست. چگونه یک معنای کلی داریم که معنای حرفی باشد و مستقلاً قابل ادراک باشد.
اگر جامع ذاتی خواسته باشید مثل انسان وافراد انسانی مثل خصوصیت زید وعمرو بکر. درباب حروف جامع ذاتی نداریم .بله جامع عنوانی می توانیم که جایگاهش ذهن است که یک مفهوم جامع اسمی است.
الابتداء العالی خودش یک مفهوم اسمی است چون مستقلا داریم درکش می کنیم این ابتدای عالی به عنوان جامع بین «سرت من البصرة الی الکوفه» به واسطه جامع عوانی.
اگر در نسبت های خارجی توانستید تشخص ، خصویت مثل خصوصیت در زید و انسان است. اگر توانستید بین الابتدء العالی و ابتدای ربطی حرفی خارجی رابطه نوع و فرد درست بکنید هیچ کمبودی ندارد. وضع عام موضوع له خاص هیچ کمبودی ندارد. جایی که جامع عنوانی است باز هم افرادش بر عموم باقی می ماند .معنون جزئی و خاص حقیقی نیست چون موضوع له عبارتست از معنای من و ابتدای عالی و نسبی که قابل انطباق بر اماکن مختلف است. نتیجه این شد که همان گونه که عناویت ذاتی مثل انسان نسبت به زید ضابطه وضع عام و موضوع له خاص منطبق است در جوامع و عناوین غیر ذاتی معیار وجود دارد یعنی اخصیت کفایت می کند.
«وميزان عموم الوضع وخصوص الموضوع له ، ليس الوضع للجزئيات الحقيقية ؛ حتى يورد علينا : بأن مجرد الوضع لحقيقة الابتداء النسبي بتوسط عنوان الابتداء الآلي ، لا يوجب خصوص الموضوع له ؛ لبقاء المعنون على كليته وشموله الذاتي( شمول مضر نیست چون هرچند ابتدایی خارجی شمول داشته باشد معنای متصور اشمل است و اختلاف نسبت کافی است که بگوییم موضوع له خاص است) ، بل الميزان في العموم والخصوص : أن نسبة الموضوع له والملحوظ حال الوضع : إن كانت نسبة الاتحاد والعينية ـ كما إذا لاحظ أمرا عامّا أو خاصّا ، فوضع اللفظ بازاء نفس ذلك الملحوظ ـ كان الوضع والموضوع له عامين أو خاصين. وإن كان الموضوع له غير الملحوظ حال الوضع ـ بأن كان الملحوظ ما هو ابتداء آلي بالحمل الأوّليّ ، والموضوع له ما هو ابتداء نسبي بالحمل الشائع ـ فلا محالة يكون نسبة الموضوع له إلى الملحوظ حال الوضع نسبة الأخص إلى الأعم ، وسرّه أن أنحاء النسب ليس لها جامع ذاتي ، بل جامع عنواني ، وهذا شأن كل أمر تعلّق في حد ذاته».[1]
محقق نائینی
مرحوم نائینی قائلند به این که موضوع در حروف مفهوم ایجادی است ودر عین حال ایجادی معانی جزئی ولی در عین حال قائلند وضع عام و موضوع له عام . مبنای محقق نائینی را در جلسه بعد بررسی می کنیم .