1404/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
التنبیه الثانی: حسن الاحتیاط شرعاً و عقلاً مطلقاً حتّی فی الشبهات البدویّة/تنبیهات البرائة /فصلٌ فی اصالة البرائة

موضوع: فصلٌ فی اصالة البرائة/تنبیهات البرائة /التنبیه الثانی: حسن الاحتیاط شرعاً و عقلاً مطلقاً حتّی فی الشبهات البدویّة
متن کتاب: ثم إنه لا يبعد (1) دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب (2)،
عبارت «ثمّ انّه لا یبعد الخ»، در صدد اشکال بر نظریّه مرحوم شیخ انصاری در اخبار من بلغ است که ثواب مذکور در این اخبار را متعلّق به احتیاط می دانند، نه به نفس عمل و لذا قائل به آن هستند که این اخبار، دلالت بر امر به احتیاط داشته و در عبادات مشکوکه ای که خبر ضعیف بر وجوب آنها دلالت می کند، امر به احتیاط مستفاد از اخبار من بلغ می تواند قصد شده و احتیاط، امکان پیدا نماید.
استدلال مرحوم شیخ انصاری بر این مدّعی آن است که اوّلاً در تمامی اخبار من بلغ، عمل به فعلی که خبر ضعیف، دلالت بر ثبوت ثواب در آن فعل دارد با فاء تفریع متفرّع بر بلوغ خبر ضعیف بر ثواب آن عمل شده است مثل صحیحه هشام بن سالم از امام صادق (ع) که می فرماید: «من بلغه عن النبی (ص) شیءٌٍ من الثواب فعمله، کان اجر ذلک له ... » و واضح است که تفریع عمل بر بلوغ ثواب به معنای انجام عمل به قصد بلوغ ثواب و به عبارتی به قصد احتیاط است و این اخبار، دلالت بر ثبوت اجر و ثواب بر احتیاط دارند، و استحقاق ثواب بر احتیاط، دلالت بر ثبوت امر بر احتیاط خواهد داشت؛ و ثانیاً در برخی اخبار من بلغ، تصریح شده است به اینکه مکلّف، عمل را به جهت طلب قول نبیّ (ص) یا به جهت التماس آن ثوابی که خبر ضعیف بر آن دلالت دارد انجام می دهد و این دسته از اخبار من بلغ، به وضوح دلالت بر ثبوت اجر و ثواب بر احتیاط داشته و استحقاق ثواب بر احتیاط نیز دلالت بر ثبوت امر بر احتیاط خواهد داشت.
مرحوم مصنّف با عبارت «ثمّ انّه لا یبعد الخ»، در صدد ردّ این استدلال مرحوم شیخ انصاری بر آمده و می فرمایند: تفریع عمل در اخبار من بلغ بر بلوغ خبر ضعیف بر ثواب، نهایتاً دلالت بر آن دارد که داعی مکلّف از انجام این عمل، بلوغ ثواب بوده است و داعی نمی تواند موجب ثبوت عنوان برای فعل گردد تا گفته شود عمل او به عنوان احتیاط انجام شده و ثواب و اجر مذکور در اخبار من بلغ برای احتیاط ثابت شده است؛ بنا بر این اخبار من بلغ، دلالت بر ثبوت اجر و ثواب بر نفس فعل دارند، نه بر احتیاط و انقیاد و لذا دلالت بر ثبوت امر برای احتیاط نخواهند داشت.
به نظر می رسد این فرمایش مرحوم مصنّف صحیح نباشد، زیرا اینکه داعی موجب ثبوت عنوان و تقیید عمل به عنوان احتیاط نمی شود، به جهت خلط مبحث با مطلبی است که در باب بیع در علم فقه بیان گردیده مبنی بر اینکه داعی در معاملات، تأثیری نداشته و موجب تقیید مبیع نمی شود تا تخلّف داعی، موجب خیار گردد، مثلاً اگر کسی به داعی پذیرایی از میهمان، مقداری گوشت به قیمتی معیّن خریداری نماید و پس از معامله، میهمانی به هم بخورد، تخلّف داعی او سبب بطلان معامله و یا حتّی سبب حصول خیار برای مشتری نیست، زیرا داعی موجب حدوث عنوانی در مبیع نمی شود که به جهت تخلّف آن عنوان وصفی، خیار لازم بیاید؛ مرحوم مصنّف با نظر به آن بحث در ما نحن فیه می فرمایند صرف اتیان عمل به داعی احتیاط، سبب حصول وصف عنوانی احتیاط برای عمل و ترتّب ثواب بر احتیاط نخواهد بود.
ولی این مدّعی در علم فقه توسّط بزرگانی همچون سیّد یزدی «رحمة الله علیه» ردّ شده است. فحوای کلام ایشان در حاشیه مکاسب آن است که اینطور نیست که داعی هیچگاه نتواند موجب حدوث وصف عنوانی گردد، زیرا مرز داعی صرف و وصف عنوانی آن است که داعی هیچ تأثیری در فعل ندارد، مثلاً اینکه داعی مشتری لحم، پذیرایی از میهمان خود بوده سبب نشده گوشت را به قیمتی بیشتر از قیمت بازاری آن خریداری نماید و این داعی او در تعیین عوض و معوّض، هیچ تأثیری ندارد، لذا است که موجب حدوث وصف عنوانی برای هیچ یک از عوض و معوّض نمی شود و تخلّف این داعی، تخلّف وصف عوض یا معوّض به حساب نیامده و موجب ثبوت خیار نخواهد گردید؛ امّا گاه همین داعی، مؤثّر در فعل و به طور خاصّ در معاوضات مؤثّر در تعیین عوض و معوّض می باشد مثل مغبون که داعی او از خرید کالا به دو برابر قیمت بازاری آن است که خیال می کرده قیمت تعیین شده برای این کالا، برابر با قیمت بازاری آن می باشد و این داعی، چون مؤثّر در تعیین عوض دو برابری بوده است، لذا موجب ثبوت عنوان وصفی برای ثمن شده و تخلّف آن موجب ثبوت خیار خواهد گردید؛
در[1] ما نحن فیه نیز گفته می شود داعی احتیاط در عملی که خبر ضعیف، دلالت بر وجود ثواب در آن عمل نموده است بالوجدان موجب ثبوت عنوان احتیاط برای این عمل می شود، کما اینکه داعی تعظیم که موجب ثبوت عنوان تعظیم برای قیام شده و سبب می شود قیام به عنوان تعظیم انجام پذیرد یا داعی تأدیب که موجب ثبوت عنوان تأدیب برای ضرب شده و سبب می شود ضرب به عنوان تأدیب انجام پذیرد یا داعی قربت که موجب ثبوت عنوان برای صلاة شده و سبب می شود صلاة به عنوان مقرِّب انجام پذیرد؛ بنا بر این داعی بلوغ ذو ثواب بودن عمل موجب ثبوت عنوان احتیاطی بودن برای عمل گردیده و سبب می شود عمل به عنوان احتیاط صورت پذیرفته و ثواب مذکور در اخبار من بلغ، بر عملی که به عنوان احتیاط انجام می پذیرد تعلّق بگیرد، نه به نفس عمل بما هو هو و صرف نظر از عنوان احتیاط.
ای بعنوان أنّه عملٌ بلغ علیه الثواب، لا بعنوان أنّه احتیاطٌ لکسب الثواب الاحتمالی الواقعی.
متن کتاب: فإن صحيحة هشام بن سالم المحكية عن المحاسن عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «من بلغه عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم شيء من الثواب فعمله، كان أجر ذلك له و إن كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لم يقله» ظاهرة في أن الأجر كان مترتبا على نفس العمل الذي بلغه عنه صلى الله عليه و آله و سلم أنه ذو ثواب و كون العمل متفرعا على البلوغ (1) و كونه (2) الداعي إلى العمل غير موجب لأن يكون الثواب إنما يكون مترتبا عليه (3) فيما إذا أُتِىَ برجاء أنه (3) مأمور به (4) و بعنوان الاحتياط، بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له (5) وجها و عنوانا يؤتى به (5) بذاك الوجه و العنوان.
و إتيان العمل (6) بداعي طلب قول النبي صلى الله عليه و آله و سلم كما قيد به (7) في بعض الأخبار (8) و إن كان انقيادا إلا أن الثواب في الصحيحة (9) إنما رتب على نفس العمل و لا موجب لتقييدها (9) به (10)، لعدم المنافاة بينهما (11) (12)،
ای متفرّعاً علی بلوغ أنّ العمل ذو ثوابٍ.
ای بلوغ أنّ العمل ذو ثوابٍ.
ای العمل الذی بلغ أنّه ذو ثوابٍ.
ای واقعاً.
ای العمل.
مرحوم مصنّف در ادامه اشکالی را مطرح نموده و می فرمایند: ممکن است گفته شود اخبار احتیاط دو دسته هستند: عمده این اخبار صرفاً با فاء تفریع دلالت بر داعویّت بلوغ ثواب به واسطه خبر ضعیف برای عمل دارند ولی برخی از این اخبار، تصریح به تقیید عمل مکلّف به عنوان طلب قول نبیّ (ص) و به عبارتی تقیید عمل مکلّف به احتیاط دارند و این دسته از اخبار من بلغ دلالت بر آن خواهند داشت که ثواب و اجر متعلّق به احتیاط بوده و احتیاط، امر دارد و این اخبار به تقیید خود، سایر اخبار احتیاط را تفسیر نموده و اثبات می نمایند مراد از سایر اخبار نیز ثبوت ثواب و اجر بر نفس عمل نیست، بلکه ثبوت ثواب و اجر بر احتیاط بوده و احتیاط، امر دارد.
ایشان با عبارت «و اتیان العمل بداعی الخ»، در صدد پاسخ از این اشکال بر آمده و می فرمایند: همانطور که بیان شد، مفاد اکثر اخبار من بلغ همچون صحیحه هشام، ترتّب ثواب بر نفس عمل است، نه بر احتیاط و این ربطی به آن دسته قلیل از اخبار من بلغ که دلالت بر انجام فعل به جهت طلب قول النبیّ (ص) یا به جهت التماس ثواب واقعی احتمالی موجود در آن فعل و به عبارتی انجام فعل به جهت احتیاط دارند، نخواهد داشت، زیرا اساساً قبول نداریم که این دسته حدّ اقلّ از اخبار نیز به وضوح دلالت بر تعلّق ثواب به احتیاط داشته باشند، نه به نفس عمل، زیرا اگرچه در انی اخبار، موضوع حکم ترتّب ثواب، نفس عمل نبوده و بلکه عمل انجام شده به قصد احتیاط می باشد، ولی این هیچ دلالتی بر آن ندارد که علّت تعلّق ثواب به عملی که احتیاطاً انجام شده است، نفس عمل نبوده و بلکه احتیاط باشد، چون همانطور که مشهور است، تعلیق حکم بر وصف نهایتاً مشعر به علیّت مبدأ اشتقاق می باشد، نه دالّ بر آن، مثلاً اگر مولی بگوید اکرم العلماء، تعلیق وجوب اکرام بر وصف «علماء» نهایتاً مُشعِر به آن است که علم، علّت وجوب اکرام علماء می باشد، ولی دلالت بر آن نداشته و از این لحاظ، دلیل مجمل خواهد بود، در ما نحن فیه نیز گفته می شود اینکه در این دسته حدّ اقلّی از اخبار من بلغ، موضوع حکم ترتّب ثواب، عمل مقیّد به احتیاط بوده و مولی فرموده است هر کس عملی را که خبر ضعیف بر وجود ثواب در انجام آن عمل وارد شده است به قصد احتیاط انجام دهد، به همان میزانی که آن خبر ضعیف بیان کرده است، ثواب به او تعلّق خواهد گرفت، صرفاً اشعار به آن دارد که قید احتیاط، علّّت تعلّق ثواب به عمل مکلّف بوده و ثواب، به نفس عمل تعلّق نگرفته است، ولی دلالت بر این معنا نداشته و این اخبار از این لحاظ مجمل خواهند بود و نه دلالت بر آن دارند که ثواب به نفس عمل تعلّق گرفته است و نه دلالت بر آن دارند که ثواب به احتیاط تعلّق گرفته است، در نتیجه عمده اخبار من بلغ که به اطلاق خود در تمامی موارد، چه مواردی که مکلّف عمل را به عنوان احتیاط انجام داده باشد و چه به عنوان احتیاط انجام نداده باشد، ثواب را متعلّق به خود عمل می دانستند، تکلیف این اخبار مجمل را نیز روشن نموده و قرینه بر آن می شوند که مراد از این اخبار حدّ اقلّی نیز در موارد اتیان عمل به عنوان احتیاط، ترتّب ثواب بر نفس عمل می باشد، نه ترتّب ثواب بر عنوان احتیاط.
ای کما قُیِّدَ العمل باتیانه بداعی طلب قول النبیّ (ص).
ای بعض اخبار «من بلغه ثوابٌ».
ای تقیید الصحیحة.
ای بالانقیاد بقصد الاحتیاط فی ذلک البعض من الاخبار.
ای بین ترتّب الثواب علی نفس العمل المستفاد من صحیحة هشام بن سالم و بین اتیان العمل بداعی طلب قول النبیّ (ص) الذی کان موضوع بعض اخبار من بلغه الثواب.
وجه عدم منافات آن است که صحیحه هشام مطلق بوده و حتّی در موارد عمل به داعی احتیاط و احراز ثواب محتمل واقعی نیز حکم به ترتّب ثواب بر نفس عمل و نه بر احتیاط می نماید، و امّا آن بعض اخباری که دلالت بر اتیان عمل به داعی طلب قول النبیّ (ص) و به عبارتی به داعی احتیاط و احراز ثواب واقعی دارند نیز صرفاً موضوع آنها عمل به داعی احتیاط است، ولی ولی معلوم نیست آیا حکم آنها ترتّب ثواب بر احتیاط است و یا بر نفس عمل، در نتیجه این روایات دسته دوّم مجمل بوده و متعلّق ثواب را بیان نمی نمایند، در حالی که صحیحه هشام، مبیّن بوده و متعلّق ثواب را حتّی در موضوع این روایات دسته دوّم یعنی اتیان عمل به داعی احتیاط، نفس عمل می داند، نه عنوان احتیاط.
متن کتاب: بل لو أتى به كذلك (1) أو التماسا للثواب الموعود كما قيد به (2) في بعضها الآخر (3)، لأوتي الأجر و الثواب على نفس العمل لا بما هو احتياط و انقياد، فيكشف (4) عن كونه (5) بنفسه مطلوبا و إطاعة، فيكون وزانه (6) وزان: «من سرح لحيته أو من صلى أو صام، فله كذا» (7) و لعله لذلك (8) أفتى المشهور بالاستحباب (9) فافهم و تأمل (10).
ای طلباً لقول النبیّ (ص).
ای کما قُیِّدَ العمل باتیانه التماساً للثواب الموعود.
ای بعض الآخر من الاخبار.
ای فیکشف تعلّق الأجر و الثواب بنفس العمل لا بما هو احتیاطٌ و انقیاد.
ای کون العمل.
ای وزان «من بلغه ثوابٌ الخ».
که همگی دلالت بر استحباب نفسی این اعمال دارند، نه استحباب احتیاط.
ای لما ذکرنا من کون مقتضی اخبار من بلغ، تعلّق الثواب بنفس العمل لا بما هو احتیاطٌ و انقیادٌ.
ای باستحباب العمل الذی بلغ علیه ثوابٌ و لو بالخبر الضعیف.
همانطور که گذشت، این فرمایش مرحوم مصنّف از اساس باطل می باشد و فاء تفریع در سایر اخبار من بلغ نیز دلالت بر ترتّب ثواب بر عملی که به عنوان احتیاط انجام می شود دارند، نه نفس عمل، در نتیجه اخبار من بلغ هیچ سنخیّتی با اخبار دالّ بر استحباب مستحبّاتی مثل تسریح لحیه که دلالت بر استحباب نفسی این امور دارند نخواهند داشت.