« فهرست دروس
درس کفایة الاصول استاد سید مهدی میرمعزی

1403/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

حکم مطلق و مقیّد مختلفین و حکم مطلق و مقیّد مثبتین/الفصل الثالث: تنافی المطلق و المقیّد /المقصد الخامس: فی المطلق و المقیّد و المجمل و المبیّن

 

موضوع: المقصد الخامس: فی المطلق و المقیّد و المجمل و المبیّن/الفصل الثالث: تنافی المطلق و المقیّد /حکم مطلق و مقیّد مختلفین و حکم مطلق و مقیّد مثبتین

 

متن کتاب: تنبيه و هو أنه يمكن‌ أن يكون للمطلق جهات‌ عديدة كان‌ واردا في مقام البيان‌ من‌ جهة منها (1) و في مقام الإهمال أو الإجمال‌ من‌ أخرى‌ (2) (3)، فلا بد في حمله‌ (4) على الإطلاق بالنسبة إلى جهة من كونه (4)‌ بصدد البيان‌ من تلك الجهة و لا يكفي‌ كونه (4)‌ بصدده من جهة أخرى‌ (5) إلا إذا كان‌ بينهما (6) ملازمة عقلا (7) أو شرعا (8) أو عادة (9) كما لا يخفى‌.

    1. ای من تلک الجهات العدیدة.

    2. ای من جهةٍ اخری من تلک الجهات العدیدة.

    3. مثلاً «رقبة» در «أعتق رقبةً»، جهات عدیده ای همچون رنگ، دین، جنسیّت و غیر آن دارد که ممکن است از برخی جهات، در مقام بیان بوده و از برخی جهات دیگر، در مقاب اهمال و یا اجمال باشد.

    4. ای المطلق.

    5. ای و لا یکفی فی حمل المطلق علی الاطلاق بالنسبة الی جهةٍ، کون المطلق بصدد البیان من جهةٍ اخری.

    6. ای بین الجهتین.

    7. مثل ملازمه عقلیّه میان عدم مانعیّت نجاست خون غیر مأکول اللحم اقلّ از درهم از صحّت نماز با عدم مانعیّت جزء غیر مأکول اللحم بودن این خون از صحّت صلاة و ملازمه عقلیّه مانعیّت نجاست خون غیر مأکول اللحم اکثر از درهم از صحّت صلاة با مانعیّت جزء غیر مأکول اللحم بودن این خون از صحّت صلاة؛ لذا اگر خطابی به لحاظ عدم مانعیّت نجاست خون غیر مأکول اللحم اقلّ از درهم از صحّت صلاة و مانعیّت نجاست این خون در صورتی که اکثر از درهم باشد در مقام بیان باشد، به لحاظ عدم مانعیّت جزء غیر مأکول اللحم بودن خون غیر مأکول اللحم اقلّ از درهم و مانعیّت آن در صورتی که اکثر از درهم باشد نیز به ملازمه عقلیّه در مقام بیان خواهد بود.

    8. مثل ملازمه شرعیّه میان مرد بودن و لزوم جهر در نماز صبح و ملازمه شرعیّه میان زن بودن و جواز جهر در نماز صبح در صورت عدم حضور نامحرم؛ لذا اگر لفظ «یا ایّها الناس»، از جهت مرد بودن و زن بودن، در مقام بیان باشد، شرعاً از جهت لزوم جهر در نماز صبح یا جواز آن نیز در مقام بیان خواهد بود.

    9. مثل ملازمه عادیّه میان مرد بودن و محاسن داشتن و ملازمه عادیّه زن بودن و محاسن نداشتن، لذا اگر لفظ مطلقی مثل «یا ایّها الناس»، از جهت مرد بودن و زن بودن، در مقام بیان باشد، از جهت محاسن داشتن و نداشتن نیز عادتاً در مقام بیان خواهد بود.

 

متن کتاب: فصل‌ إذا ورد مطلق و مقيد متنافيين‌ (1)

فإما يكونان مختلفين في الإثبات و النفي‌ و إما يكونان متوافقين (2)،‌ فإن كانا مختلفين‌ مثل‌ «أعتق رقبة» و «لا تعتق رقبة كافرة»، فلا إشكال في التقييد (3) (4) و إن كانا (5) متوافقين (2)، فالمشهور فيهما (5) الحمل‌ (6) و التقييد و قد استدل‌ بأنه (6) جمع بين الدليلين‌ (7) و هو أولى‌ (8).

    1. همانطور که خواهد آمد، مرحوم مصنّف، مطلق و مقیّد را هم در صورتی که مثبتین باشند متنافی می دانند یعنی به لحاظ سلب و ایجاب، موافق بوده و هر دو موجبه باشند مثل «أعتق رقبةً» و «أعتق رقبةً مؤمنة» و یا هر دو سالبه باشند مثل «لا تأکل الرمّان» و «لا تأکل الرمّان الحامض»؛ و هم در صورتی که مختلفین بوده و به لحاظ سلب و ایجاب، مختلف باشند مثل «اعتق رقبةً» و «لا تعتقی رقبةً کافرة»؛

وجه تنافی مطلق و مقیّد در صورتی که مختلفین باشند واضح است، زیرا در این صورت، منطوق مقیّد با بخشی از منطوق مطلق، تنافی و تعارض دارد؛ امّا تنها وجهی که برای تنافی مطلق و مقیّد در صورتی که مثبتین باشند وجود دارد آن است که گفته شود مفهوم مقیَّد که با منطوق مطلق، به لحاظ سلب و ایجاب، مختلفین می باشند، با یکدیگر تعارض و تنافی دارند و این در صورتی است که مفهوم وصف پذیرفته شود، امّا در صورتی که مفهوم وصف، اضعف المفاهیم دانسته شده و پذیرفته نشود کما هو المشهور، دلیل مقیَّد با دلیل مطلق در صورتی که مثبتین باشند، هیچ تنافی و تعارضی نخواهند داشت.

بنا بر این روشن می شود فرمایش مرحوم مصنّف در خصوص وجود تنافی میان مطلق و مقیّد در صورتی که مثبتین باشند معطوف به صورتی است که قرینه قطعیّه بر وجود مفهوم وصف برای مقیّد وجود داشته باشد، و الّا هیچ تنافی میان این دو وجود ندارد تا برای رفع آن تنافی، مطلق، حمل بر مقیَّد گردد.

    2. ای فی الاثبات و النفی.

    3. و هو حمل المطلق علی المقیّد.

    4. لأنّ حمل المطلق علی المقیَّد جمعٌ بینهما عرفاً.

    5. ای المطلق و المقیَّد.

    6. ای حمل المطلق علی المقیَّد.

    7. ای عرفاً.

    8. ای و الجمع العرفی بین المتعارضین اولی من طرح احدهما.

 

متن کتاب: و قد أورد عليه (1)‌ بإمكان الجمع‌ على وجه آخر (2) مثل حمل الأمر في المقيد على الاستحباب‌ (3).

و أورد عليه‌ بأن‌ التقييد ليس تصرفا في معنى اللفظ (4) و إنما هو (5) تصرف في وجه‌ من وجوه المعنى‌ (6) اقتضاه‌ (7) تجرده (8) عن القيد مع تخيل وروده‌ (8) في مقام بيان‌ تمام المراد و بعد الاطلاع على ما يصلح للتقييد نعلم وجوده (9) على وجه الإجمال،‌ فلا إطلاق فيه (10)‌ حتى يستلزم (11)‌ تصرفا (12) (13)،

    1. ای علی المشهور فی المطلق و المقیّد المتوافقین فی السلب و الایجاب الموجبتین مثل «اعتق رقبةً» و «أعتق رقبةً مؤمنة» اذا کانا متنافیین، من الجمع بینهما بحمل المطلق علی المقیّد.

    2. ای غیر حمل المطلق علی المقیَّد.

    3. به اینکه گفته شود مراد از «أعتق رقبةً»، وجوب عتق مطلق رقبة می باشد و مراد از «أعتق رقبةً مؤمنة»، استحباب عتق رقبة مؤمنة می باشد و این دو دلیل، دلالت بر آن دارند که عتق رقبة مؤمنة، افضل افراد واجب یعنی عتق رقبة می باشد.

    4. ای التقیید لیس تصرّفاً فی معنی اللفظ المطلق، لأنِّ حمل المطلق علی المقیّد بتعدّد الدالّ و المدلول، لا ینافی کون المطلق حقیقةً مستعملةً فی معناه الموضوع له و هو الماهیّة اللا بشرط المقسمی.

    5. ای حمل المطلق علی المقیّد.

    6. و هو الاطلاق و ارادة تمام افراد الماهیّة.

    7. ای اقتضی تلک الوجه من وجوه المعنی و هو الاطلاق.

    8. ای اللفظ.

    9. ای وجود ما یصلح للتقیید.

    10. ای فی اللفظ.

    11. ای حتّی یستلزم التقیید.

    12. ای تصرّفاً فی المطلق.

    13. باید توجّه داشت که مرحوم مصنّف در عبارت « و أورد عليه‌ بأن‌ التقييد ليس تصرفا في معنى اللفظ و انّما هو تصرّفٌ فی وجهٍ من وجوه المعنی»، تقیید را تصرّف در وجهی از وجوه معنی یعنی در تصرّف در اطلاق لفظ دانستند، در حالی که در مقام استدلال بر این مدّعی با عبارت «اقتضاه تجرّده الخ ... فلا اطلاق فیه حتّی یستلزم تصرّفاً»، به صراحت قائل به آن می شوند که تقیید و حمل مطلق بر مقیّد، به هیچ وجه تصرّف در مطلق به حساب نمی آیند، نه به لحاظ معنای لفظ و نه به لحاظ اطلاق معنای لفظ.

 

متن کتاب: فلا يعارض ذلك (1) بالتصرف في المقيد بحمل أمره (2) على الاستحباب‌ (3).

    1. ای حمل المطلق علی المقیَّد فی المطلق و المقیّد المتوافقین فی السلب و الایجاب الموجبتین مثل «اعتق رقبةً» و «أعتق رقبةً مؤمنة» اذا کانا متنافیین.

    2. ای امر المقیَّد.

    3. زیرا حمل مطلق بر مقیّد همانطور که گذشت، به هیچ وجه مستلزم تصرّف در لفظ نیست، نه مستلزم تصرّف در معنای لفظ است و نه مستلزم تصرّف در وجهی از وجوه معنای لفظ، در حالی که حمل أمر مقیَّد بر استحباب، مستلزم تصرّف در معنای لفظ امر یعنی وجوب و حمل لفظ بر معنای استحباب است که خلاف معنای لفظ می باشد و واضح است که حمل مقیَّد بر استحباب، خلاف ظاهر لفظ بوده و تا امکان جمع عرفی مطابق با ظاهر لفظ و بدون نیاز در تصرّف در معنای لفظ به حمل مطلق بر مقیّد وجود دارد، حمل مطلق بر مقیّد که مستلزم حمل لفظ بر خلاف معنای ظاهری خود می باشد، توجیهی نخواهد داشت.

logo