1404/09/29
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی مساله تعزیر و ضرب الصبیان/احکام الصبیان /فقه الاسره
موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /بررسی مساله تعزیر و ضرب الصبیان
بیانات به مناسبت سالروز وفات حضرت ام کلثوم و حضرت سید محمد بن علی الهادی علیهم السلام
29 جمادی الثانی مصادف با دو مناسبت است.
اولا سالروز وفات حضرت ام کلثوم سلام الله علیها دختر بزرگوار امیرالمومنین و صدیقه طاهره سلام الله علیهما که در صحنه کربلا حاضر بودند و بعد از شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها دومین نفر که از اهل بیت امام حسین علیه السلام رحلت می فرماید همین بانو می باشد.
حدود 4 ماه بعد از بازگشت به مدینه رحلت می فرماید. نسبت به این بانو سخنان نامربوط بیان شده که صحت ندارد مخصوصا نسبت به ازدواج ایشان که حقیقت این است که امیرالمومنین علیه السلام این بانو را ب عقد جناب عون بن جعفر طیار علیه السلام در آوردند و ایشان با فرزند جعفر طیار علیه السلام ازدواج فرمودند ولی نقل های دیگری وجود دارد که صحت ندارد.
ثانیا وفات و رحلت آقازاده امام هادی علیه السلام حضرت سید محمد علیه السلام در شهر بلد عراق در اطراف سامرا. ایشان به قدری صاحب منزلت بودند که برخی از اصحاب امام هادی علیه السلام در زمان حیات ایشان تصور میکردند امام بعدی ایشان است. اما به حکمت بالغه الهی در سال 252 و دو سال قبل از شهادت امام هادی علیه السلام رحلت می فرماید و مشخص می شود امام بعد امام هادی علیه السلام ایشان نیست. حضرت امام عسکری علیه السلام نیز به ایشان علاقه شدیدی داشتند.
علی ای حال ما با دوستان اهل بیت علیهم السلام دوستیم و با دشمنان ایشان دشمنیم. از خدا می خواهیم هرکس ظلم به اهل بیت علیهم السلام نمود مخصوصا به حضرت ام کلثوم و حضرت سید محمد علیه السلام و به ایشان استخفاف نمود مورد لعن ابدی قرار دهد.
اما الفقه :
در رابطه با اصل تادیب و تعزیر صبیان به انگیزه تربیت ایشان و در مقام شیطنت ایشان و در صورت انجام کارهای خلاف فرهنگ و بعد از طی مراحل لازم و نصایح لازم و با حفظ شرائط و به قصد الهی و جلوگیری از سوء تربیت این فرزند که مبادا در سالهای بعدی زندگی کارهای خطرناک تری انجام دهند، والد حق تادیب و تعزیر دارد.
در واقع شارع مقدس در شرائط مذکور اذن و اجازه تعزیر فرموده است.
جمع بندی روایات چهارگانه :
تا کنون چهار روایت بیان شده است. اکنون این چهار روایت را جمع بندی می کنیم و سپس ادامه روایات را بیان میکنیم.
دو تذکر در جمع بندی این روایات تا به اینجا باید بیان می شود.
تذکر اول :
هرچند لسان این خطابات مطلق بود و با وجه استشهاد مذکور به طور مطلق تعزیر و جواز ضرب برای صبی ثابت شد و اسلام عزیز مجوز صادر فرموده لکن در مقام جمع بین این روایات و ادله لاضرر که دلیل حاکم است به روشنی ثابت می شود نباید کیفیت ضرب و تعزیر به مرحله آسیب جدی و ظلم و ستم و ضرر بالغ و آسیب جدی عرفی برسد بنابراین بر اساس این وجه جمع و استدلال مذکور لازم است که کیفیت ضرب و تعزیر در محدوده شرائط خودش بوده باشد.
مضاف بر آنکه در بعضی روایات توصیه به ارفاق در ضرب و تعزیر شده است که این خود دلیل خاص محسوب می شود.
تذکر دوم :
در جمع بین روایات مذکور به دست می آید که ضرب این فرزند را تا 6 سال اول جایز نیست چرا که صریح برخی روایات (مثل روایت یونس بن یعقوب) عبارتست از اینکه تا شش سالگی باید بچه رها باشد و یا او را تحمل کرد که مقصود این است که حق ضرب و تعزیر ندارید یعنی تعیین خط قرمز برای شش سال که نباید در این شش سال تعزیر و ضرب اتفاق بیافتد. پس تادیب او مقید به پس از شش سالگی می باشد. فلذا هرچند برخی از روایات مثل صحیحه غیاث بن ابراهیم که مطلق بود لکن در مصاف این روایات مذکور قهرا این تقیید می خورد و در نتیجه مقصود جواز تعزیر و ضرب برای پس از شش سالگی می باشد. البته باید توجه کرد که قبل از شش سالگی ضرب ممنوع است اما تربیت تعطیلی ندارد و باید کودک را تربیت کرد بلکه تربیت فرزند از قبل از تولد و بلکه ازدواج آغاز می شود.
بنابراین تادیب و تربیت کودک تا قبل از شش سالگی باید بدون ضرب و تعزیر بوده باشد.
روایت پنجم :
روایت از اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رُبَّمَا ضَرَبْتُ الْغُلَامَ فِي بَعْضِ مَا یُجرِمُ فَقَالَ وَ كَمْ تَضْرِبُهُ فَقُلْتُ رُبَّمَا ضَرَبْتُهُ مِائَةً فَقَالَ مِائَةً مِائَةً فَأَعَادَ ذَلِكَ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ قَالَ حَدَّ الزِّنَى اتَّقِ اللَّهَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَمْ يَنْبَغِي لِي أَنْ أَضْرِبَهُ فَقَالَ وَاحِداً فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَنِّي لَا أَضْرِبُهُ إِلَّا وَاحِداً مَا تَرَكَ لِي شَيْئاً إِلَّا أَفْسَدَهُ فَقَالَ فَاثْنَتَيْنِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا هُوَ هَلَاكِي إِذاً قَالَ فَلَمْ أَزَلْ أُمَاكِسُهُ حَتَّى بَلَغَ خَمْسَةً ثُمَّ غَضِبَ فَقَالَ يَا إِسْحَاقُ إِنْ كُنْتَ تَدْرِي حَدَّ مَا أَجْرَمَ فَأَقِمِ الْحَدَّ فِيهِ وَ لَا تَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ.[1]
(اسحاق بن عمار می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم گاهی فرزندم را کتک می زنم در بعضی از جرم هایی که مرتکب می شود. حضرت فرمود : چند ضربه میزنی؟ عرض کردم : چه بسا صد ضربه بزنم. حضرت فرمود : صدبار؟ صدبار؟ دوبار این را فرمود. سپس فرمود : این صد ضربه حد زنا است. تقوای الهی داشته باشد. عرض کردم : چند ضربه میتوانم بزنم؟ فرمود : یکبار. عرض کردم : به خدا اگر بداند من او را نمیزنم هیچ چیزی برای من باقی نمیگذارد.حضرت فرمود : دوبار بزن. عرض کردم : این هم باز سبب هلاک من است. و ادامه دادم و اصرار کردم تا رسید به پنج ضربه. سپس عصبانی شد و فرمود : ای اسحاق اگر میدانی حد آن جرم چقدر است، حد را اجاری کن و از حدود الهی عبور نکن.)
در علم رجال دو اسحاق بن عمار بیان شده است. اسحاق بن عمار ساباطی فطحی مذهب بوده ولی اسحاق بن عمار صیرفی امامی بوده است اما هر دو نفر ثقه بوده اند. لذا اگر ساباطی باشد روایت موثقه است و اگر صیرفی باشد صحیحه است.
همچنین در این روایت نسخه دیگری وجود دارد که در صدر روایت «ما یَحرُمُ» بیان شده است. لکن به نظر ما همین نسخه منقول یعنی ما یجرم صحیح است که شواهد و قرائن آن را بیان خواهیم کرد. از جمله شواهد ذیل روایت و کلام امام صادق علیه السلام است که فرمود : إِنْ كُنْتَ تَدْرِي حَدَّ مَا أَجْرَمَ فَأَقِمِ الْحَدَّ فِيهِ
در علم اصول ثابت شده است که جملات عددیه مفهوم ندارد که این نکته در این روایت قابل توجه است.
علی ای حال توضیح و شرح روایت در جلسه آینده بیان خواهد شد.