1404/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی مساله ضرب الصبیان در جهت تربیت/احکام الصبیان /فقه الاسره
موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /بررسی مساله ضرب الصبیان در جهت تربیت
در ادامه مبحث ولایت ولی در ضرب صبیان به بحث روایات باب رسیدیم.
اولین مساله در این مبحث در رابطه با ادله و روایاتی است که اصل ضرب الصبی و تعزیر صبیان را ثابت می کند. در این رابطه به لطف خدا روایات متعدد و معتنا بهی وجود دارد که کم نیستند ولی به جهت رعایت اختصار و عدم اطاله در بحث پنج روایت را بیان میکنیم که با استناد به آنها مساله و ادعای ما ثابت می شود.
بیان روایات در مساله :
چند طایفه روایت وجود دارد که بیان خواهد شد.
طایفه اولی روایاتی هستند که بالخصوص دلالت بر ولایت پدر بر تادیب و تعزیر صبی دارند.
این روایات در بحث حقوق صبیان هم بیان شده است لکن در ما نحن فیه از نگاه دیگری به این روایات نظر می شود و مورد استناد قرار میگیرد.
1 - مثل صحیحه غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَدِّبِ الْيَتِيمَ بِمَا تُؤَدِّبُ مِنْهُ وَلَدَكَ وَ اضْرِبْهُ مِمَّا تَضْرِبُ مِنْهُ وَلَدَكَ.[1]
(تادیب کن یتیم را به آن روشی که فرزند خودت را ادب می کنی؛ و در همان مقام تادیب او را تنبیه کن به همان روشی که فرزندت را تنبیه می کنی)
ظاهر روایت در بیان آداب تربیت اطفال یتیم است. لذا با این بیان فرمایش فرمودند.
در این روایت ذیل روایت به وسیله «واو» عطف بر صدر روایت عطف شده است و لذا ضرب که در ذیل بیان شده در همان مقام تادیب و تربیت است.
وجه استدلال :
وجه دلالت در این روایت روشن است چرا که حضرت در ابتدا، جواز ضرب فرزند را مفروغ عنه تلفی فرمودند و سپس بر این امر مسلم تربیت و تادیب یتیم را متفرع فرمودند.
در واقع در مقام تربیت فرزند خودت مجاز به ضرب هستی و بلکه امر مسلم و روشنی است و بر این امر مسلم ضرب یتیم هم تنظیر شده است.
البته کیفیت برخورد با یتیم مورد احتیاط است. از طرفی دستور نزدیک نشدن به اموال یتیم داریم[2] و از طرفی دستور به ضرب در صورت ضرورت داریم. در واقع حد وسط را باید رعایت کرد که در مقام تادیب باید این فرزند یتیم را تربیت کرد.
به عنایتی سراغ روایات دیگر می رویم. جمع بین روایات نکاتی دارد که به همین جهت به یک روایت اکتفا نمی کنیم.
2 – نقل جناب صدوق در خصال و امالی:
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ الْفَضْل عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ الثُّمَالِيِّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: ... حَقُّ وَلَدِكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْكَ وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَه بِهِ مِنْ حُسْنِ الْآدَاب[3]
(امام سجاد علیه السلام فرمود : حق فرزند بر عهده پدر این است که بداند این فرزند از تو است و به تو نسبت داده می شود در طول زندگی در دنیا چه خیر باشد و چه شر باد و تو باید از آنچه مورد ولایت تو است از نیکی آداب و ادب پاسخگو باشی.)
در این روایت حضرت برای پدر ولایت و سلطه در تادیب و حسن ادب دارد.
در این روایت از ضرب استفاده نشده است و 3 شاهد و دلیل بر این ادعا داریم که ضرب و شتم مقصود است. مضاف بر اینکه تمام فرمایشات مولای شرعی و عرفی یکجا باید دیده شود. لذا روایات هم باید با یکدیگر و در مجموع ملاحظه شود.
در این روایت تصریح شده است که پدر موظف به تادیب فرزند است و بدیهی و روشن است که لفظ تادیب ظهور در تعزیر و عقوبت در برابر افعال قبیحه و سیئه دارد و این ظهور به سه طریق تایید می شود :
1 – ظهور عرفی که در عرف تادیب را به معنای تعزیر می دانند.
2 – در ارتکاز ذهن عقلا این است که در تادیب معنای عقوبت وجود دارد.
3 – تصریح مجمع البحرین در ماده ادب که فرمودند : ادبته تادیبا یعنی اذا عاقبته علی اسائه و منه قوله علیه السلام من فعل کذا فلیودب[4]
3 – (روایت سوم : ) روایت یونس بن یعقوب از امام صادق علیه السلام
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِي بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَمْهِلْ صَبِيَّكَ حَتَّى يَأْتِيَ لَهُ سِتُّ سِنِينَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَيْكَ سَبْعَ سِنِينَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِكَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلَّا فَخَلِّ عَنْهُ.[5]
(فرزندت را مهلت بده تا زمانی که به شش سال برسد سپس او را تا هفت سال در اختیار خویش بگیر و او را ادب کن به ادب خودت و اگر قبول کرد و صالح شد که همان است؛ و اگر قبول نکرد و صالح نشد او را رها کن)
وجه استدلال این روایت در جلسه اینده بیان خواهد شد.