1404/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی مساله ولایت شرعی/احکام الصبیان /فقه الاسره
موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /بررسی مساله ولایت شرعی
بررسی اقسام و جایگاه مقوله ولایت از منظر فقهی :
ولایت به کسر، مصدر والی است لکن وَلایت به فتح مصدر موالات است فلذا ولایت به کسر واو به معنای امارت و سلطنت است لکن ولایت به فتح به معنای دوستی و محبت است.
در ادامه مباحث جلسات سابق در راستای پاسخ به شبهات در مساله ولایت در مسائل فقهی و شرعی، به بررسی خلاصه وار مساله ولایت پرداختیم.
بیان شد که ولایت هم به فتح واو و هم به کسر واو ذکر شده است و مورد بحث ما ولایت به کسر واو است.
اقسام ولایت :
1 – ولایت تکوینی یعنی ولایت و سلطه در تکوین و ایجاد و خلق که اینچنین ولایت بالذات فقط شأن واجب الوجود است و لا غیر فلذا سلطه در کائنات و انواع تصرفات در هستی فقط شأن واجب الوجود است.
﴿اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[1]
(خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد چيزى از اين كارها را مىتوانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.)
البته لا یخفی همین ولایت تکوینی که بالذات اختصاص به خداوند داشت به اذن خدای تعالی به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام تفویض فرموده است و معنای تجلی خدایی خدا هم همین است البته در حدی که ماذون از طرف خدا باشند.
2 – ولایت تشریعی یعنی آن ولایت و سلطه در تقنین و قانونگذاری که این هم اصالتا و بالذات مختص به ذات خالق کریم است.
﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه﴾[2]
(حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست!)
تقنین مختص خالق است چرا که او مهندس نظام هستی است و طبیعی است که تقنین بالذات فقط حق او باشد. البته اینجا هم باذنه تعالی پیامبر اکرم و اهل بیت علیه السلام ماذون به ولایت تشریعی هستند.
شاهد هم آیه شریفه است :
﴿وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[3]
(آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد)
3- ولایت شرعی یعنی نوعی سلطه و تصرف و مدیریت که شارع مقدس در موارد خاص برای افراد خاص و تحت ضابطه های خاص قرار داده است. مثل حاکم شرع و پدر و جد پدری و وصی و ... که محدوده حاکمیت هر کدام متفاوت است اما اصل ولایت شرعی ثابت است.
این نوع سوم از ولایت در فقه شرعی در ابوابی مثل کتاب طهارت، کتاب تجارت و حجر و وصیت و نکاح و قضا مورد بحث قرار گرفته است.
برخی قائلند در ولایت تدبیر و قدرت و تصرف نهفته است. یعنی ولی باید این سه خصوصیت را داشته باشد و تا این سه رکن جمع نباشد عنوان ولی و والی بر او اطلاق نمی شود.
از جمله این ولایت شرعی، ولایت فقیه جامع الشرائط است. در دوران غیبت مردم یله و رها نیستند بلکه تحت ولایت فقیه هستند که البته فقیهی که چهار شرط را داراست. صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه[4] باشد.
البته کسب مقام فقاهت در مقابل تهذیب نفس خیلی سهل است. واقعا تهذیب نفس و مخالفت با هوای نفس کار سخت و مشکلی ست.
علی ای حال خداوند اراده کرد این جامعه تحت ولایت فقیه باشد البته نه نظر شخص فقیه بلکه نظر جایگاه فقاهت.
در ادامه موارد ولایت های دیگری هم وجود دارد.
بررسی برخی از مصادیق ولایت :
1 – ولایت حاکم شرع :
اصل این ولایت مختص به پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام است. آیه شریفه 6 سوره احزاب :
﴿النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم﴾[5]
(پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است)
که نسبت به این مقام رسول اکرم و اهل بیت نسبت به جان و مال و آبروی مومنین از خود مومنین سزاوار تر است. لکن در عصر غیبت به لحاظ مصالحی با توجه به شرائطی این ولایت البته نه در حد گستردگی مذکور بلکه در قالب مخصوص خودش به فقیه جامع الشرائط سپرده شده است تا در عصر غیبت جامعه اسلامی از حرج و مرج و افسار گسیختگی حفظ شود فلذا ما معتقدیم در عصر غیبت برای حفظ مصالح عمومی جامعه اسلامی فقیه جامع الشرائط دارای ولایت و سلطه بر این مصالح عمومی جامعه است تا آنکه جامعه اسلامی از انحراف حفظ شود.