« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1404/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

حقوق مستحبی اولاد (عقیقه)/احکام الصبیان /فقه الاسره

 

موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /حقوق مستحبی اولاد (عقیقه)

 

سخن در احکام مستحبی اولاد بود که به بحث عقیقه رسیدیم و دو دسته روایت بیان شد.

دسته اول روایات دال بر وجوب عقیقه بود و دسته دوم روایات دال بر استحباب بود.

تکمله ای در باب «سیاق»

در دسته دوم دو روایت اول از طریق سیاق مدعا را ثابت می کرد.

جهت تنقیح موضوع و تکمیل بحث خلاصه ای از مباحث سیاق را بیان میکنیم تا ان شا الله مساله به شکل کامل حل شود.

مقدمه ای بحث :

سیاق هم در علم اصول و هم در فقه و هم در تفسیر بحث می شود و جایگاه اصلی آن اصول است اما در اصول مستقلا بیان نشده است بلکه در ذیل مباحث دیگری مطرح شده است. در فقه هم موارد کاربردی زیادی دارد. در تفسیر هم بسیار موارد کاربردی دارد. مرحوم علامه طباطبایی بسیار فراوان به سیاق استشهاد کرده اند. هم سیاق کلمات و هم سیاق آیات و جملات و حتی سیاق سوره های قرآن استشهاد کرده اند که ما معتقدیم ترتیب فعلی قرآن توقیفی است و لذا سیاق آن مورد کاربرد است.

مطلب اول :

سیاق از جهت لغت از ریشه سوق گرفته شده است و سوق حرکت کردن در یک مسیر است. مثلا به راننده سائق گفته می شود. [1]

مطلب دوم :

معنای اصطلاحی سیاق یعنی «توجه به مناسبات یک کلام یا نظم حاکم در یک کلام برای رسیدن به ظهور» که روشن شود این کلام ظهور در چه مطلبی دارد. در واقع سیاق معنای ظاهری یک جمله و مراد گوینده را روشن می کند.

مطلب سوم :

ریشه سیاق به ظهورات بر میگردد و نوعی از ظواهر است و حجیت ظواهر به بنای عقلاء است فلذا این مطلب به بنای عقلاء ختم می شود.

مطلب چهارم :

بنای عقلا در حجیت ظواهر مختص به الفاظ است یعنی اگر به کسی گفته شود : «رأیت اسدا فی شارع کذا» ظهور در حیوات مفترس دارد و تفاوت است بین «زید کالاسد» و جمله فوق و هکذا سایر الفاظ، که بنای عقلاء، استناد به ظاهر کلام گوینده است و چنانچه گوینده مراد دیگری داشته باشد باید در قالب لفظ مراد خود را روشن سازد والا همانکه گفته است برای مخاطب حجت است. در واقع این بناء عقلا شامل افعال و قرائن مقامیه و حالیه نمی شود.

مطلب پنجم :

در مساله سیاق کیفیت استظهار نقش مهم دارد. کیفیت استظهار مثل متبادرات نسبت به افراد، متفاوت است. در تبادر یک لفظ بیان می شود و یک معنایی تبادر پیدا میکند و ممکن است شخص دیگری تبادر دیگری برایش ایجاد می شود. کما اینکه در مباحث سیاسی و مواضع سیاسی طیف های مختلف، معانی خاصی متبادر به ذهنشان است. علت این تفاوت، اختلاف مبانی فکری است.

هکذا در سیاقات اختلاف می شود به همین جهت که افراد مبانی خاصی در ذهنشان است.

از مرحوم آیت الله سید ابولحسن اصفهانی نقل است که فرمودند : «اجتهاد یعنی مذاق امام فهمی»

یعنی مجتهد به جایی برسد که درک کند مقصود امام چه بوده است.

لذ به جهت تفاوت مبانی و تفاوت استظهارات نتایج هم متفاوت می شود.

این مذاق امام فهمی نیاز به ممارست و قدرت فقاهت و تجربه دارد.

در ما نحن فیه هم ذائقه فقهی امثال مرحوم سید مرتضی ره متفاوت است و لذا از روایات مستحب استظهار ترخیص نکرده اند.

علت این تفاوت در استظهار هم ممکن است تقدم و تاخر برخورد با روایات دو گانه در باب باشد.

علی ای حال بیان شد در دسته دوم روایاتی داریم که دال بر ترخیص هستند و دو روایت از این دسته بر اساس سیاق که در مقام بیان آداب مستحبی تولد هستند و یکی از این آداب عقیقه در روز هفتم است (که روشن است که سیاق بیان مستحبات است) بر مدعا دلالت می کنند.

بالاخره روایت سوم را هم بیان کردیم که در این روایت، حضرت قربانی را بدل از عقیقه بیان می دارند. ظهور این روایت هم در استحباب و ترخیص در عقیقه روشن است چراکه برای عقیقه جایگزینی معرفی شده است که آن جایگزین یک عمل مستحب می باشد و آن عبارتست از قربانی در روز عید قربان برای عموم مسلمین که قطعا مستحب است و این قربانی به عنوان بدل قرار گرفته فلذا معلوم می شود که مبدل منه آن هم باید مستحب باشد چرا که طبق قاعده بدل و مبدل منه در حکم یکسان و مشترک هستند و همینطور طبق قاعده مناطا و مبنائا عمل مستحب نمی تواند جایگزین عمل واجب شود فلذا اگر کسی صد بار هم نماز شب بخواند جای یک نماز صبح را پر نمی کند بنابراین در ما نحن فیه هم که قربانی جای عقیقه را گرفته است معلوم می شود که عقیقه هم مثل خود قربانی مستحب است.

سوال :

از کجا معلوم میشود قربانی در این روایت قربانی واجب نیست بلکه قربانی مستحبی است؟

پاسخ :

در این مقام روشن است که مقصود قربانی مستحب است چرا که در مقام رابطه ولد و والد سخن می گوید و ربطی به مناسک حج ندارد. مضاف بر آن که قربانی واجب حج به هدی تعبیر می شود نه به اضحیه همان طور که آیه 196 سوره مبارکه بقره بر این مطلب دلالت دارد :

﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي‌﴾

(هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسّر است (ذبح كند)!)

البته در مواردی که دلیل خاص داریم ممکن است مستحب در جای واجب قرار بگیرد لکن این مساله خلاف قاعده است و در غیر مورد استثنا نمی توان از قاعده تخلف کرد.


logo