« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1404/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه الاسره/احکام الصبیان /حقوق مستحبی اولاد / عقیقه

 

موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /حقوق مستحبی اولاد / عقیقه

 

سخن در حقوق اولاد بر عهده والدین بود که به حقوق مستحبی رسیدیم و سومین حق را به عنوان عقیقه بیان کردیم. بخشی از فقها معتقد به وجوب عقیقه شدند و ادله ای داشتند که چند مورد از آن ها بیان شد.

اما مشهور فقها معتقد به استحباب شده اند که استاد معظم نیز همین نظریه را تایید می فرماید که دلیل آن روایات مرخصه در این باب است که ترخیص در جواز ترک عقیقه صادر شده است.

وجه بیان روایات دال بر وجوب، تاکید بر انجام عقیقه است حتی در روایتی در مقام شک در انجام عقیقه توسط پدر، حضرت دستور به عقیقه کردن دادند یعنی در فرض علم به عدم عقیقه توسط پدر حتما باید عقیقه انجام شود و در فرض شک نیز حضرت می فرماید عقیقه انجام شود. در برخی روایات انسان را در گرو عقیقه معرفی میکند و ابتلائات دنیوی به برکت عقیقه دور می شود و بلکه بر اساس برخی روایات که بیان شد در آخرت نیز سبب نجات است.

در برخی روایات سفارش به قرض گرفتن شده برای انجام عقیقه البته باید توجه کرد که در قرض گرفتن باید قدرت رد مال و رد قرض باشد و الا قرض گرفتن در صورتی که قدرت پس دادن نیست، حرام است.

اینکه مصلحت و حکمت نهفته در عقیقه چیست، اطلاعی نداریم اما می دانیم که تاکید بسیاری بر این مطلب شده است.

علی ای حال روش شارع مقدس در تاکید بر عقیقه همین بیان حکم عقیقه به روش صیغه امر و الفاظ شبیه به واجبه است.

ب: و اما روایات مرخِّصه و دال بر استحباب

دسته دوم روایاتی است که در مقابل روایات دسته اول، دلالت بر استحباب عقیقه دارد که در واقع نوعی دلالت بر ترخیص در عقیقه دارد. فلذا در جمع بندی بین این دسته دوم با دسته اول که صیغه امر بر عقیقه بود، طبق قاعده فقهی که بیان شد، باید آن اوامر از ظهور در وجوب تنزل کرده و حمل بر استحباب شود.

روایت اول :

روایت ابی بصیر از امام صادق علیه السلام

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي الْمَوْلُودِ قَالَ يُسَمَّى‌ فِي‌ الْيَوْمِ‌ السَّابِعِ‌ وَ يُعَقُّ عَنْهُ وَ يُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ يُتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ فِضَّةً ...[1]

(به سند مذکور از امام صادق علیه السلام نقل شده است در مورد فرزند متولد شده که فرمود نام گذاری شود در روز هفتم و عقیقه شود در این روز و سر طفل تراشیده شود و نقره صدقه داده شود به وزن موهای کودک)

در این روایت حضرت سفارش به نام گذاری در روز هفتم می فرماید که بدین جهت است که طبق اخبار اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است تا روز هفتم نام محمد را بر او بگذارند و بعد از آن در روز هفتم نام مورد تمایل را بر او بگذارید.

وجه این دستورات برای ما مشخص نیست و ما مامور به اطاعت و تعبد به دستورات حضرات اهل بیت علیهم السلام هستیم.

وجه استدلال :

در این روایت چهار دستور داده شده است. مورد اول : نام گذاری در روز هفتم. دوم :عقیقه کردن. سوم: تراشیدن سر. چهارم : صدقه از نقره به اندازه وزن موهای سر بچه (البته همه این اعمال مربوط به روز هفتم است.)

مضمون این روایت این است که هرچه در این روایت بیان شده است از مستحبات است و سیاق آن، سیاق استحباب است.

بدون شک در این روایت سه مورد از آن قطعا مستحب است و لذا در همین وحدت سیاق که عقیقه قرار گرفته است، آن هم مستحب بوده که با این استحباب طبعا ترخیص در آن هم ثابت می شود.

روایت دوم :

روایت ابی الصباح کنانی (ابراهیم بن نعیم عبدی) از امام صادق علیه السلام

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ‌ الصَّبِيِ‌ الْمَوْلُودِ مَتَى يُذْبَحُ عَنْهُ وَ يُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ يُتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ وَ يُسَمَّى قَالَ كُلُّ ذَلِكَ فِي الْيَوْمِ السَّابِعِ.[2]

(به سند مذکور از ابی الصباح نقل است که از حضرت صادق علیه السلام سوال کرد : چه زمانی قربانی شود از کودک تازه متولد شده و سرش تراشیده شود، و صدقه داده شود به وزن موهایش و نام گذاری شود؟ حضرت فرمود : همه اینها در روز هفتم تولد انجام می شود.)

در این روایت غیر از قرینه وحدت سیاق استشمام می شود که در ذهن راوی و سائل همین معنا مرتکز بوده است که عقیقه قطعا مستحب است. به عبارت واضح تر ابی الصباح در ذهنش استحباب این موارد مسلم بوده است و لذا از حضرت در مورد زمان و وقت انجام آن ها سوال نموده است.

روایت سوم :

روایت سماعه از معصوم علیه السلام

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَمْ يَعُقَّ عَنْ وَلَدِهِ‌ حَتَّى كَبِرَ وَ كَانَ غُلَاماً شَابّاً أَوْ رَجُلًا قَدْ بَلَغَ قَالَ إِذَا ضُحِّيَ عَنْهُ أَوْ ضَحَّى الْوَلَدُ عَنْ نَفْسِهِ فَقَدْ أَجْزَأَتْ عَنْهُ عَقِيقَتُهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَوْلُودُ مُرْتَهَنٌ بِعَقِيقَتِهِ فَكَّهُ أَبَوَاهُ أَوْ تَرَكَاهُ. [3]

(به سند مذکور از معصوم علیه السلام سوال کردند از مردی که در کودکی پدرش از او عقیقه انجام نداد تا اینکه بزرگ شد و نوجوان مراهق یا مردی بالغ شد. حال تکلیف این شخص چیست؟ حضرت فرمود: اگر پدرش در عید قربان برای این بچه قربانی کرده یا خود این ولد قربانی انجام داده است برای خودش، این قربانی برای او کفایت می کند از عقیقه اش و فرمود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود فرزند در گرو عقیقه است چه والدینش این کار را انجام دهند و چه رهایش کنند)

روایت مضمره است لکن سماعه در ابتدای کتابش ائمه علیهم السلام را که از ایشان روایت نقل کرده را ذکر کرده و لذا اطمینان داریم که مقصود ایشان یکی از ائمه علیهم السلام است.

در این روایت مقصود از اضحیه، قربانی واجب نیست بلکه قربانی واجب را «هدی»می گویند.

وجه استدلال :

در این روایت قربانی مستحبی بدل و مجزئ از عقیقه قرار گرفته و این یعنی همانطور که اضحیه مستحب است، عقیقه نیز مستحب است وگرنه مناطا نمی شود که مستحب جای واجب قرار بگیرد.

تکمله این روایت و استدلال به آن در جلسه آینده بیان خواهد شد ان شا الله


logo