1403/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مساله اسلام و کفر صبیان/احکام الصبیان /فقه الاسره
موضوع: فقه الاسره/احکام الصبیان /مساله اسلام و کفر صبیان
در مساله اسلام و کفر صبیان بیان شد که باید تفصیل بین ممیز و غیر ممیز داده شود. حکم فرزند غیر ممیز بیان شد و روشن شد که تابع والد هستند و ادله ثلاثه آن هم بیان شد.
اما قسم دوم :
ب) ولی اگر این کودکان ممیز بوده باشند (به همان معنایی که قبل بیان شد) و یا مخصوصا مراهق بوده باشند در اینجا تفصیل وجود دارد :
صبیان ممیز : تاره در خانواده مسلمان پرورش پیدا کرده اند. تاره در خانواده کفر پرورش پیدا کرده اند.
اگر از والدین مسلمان باشند ، بر اساس روش دوم در ثبوت اسلام که همان مساله کردار و افعال خارجی اینها بود قهرا بدین طریق (یعنی همین که اعمالشان همراه و هماهنگ با ظواهر و شعائر دینی بوده باشد) محکوم به اسلام می باشند.
ولی اگر والدین مسلمان نباشند بلکه کافر بوده باشند در اینجا دو حالت وجود دارد :
1 – اگر اعمال و کردار انها مطابق کفار بود ، اینها هم قهرا محکوم به کفر هستند.
2 – ولی اگر این کودکان ممیز مخصوصا مراهق ، با توجه و قصد و اختیار ، اعتراف و اقرار به شهادتین بکنند ، در این جا به نظر ما این چنین کودکانی در اینچنین شرائطی محکوم به اسلام می شوند و آثار اسلام بر آن ها جاری می شود. اینجا همان محل نزاع است که مرحوم شیخ طوسی و مرحوم صاحب جواهر علیهما الرحمه در این محل نزاع داشتند.
و اما اثبات ذلک :
استاد محترم در این ادعا شش دلیل دارند که در کنار این ادله قانون تجابر و تعاضد هم قائم است.
دلیل اول :
بچه های ممیز ، عند العقلا افعالشان متصف به حسن و قبح است. اما برعکس فرزندان غیر ممیز که چنین اتصافی در افعالشان وجود ندارد. حال چه فعل حسنی ، احسن از قول به شهادتین که او را مورد تشویق قرار دهیم.
به عبارتی افعال صبیان ممیز از جهت عرف عقلا متصف به حسن و قبح می شوند فلذا در مقابل افعال حسن شان تشویق می شوند و در مقابل افعال قبیحشان مذمت می شوند (این مطلب مسلم و قطعی است)
اینک چه فعل حسنی ، احسن از قول و اقرار به شهادتین با شرائطی که بالاتر بیان شد (اختیار و قصد و توجه) ، می باشد؟ بنابراین بر اساس مبنای مذکور اگر صبی ممیز (که فرضا تا به حال در خانواده کافر بوده است) با توجه و قصد و اختیار این قول به شهادتین را اقرار کند ، طبق قاعده مذکور ، عرف عقلا از او می پذیرند هرچند که نابالغ بوده باشد مثل اینکه فرض بفرمایید (جهت تقریب به ذهن) در زمان سابق برخی ها از سن هفت یا هشت سالگی درس طلبگی را آغاز می کردند و برخی از اینها به جهت نبوغ خاص پس از پنج شش سال درس خواندن یعنی در حدود 12 ، 13 سالگی به مراتب معتنا بهی از علم و فضل و معرفت می رسیدند کما اینکه نسبت به برخی از فقها مثل علامه حلی و هکذا فاضل هندی اینگونه نقل می کنند که قبل از سن بلوغ به مراتبی از اجتهاد رسیدند اینک در اینجا چگونه میشود که نسبت به این افراد این مراتب معرفت و توحید و حتی چه بسا اجتهاد آن ها پذیرفته نشود؟! (با لحاظ این مثال می گوییم اینک در ما نحن فیه هم که مربوط به صبیان ممیز کفار است اگر مواردی شبیه به مثال مذکور اتفاق بیافتد و اقرار به شهادتین بکند ما به چه دلیل شهادت آن ها را نپذیریم؟)
دلیل دوم :
اطلاق برخی از ادله مثل روایت ابوبصیر از مام باقر علیه السلام :
ـ أبي ـ رحمهالله ـ قال : حدثنا سعد بن عبد الله ، عن إبراهيم بن هاشم ، عن ابن أبي عمير ، عن جعفر بن عثمان ، عن أبي بصير ، قال : كنت عند أبي جعفر عليهالسلام : ... مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقَرَّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَهُوَ مُسْلِم ... [1]
(هرکس شهادت بدهد که خدایی جز الله نیست و محمد رسول خدا است و اقرار کند به آنچه پیامبر از طرف خدا آورده ، پس چنین شخصی مسلمان است.)
همان طور که ملاحظه می شود در این روایت برای اظهار اسلام غیر از مساله شهادتین قید و شرطی به نام سن بلوغ نیامده است.
فقها از این مطلب قاعده ای شبه روایت استخراج کرده اند که من قال لااله الا الله و محمد رسول الله فهو مومن.