« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1403/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی روایات سن بلوغ پسران/حقوق صبیان /فقه الاسره

 

موضوع: فقه الاسره/حقوق صبیان /بررسی روایات سن بلوغ پسران

 

صحبت در بررسی خصوصیات روایات 13 سالگی برای سن بلوغ بود. تا به اینجا پنج خصوصیت بیان شدکه برخی جهت مثبت و قوت بود و برخی جهت منفی و ضعف بود.

سه مورد دیگر از خصوصیات باقی مانده است.

خصوصیت ششم : اگر این روایات 13 سالگی اخذ شود و ملاک قرار بگیرد قهرا روایات 15 سالگی کلا ساقط شده و از حیّز انتفاع خارج می شوند و به عبارت دیگر با اخذ به این روایات 13 سالگی ، امکان جمع بین دو دسته مذکور خودبخود منتفی می شود.

خصوصیت هفتم : برخی دیگر از فقها فرموده اند که روایات 13 سالگی حمل می شود به شرائط جغرافیایی افراد و اصل سن بلوغ همان 15 سالگی است. توضیح مطلب اینست که در آب و هوای گرم و سرد شرائط متفاوت است و در آب و هوای گرم بلوغ زودتر محقق می شود. لکن امکان توجیه این روایات برای شرائط جغرافیایی و آب و هوایی خاص و مثلا خیلی گرم هم نیست. چرا که در اینجا حضرت به صراحت فرمودند پس از 13 سالگی بلوغ ثابت است «احتلم ام لم یحتلم» پس قهرا حضرت با این بیان در واقع خاصیت و اثر شرائط جغرافیایی و آب و هوایی را نادیده گرفتند بنابراین توجیه مذکور به این مقال نمی گنجد.بعاره اخری با تسلیم نسبت به تاثیر آب و هوا و عدم انکار آن ، اما حضرت در روایت شریفه ، نفس سن 13 سالگی را ابتدای بلوغ بیان می فرماید و ارتباط بین سن 13 سالگی در جغرافیای خاص و احتلام را با عبارت مذکور نفی می فرماید و لذا تاثیر جغرافیایی مورد نظر نبوده است.

خصوصیت هشتم : این روایات در مقام عمل مورد اعراض مشهور فقها و بزرگان از قدما و تا متاخرین قرار گرفته است حتی برخی از فقهایی که این روایات را نقل کرده اند ، خودشان به این روایات عمل نکرده اند.

این خصوصیت نقطه ضعف شدید است چرا که اعراض فقها مساله مهمی است.

جمع بندی مطالب :

ما خصوصیات هر دو طرف را بیان کردیم و اکنون با کنار یکدیگر قرار دادن خصوصیات دو طرف ، مطلب روشن و واضح می شود برای ما که بعد از ذکر خصوصیت به صورت تیتر وار ، نتیجه بیان خواهد شد.

روایات 15 سالگی :

اول : خدشه سندی که البته با عمل مشهور و مبانی رجالی جبران شده است. (قابل اعتماد است)

دوم : مشمول شهرت عملی است.

سوم : مطابق سیره متشرعه است (که البته مورد قبول واقع نشد.)

چهارم : امکان جمع بین روایات دو دسته و بین دو طرف در صورت اخذ به روایات 15 سالگی وجود دارد.

پنجم : موافقت با عامه

روایات 13 سالگی :

اول : سند معتبر و خوب

دوم : مخالفت با عامه

سوم : حمل روایات 13 سالگی بر استحباب با حمل وجب به معنای ثبت (مورد قبول واقع نشد)

چهارم : حمل روایات بر تمرین عبادت در دوران صبایت و قبل بلوغ و توجه امر در روایات 13 سالگی بر والدین (مورد قبول واقع نشد)

پنجم : حمل روایات بر معیت سن 13 سالگی با علائم دیگر (مورد قبول واقع نشد)

ششم : اخذ به این روایات موجب طرح روایات 15 سالگی است.

هفتم : حمل بر وضعیت جغرافیایی (مورد قبول واقع نشد)

هشتم : مورد اعراض فقها است.

نتیجه :

اینک با بررسی خصوصیت دو طایفه مذکور به لحاظ مبانی اصولی و صناعت فقهی با لحاظ همه امتیازات و نقائص هر دو طرف ما به لحاظ وجود شهرت قوی مسلم و سیره متشرعین (البته طبق برخی از اقوال) در طرف روایات 15 سالگی موظف و مکلف هستیم که اخذ به این روایات 15 سالگی کنیم و ملاک و شاخص سنی بلوغ ذکور را همین سن 15 سالگی قرار بدهیم.

اما به جهت حمل و عدم طرح روایات 13 سالگی به نظر می رسد بهترین راه حمل روایات 13 سالگی این است که مخاطب صبیان باشد ، نه والدین ؛ اما خطاب به نحو تمرینی باشد و از سن 13 سالگی آمادگی انجام تکالیف را داشته باشد.

والله هو العالم و الحمدلله رب العالمین

 

اما بلوغ بنات :

در رابطه با بلوغ بنات مشهور بین فقها چه قدما و متاخرین عبارتست از سن 9 سالگی

مرحوم صاحب مفتاح الکرامه طی تحقیقی اقوال بسیاری از فقها را نقل کرده اند که حاکی از همین ادعا می باشد حتی در کتاب السرائر ادعای اجماع بر این مساله شده است و هکذا مرحوم صاحب جواهر هم فرموده اند سن بلوغ 9 سالگی مشهور بین اصحاب و فقهای شیعه است.[1]

علی ای حال در این جا ادعای اجماع برای ما ارزشی ندارد به لحاظ وجود روایات متعدده و کثیره که موجب مدرکی بودن اجماع می شود فلذا آنچه که مدرک و مستند اصلی ما برای تعیین حکم این مساله هست عبارتست از نصوص موجود در این مقام که ما ان شا الله به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم و بحث و بررسی و مقایسه ای که لازم است را انجام می دهیم چرا که نصوص در سن بلوغ اناث هم مختلف است و نیاز به بررسی دارد :

روایت اول :

ما رواه الکلینی ره بسنده عن یزید الکناسی عن ابی جعفر علیه السلام :

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

... الْجَارِيَةُ إِذَا بَلَغَتْ‌ تِسْعَ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ وَ زُوِّجَتْ وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ عَلَيْهَا وَ لَهَا ... [2]

(ترجمه : دختر هرگاه به 9 سالگی برسد ، یتیم نیست و قدرت ازدواج را دارد و حدود تامه بر او جاری می شود و می شود به نفع او بر دیگران حد جاری کرد.)

در این روایت همان مباحث سندی مطرح است که در علامت شعر العانه به همین روایت استناد شد و سند آن را هم با نقل اجلا از یزید الکناسی تصحیح کردیم.

 


logo