« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1403/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث علامیت سن صبی مذکر در بلوغ/حقوق صبیان /فقه الاسره

 

موضوع: فقه الاسره/حقوق صبیان /مباحث علامیت سن صبی مذکر در بلوغ

 

سومین علامت از علائم مشترک بلوغ ، مساله سن بود که در مذکر و مونث تفاوت دارد هرچند اصل علامیت سن در هر دو مشترک است.

در بحث ادله ، بیان شد که روایات متعدد و مختلف داریم که نتیجه گیری را برای فقیه سخت می کند.

لازم است قبل از ورود در ادله علامت سوم ، شان جایگاه علامت سوم را تبیین کنیم.

وجه و سبب علامت های متعدد برای بلوغ چیست؟ علاوه بر اینکه در بین این علامت های مشترک ، کدام علامت محور علائم است؟

در پاسخ بیان می کنیم :

شرایط صدور روایات علامات بلوغ با شرائط زمان ما تفاوت دارد.

خود این علائم بعضی شخصی است و برخی اجتماعی است. گاهی در اجتماع نیاز به احراز بلوغ فرد داریم مثل شهود در دادگاه و امام جماعت ، در این فرض نمی توان به علائم شخصی مراجعه کرد لذا مثل سن و شعر الوجه قابل رؤیت است.

اما در زماننا هذا در مبحث سن ، حتی دقیقه و زمان و روز تولد هم مشخص است و لذا تعیین سن 15 سال فی المثل ، با دقت انجام می شود اما در گذشته مخصوصا در 1000 سال قبل که زمان تولد دچار اختلاف شدید است کما اینکه در تاریخ تولد اهل بیت علیهم السلام گاهی اختلافات فاحش و معتنا به وجود دارد ، چگونه می توانستند 15 سال را مشخص کنند؟ لذا لازم بوده است که علائم دیگری هم مشخص شود.

علی ای حال روایات در بیان سن در بلوغ ، متعدد و مختلف است.

دسته اول روایاتی است که دلالت بر سن 15 سالگی برای بلوغ دارد مثل :

خبر یزید الکناسی که قبلا هم مورد بحث بود :

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَال‌ : ... يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ الْغُلَامَ إِذَا زَوَّجَهُ أَبُوهُ وَ لَمْ يُدْرِكْ كَانَ‌ بِالْخِيَارِ إِذَا أَدْرَكَ‌ وَ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَة ...[1]

(ترجمه : امام باقر علیه السلام به ابو خالد فرمود : ای اباخالد ، پسر بچه زمانی که پدرش او را تزویج کند در حالی که درک و بلوغ ندارد ، حق خیار و انتخاب تایید یا رد ازدواج را دارد بعد از بلوغ و رسیدن به 15 سالگی ...)

بلوغ و ادراک صبی به 15 سالگی است. مورد روایت صبی مذکر است و سن را 15 سال بیان فرموده اند.

روایت دوم :

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبِيُ‌ بِالصِّيَامِ‌ قَالَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً فَإِنْ هُوَ صَامَ قَبْلَ ذَلِكَ فَدَعْهُ وَ لَقَدْ صَامَ ابْنِي فُلَانٌ قَبْلَ ذَلِكَ فَتَرَكْتُهُ.[2]

(ترجمه : معاویه بن وهب از امام صادق علیه السلام سوال کرد " در چه سنی پسر بچه وادار به روزه گرفتن می شود؟ حضرت فرمود : زمانی که این فرزند در 15یا 14 سالگی برسد. اگر زودتر خودش روزه گرفت مانع نشوید ، فلان فرزند من قبل از این سن روزه گرفت و من اجازه دادم و مانع نشدم.)

در این روایت شریف سن بلوغ و تکلیف و وجوب روزه گرفتن 14 و 15 سالگی بیان شده. در برخی نسخ به جای "واو عطف" حرف عاطفه "أو" بیان شده است. این اختلاف احتمال دارد به تردید راوی برگردد یعنی معاویه بن وهب دچار تردید شده است.

یا اینکه خود حضرت دو ملاک و سن بیان فرموده است.

طبق نقل "واو" هم معنا این است که در این سنین و این ایام اخذ به احکام روزه می کند.

معاویه بن وهب در این روایت از امام صادق علیه السلام پرسیده است که پسر بچه در چند سالگی باید به روزه گرفتن وادار شود؟

حضرت فرمودند زمانی که به سن 15 سالگی و 14 سالگی برسد و اگر پیش از ان براثر اشتیاق روزه گرفت او را به حال خود واگذار.فلان پسر من پیش از این روزه می گرفت من او را به حال خود وامی گذاشتم.

در تعبیر فی کم یوخذ الصبی بالصیام ، در واقع مقصود این است که این بچه کی به سن بلوغ می رسد که مکلف به احکام شرعی باشد که در اینجا حضرت سن بلوغ را 15 و 14 سال معرفی نموده اند که شاید طبق برخی از احتمالات مقصود پایان چهارده سالگی و آغاز 15 سالگی باشد.

سومین روایت ، خبر حمران است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ مَتَى‌ يَجِبُ‌ عَلَى‌ الْغُلَامِ‌ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا؟

فَقَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ.

قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ؟

فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ قَبْلَ ذَلِك‌ ...[3]

(ترجمه : حمران از امام باقر علیه السلام پرسید : چه زمانی باید پسر بچه را حد تام اجرا کرد و علیه و له او قضاوت می شود؟ فرمود : زمانی که از یتم خارج شود و به درک برسد. عرض کرد : آیا حد و علامتی هم دارد؟ فرمود : زمانی که محتلم شود یا به 15 سالگی برسد یا موی صورت یا موی عانه بروید قبل از سن 15 سالگی)

سند این روایت را قبلا بررسی کردیم که در مجموع قابل اعتماد است و نسبت به دلالت هم بحمدالله دلالت روشنی دارد که سن بلوغ را 15 سالگی معرفی می نماید.

و هکذا سایر روایاتی که دلالت دارند که سن بلوغ ذکور 15 سال است.

لکن در مقابل روایات دیگری داریم که برای سن بلوغ رقم ها و سالهای دیگری را فرموده اند اینک بحث ما در این است که با آن ها چه کنیم؟

ما ان شا الله ابتدا به تعدادی از آن روایات اشاره می کنیم تا در نهایت به نتیجه و جمع بندی برسیم.


logo