1403/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
علامات البلوغ/حقوق صبیان و اولاد /فقه الاسره
موضوع: فقه الاسره/حقوق صبیان و اولاد /علامات البلوغ
اهمیت مساله حقوق صبیان :
حقوق مورد بحث و موضوع مورد نظر ، هم لازم است برای والدین هم برای مدیران تربیتی و هم برای مسئولین حاکمیتی و قانونگذاران که اینها را در نظر داشته باشند و در این صورت است که می توانند در تربیت نسل سالم موفق باشند.
این ها ضرورت ورود به مساله جدید است.
تتمه مبحث حقوق صبیان :
و اما در احکام اولاد و صبیان ، بحث های متعدد و متنوعی داریم که زمان زیادی را به خود اختصاص خواهد داد.
بحث علامات بلوغ از منظر فقهی و شرعی مورد بحث است چرا که این بحث گسترده و مفصل است که به جز نگاه فقهی میتواند از جنبه اجتماعی و پزشکی و ... هم مورد توجه قرار گیرد. این عرصه هم بسیار حساس است که از مرحله قبل وارد مرحله جدید می شود لذا باید مورد توجه و نظر گروه های مختلف که بالاتر عرض شد ، باشد.
بعضی از انحرافات از همین زمان است که اگر فرصت سنی مقتضی بلوغ کنترل شود این انحرافات جلوگیری می شود.
با تمام این مباحث ، رسالت ما جنبه فقهی قضیه است.
علائم مورد نظر در بلوغ که بیان می شود ، علائم توقیفی است و شما با این علائم حکم به بلوغ می کنید و آثار آن را بار می کنید.
بنابر این علائمی که تدعا شده و ذکر نمی شود ، از نظر فقهی علامت نیست.
علائم معروف بلوغ عبارتند از نبات شعر بر عانه ، و جنابت و احتلام ، و سن مورد بحث در دختر و پسر
نکته :
البته در همین جا هم اختلاف است که آیا این علائم ، علامت سبق بلوغ است یا علائم تحقق و تقارن بلوغ است.
علامت سبق : کشف از سبق می کند. یعنی سابقا بلوغ حاصل شده و نشانه حصول و کاشف از حصول بلوغ ، همین علامت است.
اما احتمال و نظر دوم یعنی بلوغ مقارن با این علائم محقق شده است.
حدود 13 مورد از علائم ادعا شده است :
1 – شعر الوجه (ریش و سبیل) در جنس مذکر
2 – شعر العبط (موی زیر بغل) مشترک بین مذکر و مونث
3 – شعر الدُبُر مشترک بین دو گروه
4 – شعر الصدر (موی سینه) در جنس مذکر
5 – شعر العانه که بیان آن را ذکر خواهیم کرد.
6 – بزرگ شدن سینه در جنس مونث
7 – کلفت شدن صدا در جنس مذکر
8 – جوش صورت مشترک بین دوطرف
9 – رشد سریع و شتابان سیستم فیزیکی بدن مثلا بلند شدن قد که مشترک در دو طرف
10 – حیض شدن در جنس مونث
11 – قدرت بارداری در جنس مونث
12 – احتلام در جنس مذکر
13 – شرایط سنی مشترک بین دو طرف
همه این علائم از منظر فقهی علامت توقیفی نیست بلکه سه مورد در روایات به لحاظ توقیفی ذکر شده است.
اولین علامت بلوغ چه در پسر و چه در دختر ، عبارتست از روئیدن موی خشن در قسمت زیر ناف و بالای شرمگاه که مشهور بین فقها این است این امر مستقلا یکی از علائم بلوغ است تا حدی که ادعای اجماع شده است و حتی در مذاهب محتلف اهل تسنن (مالکی ، حنبلی ، و شافعی) معتقد به این مساله هستند و فقط در مذهب حنفی است[1] که از ابوحنیفه نقل شده است که ایشان ادعا کرده اند موی خشن بالای عورت دلیل بر بلوغ نیست چون فرقی با موی سر و موهای جاهای دیگر بدن ندارد.
علی ای حال به استثنا این یک ادعا ، همه فقهای شیعه و سنی معتقدند که موی خشن بالای عورت علامت بلوغ می باشد.
لکن آن چه که در اینجا در مقام استدلال برای اثبات مطلوب از نظر ما ارزش دارد اخبار و روایات باب است که ما ان شا الله به تعدادی از آن ها در اینجا اشاره خواهیم کرد.
1) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ مَتَى يَجِبُ عَلَى الْغُلَامِ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا؟
فَقَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ
قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ؟
فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ
قَبْلَ ذَلِكَ أُقِيمَتْ عَلَيْهِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ بِهَا وَ أُخِذَتْ لَهُ ... وَ الْغُلَامُ لَا يَجُوزُ أَمْرُهُ فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْيُتْمِ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً أَوْ يَحْتَلِمَ أَوْ يُشْعِرَ أَوْ يُنْبِتَ قَبْلَ ذَلِكَ.[2]
تذکر رجالی :
در سند روایت اختلاف نظر است و عده ای از فقها روایت را از حیث سند معتبر نمی دانند اما نظر استاد محترم بر قبول سند روایت است.
بیان ذلک : سه نفر اول یعنی جناب محمد بن یحیی و احمد بن محمد و حسن بن محبوب مورد قبول و ثقه هستند و بلکه حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است ؛ همچنین حمران بن اعین که از ال اعین و برادر زراره است هم ثقه است. اما کلام در عبدالعزیز عبدی و حمزه بن حمران است.
تقریب استاد محترم بر صحت سند و اعتبار روایت :
حسن بن محبوب فحلی است و جایگاهی دارد و از اصحاب اجماع است و در سلسله سند از عبدالعزیز نقل می کند. حسن بن محبوب به عنوان اصحاب اجماع ، از عبدالعزیز نقل می کند و نقل اصحاب اجماع دال بر وثاقت عبدالعزیز و حمزه است چرا که چنین شخصیتی از هرکسی روایت نقل نمی کند بلکه با توجه به حساسیت در نقل روایات ، از افرادی نقل می کند که اعتماد داشته باشد به ایشان.
فی المثال در عصر ما ، به شخص رهبری معظم انقلاب اعتماد داریم و اگر ایشان مطلبی را از کسی نقل کند و از آن شخص نام ببرند ، نفس نقل ایشان دال بر صحت و اعتبار و توثیق آن شخص است. مخصوصا وقتی نسبت به شخصیت رهبری شناخت داریم که از هرکسی نقل نمی فرماید و در نقل قول و بیان اسم افراد حساسیت خاصی دارند.
با همین تقریب ، از نظر استاد محترم روایت سندا معتبر و قابل تمسک است. ان شا الله