درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/09/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
استطاعت بدنی(کسي که نميتواند به حج برود، آيا ميتواند نايب بگيرد؟)
مسئلهی دیروز مسئلهی مشکلی بود، لذا در میان فقهاء هم، چه قدماء و چه متأخرین، مسئلهی مشکل و مختلفٌ فیهاست.
مسئله اینست که اگر کسی نمیتواند به مکه برود و مثلاً مریض است و یا مانعی در کار است، مانند اینکه الان واجبالحج است و اگر بخواهد امسال به مکه برود، نمیشود. آیا این شخص میتواند نائب بگیرد یا نه؟! یا در همین مسئلهی ما حج میقاتی باشد. مثلاً به یک روحانی کاروان بگوید من نمیتوانم به مکه بیایم و تو مکهی مرا انجام بده. آیا این میشود یا نه؟!
مسئله از دو جهت مشکل شده است، از یک جهت مشکل شده است که نیابت از حی در واجبات نیست. مثلاً این نیست که کسی که نمیتواند روزه بگیرد، شخص دیگری جای او روزه بگیرد. یا کسی نمیتواند نماز بخواند و شخص دیگری جای او نماز بخواند. در مانحن فیه هم از این نظر مسئله مشکل شده است. اصل در عبادات اینست که نمیتواند نائب بگیرد. لذا دیروز گفتم سنیها و بعضی از شیعه گفتند نیابت در بعد از موت هم جایز نیست. این نماز استیجاری که در میان شیعیان هست، در میان سنّیها نیست و گفتند اگر کسی بخواهد برای کسی دیگر نماز بخواند، جایز نیست. لذا در مسئلهی ما چون اصل در عبادات عدم استیناب و عدم نیابت است، در اینجا هم گفتند نیابت نمیشود. این باید صبر کند تا بمیرد و وقتی مُرد، بنابر قول شیعه برای او حج نیابی بگیرند و الاّ اگر زنده باشد و بخواهد کسی را به عنوان نیابت بفرستد، جایز نیست. این مسئله از یک طرف این مشکل را پیدا کرده است.
از طرف دیگر هم هفت ـ هشت تا روایت و اتفاقاً روایتهای صحیح السند و ظاهرالدلاله در این زمینه وارد شده است، که این روایتها هم به حسب ظاهر بعضی میگوید نه و بعضی میگوید آری و بعضی هم میگوید اگر مستقر باشد، آری و اگر بعد از آنکه نتوانست برود، مستطیع شد، او هم نه و اما اگر قبلاً مستطیع بوده و الان میتواند نائب بفرستد، باید نائب بفرستد. گفتند این سه دسته روایت هم هست، آنگاه مرحوم صاحب جواهر و خیلیها من جمله محشین بر عروه گفتند که جمع بین روایات همین را اقتضاء میکند که اگر حج برایش مستقر بوده اما این لاابالی گری کرده و به حج نرفته و الان که میخواهد به حج برود، نمیشود. حال یا راه نیست و یا امن نیست و یا استطاعت ندارد؛ که بعد میگوییم که در روایات هست که این باید مکه را به جا بیاورد، ولو متسکعاً یعنی به رنج و گدایی و مشقت باید حج را به جا بیاورد. لذا در مسئلهی ما گفتند که این یک دفعه واجب الحج بوده و اما لاابالی گری کرده و نرفته و الان مانع پیدا شده است. این شخص میتواند نائب بگیرد. بله اگر نائب نگرفت، باید از اصل مالش بردارند و ورثه حج او را به جا بیاورند. و اما اگر حج برایش مستقر نباشد، مثل اینکه اصلاً پولدار نبوده است. اما اصلاً مستطیع شده یعنی الان پولدار شده است، آیا حج برای این واجب است؟! آیا واجب است که پول زیادتری بدهد و خودش برود؟! در مانحن فیه که مانع دارد و یا مریض است و نمیتواند برود، آیا حج برایش واجب است یا نه؟!
مشهور گفتند نه، مخصوصاً مشهور در میان متأخرین و من جمله غالب محشین بر عروه و من جمله مرحوم صاحب جواهر در جواهر. میفرماید جمع بین روایات این را اقتضاء دارد که اگر حج برایش مستقر باشد، واجب است که نائب بگیرد و اما اگر حج برایش مستقر نباشد و الان درحالی که مانعی برای رفتن دارد، اما حالا واجب الحج شده، در این موقع گرفتن نائب لازم نیست و حتی مشهور گفتند بعد از مرگ او نیز حج برایش واجب نیست.
یک قول هم مشهور در میان اصحاب است، چه قدماء و چه متأخرین که گفتند مستقر و غیرمستقر ندارد و ما تخلیه سرب میخواهیم و رفع مانع میخواهیم و اگر این نمیتواند به مکه برود و قدرت رفتن به مکه ندارد، اگر حج برایش مستقر باشد، نمیتواند نائب بگیرد و اگر حج برایش مستقر نباشد، باز نمیتواند نائب بگیرد.
بله اگر حج برای او مستقر است، بعد از مرگش، ورثه باید حج او را بروند و اگر مستقر نیست و در آخر عمر پولدار شده، ورثه بخورند و چیزی بر این میّت واجب نیست.
همهی اینها تمسّک به روایات کردند، که این پنج ـ شش روایتی که در باب 24 از ابواب وجوب حج هست و من 3 روایت خواندم.
از کسانی که میفرمایند حج برایش واجب است و باید نائب بگیرد و فرقی نیست بین اینکه حج مستقر باشد یا نباشد، مرحوم سیّد در عروه است. البته خیلی از محشین هم تحشیه زدند و مخالفت کردند، اما مرحوم سید پافشاری دارد و بالاخره ایشان فتوا میدهند که اگر کسی در آخر عمر پولدار شد، میتواند در زنده بودنش نائب بگیرد، خواه حج برایش مستقر شده باشد یا حج برایش مستقر نشده باشد؛ که ما دیروز این را انتخاب کردیم و همین را گفتیم که اگر کسی در آخر عمر پولدار شد، مثلاً یک خانمی ارث حسابی به او رسید و نمیتواند به مکه برود و مثلاً علیل است و یا مثل الان او را راه نمیدهند و اگر بخواهد برود، باز نمیشود. این شخص میتواند یک روحانی کاروان را به عنون حج و نیابتاً بفرستد. مثل آنجا که مرده باشد و ورثه باید حج او را بدهند، این آقا یا خانمی که الان واجب الحج شده، باید یک نائب بگیرد، ولو در حج میقاتی. آنگاه دیروز عرض کردم که روایتها این حرفی که مشهور شده که اگر حج برایش مستقر شده، باید نائب بگیرد و اگر حج برایش مستقر نشده، اصلاً برایش واجب نیست و اگر این کار را بکند، مستحب است؛ گفتم ما چنین روایتی نداریم. لذا گفتم که اصلاً چنین روایتی نداریم و جمعی که مرحوم صاحب جواهر کرده، جمع تبرّعی است. اگر کسی بخواهد جمع بین روایات بکند، باید چه مستقر باشد و چه مستقر نباشد، حمل بر استحباب کند. این جمع تبرّعی است که مشهور در میان محشین بر عروه هم الان همین استحباب است و تمسّک به روایت هم کردند که دیروز روایتش را خواندیم. معمولاً محشین بر عروه تمسّک کرده به روایتی که دیروز خواندیم و آنها گفتند که اگر کسی در آخر عمرش پولدار شد، اگر بخواهد نائب بفرستد، نمیشود؛ خواه حج برایش مستقر باشد و یا حج برایش مستقر نباشد. در هر صورت اگر بخواهد نائب بفرستد، نمیشود. باید صبر کند تا بمیرد. وقتی که مُرد، آنگاه اگر حج مستقر بوده، برایش حج میدهند و اگر مستقر نبوده، هیچ. البته مستحب است، اگر خواستند بدهند وگرنه ندهند.
بعضی از محشین بر عروه فرمایش ایشان را هم گفتند که این اگر امید دارد که خودش به جا بیاورد، باید صبر کند. این مربوط به حرف ما نیست و این چیز اضافهای است که بعضی از آقایان گفتند، که ببینیم آیا برای این امیدی هست که به حج برود یا نه و اگر امید نیست، نائب بگیرد و اگر امید هست، صبر کند. اما این بحث ما نیست. آنچه الان انسان در آن گیر است، این روایات است که مرحوم سیّد به آن روایاتی عمل کردند که میگوید اگر کسی در آخر عمر واجب الحج شد، خواه حج قبلاً برایش مستقر شده باشد و خواه مستقر نشده باشد، باید به مکه برود. الان بهترین مثالش حج میقاتی است. اگر نتوانست باید یک روحانی کاروان برود و برای او مکه به جا بیاورد. اگر این کار را نکرد، گناه کرده است. آنگاه بعداً ورثه از اصل مالش، اگر قبلاً حج برایش مستقر بوده، مکهی او را میدهند و اگر مستقر نبوده، هیچ.
این حرفهایی بود که عرض کردم و روایتهایی که دیروز خواندم و حق با مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» است که دیروز عرض کردم. حال تکرار است اما من از هر دسته یک روایت آوردم و دوباره 3 روایت میخوانیم تا ببینیم که آیا حرف صاحب جواهر است و یا حرف مرحوم سید در عروه و یا حرف محشین بر عروه که میگویند اصلاً واجب نیست. یعنی الان سه قول هست. یکی مثل صاحب جواهر که پافشاری دارد و یکی خود مرحوم سید در عروه که خیلی در فروعات پافشاری دارد و یکی هم محشین بر عروه که همهی آنها هم علیه مرحوم سید قد علم کردند. امروز دوباره سه روایت را میخوانیم تا ببینیم که از این روایتها چه چیز استفاده کنیم.
بعضی مثل مرحوم سیّد و یا خیلی از قدماء و متأخرین گفتند این باید نائب بگیرد، چه حج برایش مستقر شود و چه حج برایش مستقر نبوده است. الان میخواهیم روایتی را بخوانیم که مرحوم سید روی آن فتوا داده است و اینکه گفته اگر کسی علیل و ناتوان است و نمیتواند به مکه برود اما پولدار است، این شخص باید نائب بگیرد. مثلاً به یک روحانی کاروان بگوید برای من حج میقاتی به جا بیاور و اگر پول دارد، حج بلدی بخرد و یک آقا را به عنوان حج بلدی بفرستد. بالاخره باید نائب بگیرد. اگر قبلاً حج برایش مستقر باشد، همین است و اگر مستقر هم نباشد، همین است. این الان پدرش مرده و پولدار شده است، مرحوم سید فرمودند این باید نائب بگیرد. یا حج میقاتی و یا حج بلدی.
روایت 5 از باب 24:
از اینگونه روایات 4 ـ 5 روایت در باب 24 داریم.
صحیحه محمد بن مسلم عَنْ جَعْفَرٍ(ع) قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ،[1]
لذا ندارد که «اذا استقر له الحج»، که مرحوم صاحب جواهر به قرینهی روایات دیگر در اینجا گفتند که «لو أنّ رجلا أراد الحج واستقر له و لم یستطیع الخروج فلیُجهّز». مرحوم سید صاحب عروه این استقر را انداختند. چهار ـ پنج روایت داریم که اگر کسی بخواهد به مکه برود و نمیتواند، اگر توانست نائب بگیرد، پس نائب بگیرد. این روایاتی است که میگوید باید نائب بگیرد.
اگر بخواهید این «فلیُجهّز» را حمل بر استحباب کنید، دلیل میخواهد که همهی محشین بر عروه حمل بر استحباب کردند و اگر بخواهید صورت استقرارش را بگویید، صورت اینکه واجب الحج نبوده و الان پولدار شده، برای این هم باید یک «استقرت» از روایتها بیرون بیاورید و دلیل میخواهد و الاّ اگر ما باشیم و روایت محمد بن مسلم میگوید کسی که میخواهد حج به جا بیاورد و نمیتواند، پس نائب بگیرد. خواه قبلاً حج برایش مستقر شده باشد و یا حج برایش مستقر نشده باشد و الان ارثی پیدا کرده باشد. لذا اگر بخواهید «فلیُجهّز» را حمل بر استحباب کنید، یک دلیل میخواهد.
بعضی از روایات میگوید اصلاً واجب نیست، که محشین بر عروه هم همین را میگویند که اصلاً واجب نیست. چه حج برایش مستقر باشد و یا مستقر نباشد، برای این چیزی نیست و این رفع مانع میخواهد و مثل کسی است که میخواهد نماز ایستاده بخواند و نمیتواند، پس نماز نشسته میخواند. در اینجا هم برای این واجب نیست. در همین باب 24 دو روایت هست که به این دو روایت تمسّک کردند.
روایت 8:
صحیحه قدّار عن أبی جعفر عن أبیه علیهمالسلام: إن عليا عليه السلام قال لرجل كبير لم يحج قط: إن شئت فجهز رجلا ثم ابعثه أن يحج عنك.[2]
ظهور روایت اینست که خواه حج برایش مستقر باشد و یا حج برایش مستقر نباشد، اگر خواست، میتواند نائب بگیرد.
ایرادی که هست، اینست که از کسانی که میگوید مطلقا واجب است، صاحب وسائل است و صاحب وسائل وقتی روایتها را نقل میکند، وقتی به روایت «ان شئت» میرسد، میگوید این از باب «ان رزقت ولد فختنه» است و این متعارف در میان مردم است.
امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» فرمودند تو مکهات را به جا بیاور و معنای «ان شئت» این نیست که اگر خواستی مکه را به جا بیاور و اگر خواستی به جا نیاور، به قرینهی روایاتی که میگوید «فلیجهّز» و به قرینهی روایاتی که میگوید «ان کان موسرا» باید حج را به جا بیاورد.
اگر حرف دیروز من را بزنید که من عرض کردم معنای «ان شئت» اینست که چون نمیشود در عبادات نائب بگیرد، حضرت فرمودند در باب حج میشود و تو میتوانی صبر کنی تا بمیری و وقتی مردی، برای تو حج میدهند و اگر خواستی الان حج خودت را بده. یعنی محشین بر عروه «فلیجهّز»را حمل بر استحباب کردند و من و امثال من «ان شئت» را از مفهوم میاندازیم و یک راهش نیز همین است که امیرالمؤمنین به او فهماندند که تو باید حجت را به جا بیاوری. حال اگر خواستی خودت به جا بیاور وگرنه وقتی مُردی باید به جای تو به جا بیاورند. لذا اگر خواستی جلو بیندازی، میتوانی. در نماز و روزه نمیتوانی و اما در حج میتوانی. مثلاً کسی نماز و روزه بدهکار است و پولدار هم هست و بعضی اوقات به دفتر ما هم میآید و میگوید من میخواهم یک عمر نماز و روزه برای خودم بدهم زیرا نماز نخوانده و روزه نگرفتهام. حضرت فرمودند این مثل نماز و روزه نیست و برای حج میشود، پس اگر خواستی نائب بگیری، طوری نیست؛ که تقریباً همان حرف صاحب وسائل که صیغ لبیان الموضوع و این شرط هم صیغ لبیان الموضوع است. لذا ما بخواهیم از «شئت» مفهوم بگیریم و مفهوم هم 5 ـ 6 روایت فالیجهّز را حمل بر استحباب کند، انصافاً مشکل است، اما محشین بر عروه معمولاً چنین کردند.
روایت 2:
صحیحه عن الحلبي عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى حديث قال: و إن كان موسراً حال بينه و بين الحج مرض أو حصر أو أمر يعذّره الله فيه فإنّ عليه أن يُحجّ عنه من ماله .[3]
اگر کسی پولدار است و میتواند به حج برود و از نظر استطاعت مالی پولدار است. اما «بينه و بين الحج مرض أو حصر أو أمر يعذّره الله فيه فإنّ عليه أن يُحجّ عنه من ماله» و ما بخواهیم این را با «ان شئت» تخصیص دهیم، نمیشود. لذا کسانی که مثل مرحوم صاحب جواهر گفته این روایت یعنی استقرار حج. لذا گفته این «ان کان موسرا» یعنی «ان کان استقرّ علیه الحج» و مرحوم صاحب عروه این را نفهمیده است. میگوید اگر کسی پولدار باشد، باید این کار را بکند. یعنی اگر کسی پولدار است و میتواند حج را به جا بیاورد، میتواند نائب هم بگیرد. لذا ما اصلاً روایت استقرار حج نداریم و دائرمدار اینست که ما «ان شئت» را حمل بر استحباب کنیم، که نمیتوانیم این کار را بکنیم، بنابراین حق با مرحوم سیّد صاحب عروه است.
مباحثه به احتمال اینکه فردا شهادت امام دوم باشد، تعطیل است و پس فردا فروعات این مسئله را مطالعه میکنیم.
مسئلهی دیروز مسئلهی مشکلی بود، لذا در میان فقهاء هم، چه قدماء و چه متأخرین، مسئلهی مشکل و مختلفٌ فیهاست.
مسئله اینست که اگر کسی نمیتواند به مکه برود و مثلاً مریض است و یا مانعی در کار است، مانند اینکه الان واجبالحج است و اگر بخواهد امسال به مکه برود، نمیشود. آیا این شخص میتواند نائب بگیرد یا نه؟! یا در همین مسئلهی ما حج میقاتی باشد. مثلاً به یک روحانی کاروان بگوید من نمیتوانم به مکه بیایم و تو مکهی مرا انجام بده. آیا این میشود یا نه؟!
مسئله از دو جهت مشکل شده است، از یک جهت مشکل شده است که نیابت از حی در واجبات نیست. مثلاً این نیست که کسی که نمیتواند روزه بگیرد، شخص دیگری جای او روزه بگیرد. یا کسی نمیتواند نماز بخواند و شخص دیگری جای او نماز بخواند. در مانحن فیه هم از این نظر مسئله مشکل شده است. اصل در عبادات اینست که نمیتواند نائب بگیرد. لذا دیروز گفتم سنیها و بعضی از شیعه گفتند نیابت در بعد از موت هم جایز نیست. این نماز استیجاری که در میان شیعیان هست، در میان سنّیها نیست و گفتند اگر کسی بخواهد برای کسی دیگر نماز بخواند، جایز نیست. لذا در مسئلهی ما چون اصل در عبادات عدم استیناب و عدم نیابت است، در اینجا هم گفتند نیابت نمیشود. این باید صبر کند تا بمیرد و وقتی مُرد، بنابر قول شیعه برای او حج نیابی بگیرند و الاّ اگر زنده باشد و بخواهد کسی را به عنوان نیابت بفرستد، جایز نیست. این مسئله از یک طرف این مشکل را پیدا کرده است.
از طرف دیگر هم هفت ـ هشت تا روایت و اتفاقاً روایتهای صحیح السند و ظاهرالدلاله در این زمینه وارد شده است، که این روایتها هم به حسب ظاهر بعضی میگوید نه و بعضی میگوید آری و بعضی هم میگوید اگر مستقر باشد، آری و اگر بعد از آنکه نتوانست برود، مستطیع شد، او هم نه و اما اگر قبلاً مستطیع بوده و الان میتواند نائب بفرستد، باید نائب بفرستد. گفتند این سه دسته روایت هم هست، آنگاه مرحوم صاحب جواهر و خیلیها من جمله محشین بر عروه گفتند که جمع بین روایات همین را اقتضاء میکند که اگر حج برایش مستقر بوده اما این لاابالی گری کرده و به حج نرفته و الان که میخواهد به حج برود، نمیشود. حال یا راه نیست و یا امن نیست و یا استطاعت ندارد؛ که بعد میگوییم که در روایات هست که این باید مکه را به جا بیاورد، ولو متسکعاً یعنی به رنج و گدایی و مشقت باید حج را به جا بیاورد. لذا در مسئلهی ما گفتند که این یک دفعه واجب الحج بوده و اما لاابالی گری کرده و نرفته و الان مانع پیدا شده است. این شخص میتواند نائب بگیرد. بله اگر نائب نگرفت، باید از اصل مالش بردارند و ورثه حج او را به جا بیاورند. و اما اگر حج برایش مستقر نباشد، مثل اینکه اصلاً پولدار نبوده است. اما اصلاً مستطیع شده یعنی الان پولدار شده است، آیا حج برای این واجب است؟! آیا واجب است که پول زیادتری بدهد و خودش برود؟! در مانحن فیه که مانع دارد و یا مریض است و نمیتواند برود، آیا حج برایش واجب است یا نه؟!
مشهور گفتند نه، مخصوصاً مشهور در میان متأخرین و من جمله غالب محشین بر عروه و من جمله مرحوم صاحب جواهر در جواهر. میفرماید جمع بین روایات این را اقتضاء دارد که اگر حج برایش مستقر باشد، واجب است که نائب بگیرد و اما اگر حج برایش مستقر نباشد و الان درحالی که مانعی برای رفتن دارد، اما حالا واجب الحج شده، در این موقع گرفتن نائب لازم نیست و حتی مشهور گفتند بعد از مرگ او نیز حج برایش واجب نیست.
یک قول هم مشهور در میان اصحاب است، چه قدماء و چه متأخرین که گفتند مستقر و غیرمستقر ندارد و ما تخلیه سرب میخواهیم و رفع مانع میخواهیم و اگر این نمیتواند به مکه برود و قدرت رفتن به مکه ندارد، اگر حج برایش مستقر باشد، نمیتواند نائب بگیرد و اگر حج برایش مستقر نباشد، باز نمیتواند نائب بگیرد.
بله اگر حج برای او مستقر است، بعد از مرگش، ورثه باید حج او را بروند و اگر مستقر نیست و در آخر عمر پولدار شده، ورثه بخورند و چیزی بر این میّت واجب نیست.
همهی اینها تمسّک به روایات کردند، که این پنج ـ شش روایتی که در باب 24 از ابواب وجوب حج هست و من 3 روایت خواندم.
از کسانی که میفرمایند حج برایش واجب است و باید نائب بگیرد و فرقی نیست بین اینکه حج مستقر باشد یا نباشد، مرحوم سیّد در عروه است. البته خیلی از محشین هم تحشیه زدند و مخالفت کردند، اما مرحوم سید پافشاری دارد و بالاخره ایشان فتوا میدهند که اگر کسی در آخر عمر پولدار شد، میتواند در زنده بودنش نائب بگیرد، خواه حج برایش مستقر شده باشد یا حج برایش مستقر نشده باشد؛ که ما دیروز این را انتخاب کردیم و همین را گفتیم که اگر کسی در آخر عمر پولدار شد، مثلاً یک خانمی ارث حسابی به او رسید و نمیتواند به مکه برود و مثلاً علیل است و یا مثل الان او را راه نمیدهند و اگر بخواهد برود، باز نمیشود. این شخص میتواند یک روحانی کاروان را به عنون حج و نیابتاً بفرستد. مثل آنجا که مرده باشد و ورثه باید حج او را بدهند، این آقا یا خانمی که الان واجب الحج شده، باید یک نائب بگیرد، ولو در حج میقاتی. آنگاه دیروز عرض کردم که روایتها این حرفی که مشهور شده که اگر حج برایش مستقر شده، باید نائب بگیرد و اگر حج برایش مستقر نشده، اصلاً برایش واجب نیست و اگر این کار را بکند، مستحب است؛ گفتم ما چنین روایتی نداریم. لذا گفتم که اصلاً چنین روایتی نداریم و جمعی که مرحوم صاحب جواهر کرده، جمع تبرّعی است. اگر کسی بخواهد جمع بین روایات بکند، باید چه مستقر باشد و چه مستقر نباشد، حمل بر استحباب کند. این جمع تبرّعی است که مشهور در میان محشین بر عروه هم الان همین استحباب است و تمسّک به روایت هم کردند که دیروز روایتش را خواندیم. معمولاً محشین بر عروه تمسّک کرده به روایتی که دیروز خواندیم و آنها گفتند که اگر کسی در آخر عمرش پولدار شد، اگر بخواهد نائب بفرستد، نمیشود؛ خواه حج برایش مستقر باشد و یا حج برایش مستقر نباشد. در هر صورت اگر بخواهد نائب بفرستد، نمیشود. باید صبر کند تا بمیرد. وقتی که مُرد، آنگاه اگر حج مستقر بوده، برایش حج میدهند و اگر مستقر نبوده، هیچ. البته مستحب است، اگر خواستند بدهند وگرنه ندهند.
بعضی از محشین بر عروه فرمایش ایشان را هم گفتند که این اگر امید دارد که خودش به جا بیاورد، باید صبر کند. این مربوط به حرف ما نیست و این چیز اضافهای است که بعضی از آقایان گفتند، که ببینیم آیا برای این امیدی هست که به حج برود یا نه و اگر امید نیست، نائب بگیرد و اگر امید هست، صبر کند. اما این بحث ما نیست. آنچه الان انسان در آن گیر است، این روایات است که مرحوم سیّد به آن روایاتی عمل کردند که میگوید اگر کسی در آخر عمر واجب الحج شد، خواه حج قبلاً برایش مستقر شده باشد و خواه مستقر نشده باشد، باید به مکه برود. الان بهترین مثالش حج میقاتی است. اگر نتوانست باید یک روحانی کاروان برود و برای او مکه به جا بیاورد. اگر این کار را نکرد، گناه کرده است. آنگاه بعداً ورثه از اصل مالش، اگر قبلاً حج برایش مستقر بوده، مکهی او را میدهند و اگر مستقر نبوده، هیچ.
این حرفهایی بود که عرض کردم و روایتهایی که دیروز خواندم و حق با مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» است که دیروز عرض کردم. حال تکرار است اما من از هر دسته یک روایت آوردم و دوباره 3 روایت میخوانیم تا ببینیم که آیا حرف صاحب جواهر است و یا حرف مرحوم سید در عروه و یا حرف محشین بر عروه که میگویند اصلاً واجب نیست. یعنی الان سه قول هست. یکی مثل صاحب جواهر که پافشاری دارد و یکی خود مرحوم سید در عروه که خیلی در فروعات پافشاری دارد و یکی هم محشین بر عروه که همهی آنها هم علیه مرحوم سید قد علم کردند. امروز دوباره سه روایت را میخوانیم تا ببینیم که از این روایتها چه چیز استفاده کنیم.
بعضی مثل مرحوم سیّد و یا خیلی از قدماء و متأخرین گفتند این باید نائب بگیرد، چه حج برایش مستقر شود و چه حج برایش مستقر نبوده است. الان میخواهیم روایتی را بخوانیم که مرحوم سید روی آن فتوا داده است و اینکه گفته اگر کسی علیل و ناتوان است و نمیتواند به مکه برود اما پولدار است، این شخص باید نائب بگیرد. مثلاً به یک روحانی کاروان بگوید برای من حج میقاتی به جا بیاور و اگر پول دارد، حج بلدی بخرد و یک آقا را به عنوان حج بلدی بفرستد. بالاخره باید نائب بگیرد. اگر قبلاً حج برایش مستقر باشد، همین است و اگر مستقر هم نباشد، همین است. این الان پدرش مرده و پولدار شده است، مرحوم سید فرمودند این باید نائب بگیرد. یا حج میقاتی و یا حج بلدی.
روایت 5 از باب 24:
از اینگونه روایات 4 ـ 5 روایت در باب 24 داریم.
صحیحه محمد بن مسلم عَنْ جَعْفَرٍ(ع) قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ،[1]
لذا ندارد که «اذا استقر له الحج»، که مرحوم صاحب جواهر به قرینهی روایات دیگر در اینجا گفتند که «لو أنّ رجلا أراد الحج واستقر له و لم یستطیع الخروج فلیُجهّز». مرحوم سید صاحب عروه این استقر را انداختند. چهار ـ پنج روایت داریم که اگر کسی بخواهد به مکه برود و نمیتواند، اگر توانست نائب بگیرد، پس نائب بگیرد. این روایاتی است که میگوید باید نائب بگیرد.
اگر بخواهید این «فلیُجهّز» را حمل بر استحباب کنید، دلیل میخواهد که همهی محشین بر عروه حمل بر استحباب کردند و اگر بخواهید صورت استقرارش را بگویید، صورت اینکه واجب الحج نبوده و الان پولدار شده، برای این هم باید یک «استقرت» از روایتها بیرون بیاورید و دلیل میخواهد و الاّ اگر ما باشیم و روایت محمد بن مسلم میگوید کسی که میخواهد حج به جا بیاورد و نمیتواند، پس نائب بگیرد. خواه قبلاً حج برایش مستقر شده باشد و یا حج برایش مستقر نشده باشد و الان ارثی پیدا کرده باشد. لذا اگر بخواهید «فلیُجهّز» را حمل بر استحباب کنید، یک دلیل میخواهد.
بعضی از روایات میگوید اصلاً واجب نیست، که محشین بر عروه هم همین را میگویند که اصلاً واجب نیست. چه حج برایش مستقر باشد و یا مستقر نباشد، برای این چیزی نیست و این رفع مانع میخواهد و مثل کسی است که میخواهد نماز ایستاده بخواند و نمیتواند، پس نماز نشسته میخواند. در اینجا هم برای این واجب نیست. در همین باب 24 دو روایت هست که به این دو روایت تمسّک کردند.
روایت 8:
صحیحه قدّار عن أبی جعفر عن أبیه علیهمالسلام: إن عليا عليه السلام قال لرجل كبير لم يحج قط: إن شئت فجهز رجلا ثم ابعثه أن يحج عنك.[2]
ظهور روایت اینست که خواه حج برایش مستقر باشد و یا حج برایش مستقر نباشد، اگر خواست، میتواند نائب بگیرد.
ایرادی که هست، اینست که از کسانی که میگوید مطلقا واجب است، صاحب وسائل است و صاحب وسائل وقتی روایتها را نقل میکند، وقتی به روایت «ان شئت» میرسد، میگوید این از باب «ان رزقت ولد فختنه» است و این متعارف در میان مردم است.
امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» فرمودند تو مکهات را به جا بیاور و معنای «ان شئت» این نیست که اگر خواستی مکه را به جا بیاور و اگر خواستی به جا نیاور، به قرینهی روایاتی که میگوید «فلیجهّز» و به قرینهی روایاتی که میگوید «ان کان موسرا» باید حج را به جا بیاورد.
اگر حرف دیروز من را بزنید که من عرض کردم معنای «ان شئت» اینست که چون نمیشود در عبادات نائب بگیرد، حضرت فرمودند در باب حج میشود و تو میتوانی صبر کنی تا بمیری و وقتی مردی، برای تو حج میدهند و اگر خواستی الان حج خودت را بده. یعنی محشین بر عروه «فلیجهّز»را حمل بر استحباب کردند و من و امثال من «ان شئت» را از مفهوم میاندازیم و یک راهش نیز همین است که امیرالمؤمنین به او فهماندند که تو باید حجت را به جا بیاوری. حال اگر خواستی خودت به جا بیاور وگرنه وقتی مُردی باید به جای تو به جا بیاورند. لذا اگر خواستی جلو بیندازی، میتوانی. در نماز و روزه نمیتوانی و اما در حج میتوانی. مثلاً کسی نماز و روزه بدهکار است و پولدار هم هست و بعضی اوقات به دفتر ما هم میآید و میگوید من میخواهم یک عمر نماز و روزه برای خودم بدهم زیرا نماز نخوانده و روزه نگرفتهام. حضرت فرمودند این مثل نماز و روزه نیست و برای حج میشود، پس اگر خواستی نائب بگیری، طوری نیست؛ که تقریباً همان حرف صاحب وسائل که صیغ لبیان الموضوع و این شرط هم صیغ لبیان الموضوع است. لذا ما بخواهیم از «شئت» مفهوم بگیریم و مفهوم هم 5 ـ 6 روایت فالیجهّز را حمل بر استحباب کند، انصافاً مشکل است، اما محشین بر عروه معمولاً چنین کردند.
روایت 2:
صحیحه عن الحلبي عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى حديث قال: و إن كان موسراً حال بينه و بين الحج مرض أو حصر أو أمر يعذّره الله فيه فإنّ عليه أن يُحجّ عنه من ماله .[3]
اگر کسی پولدار است و میتواند به حج برود و از نظر استطاعت مالی پولدار است. اما «بينه و بين الحج مرض أو حصر أو أمر يعذّره الله فيه فإنّ عليه أن يُحجّ عنه من ماله» و ما بخواهیم این را با «ان شئت» تخصیص دهیم، نمیشود. لذا کسانی که مثل مرحوم صاحب جواهر گفته این روایت یعنی استقرار حج. لذا گفته این «ان کان موسرا» یعنی «ان کان استقرّ علیه الحج» و مرحوم صاحب عروه این را نفهمیده است. میگوید اگر کسی پولدار باشد، باید این کار را بکند. یعنی اگر کسی پولدار است و میتواند حج را به جا بیاورد، میتواند نائب هم بگیرد. لذا ما اصلاً روایت استقرار حج نداریم و دائرمدار اینست که ما «ان شئت» را حمل بر استحباب کنیم، که نمیتوانیم این کار را بکنیم، بنابراین حق با مرحوم سیّد صاحب عروه است.
مباحثه به احتمال اینکه فردا شهادت امام دوم باشد، تعطیل است و پس فردا فروعات این مسئله را مطالعه میکنیم.