درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام اموات - توبه
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
دو سه تا مسئله مانده است الا اینکه قبلا صحبت کردیم و ظاهراً تکرار لازم نیست. بحث امروز به بعد راجع به احکام اموات است.
مسئله اول می فرماید از اوجب واجبات برای میت این است که توبه کند.
خب اصل توبه از اوجب واجبات است مخصوصاً دیگر دم مرگ، عقل ما به خوبی دلالت دارد مستقل هم هست به این که ما باید اگر گناهی داشته باشیم فوراً توبه بکنیم برای اینکه اگر بمیریم و این گناه باشد قطعا تبعات دارد لذا عقل میگوید توبه واجب است از هر واجبی واجبتر است یا ترک توبه حرام است از هر حرمتی هم بالاتر است لذا اصل این را عقل مستقل روی آن است.
اما ادعای اجماع هم شده هم صاحب جواهر هم دیگران منجمله مرحوم سید این جا در عروه محشین بر عروه میفرمایند که از اوجب واجبات است.
قرآن هم راجع به توبه تاکید فراوانی دارد بیش از 20 آیه در قرآن تاکید روی توبه، آن هم توبه نصوح، توبه جدی همچنین روایات اهل بیت، روایات اهل بیت به حد تواتر این است که ما باید توبه از گناه بکنیم هم خودمان را خوشحال کنیم هم خدا را.
ظاهراً در این فرع حرفی نداریم اینکه توبه باید بکنیم توبه از اوجب واجبات هم است و ترکش هم از محرمات بالاست و حرفی ظاهراً نیست، و ما قائلیم به اینکه این استقلال عقلی روی آن است قرآن و روایات و اجماع هم ارشاد به همان حکم عقل است.
بعضی از بزرگان گفتهاند که نمیشود بگوییم مولوی است باید بگوییم عقلی است، این طور که من عرض کردم اینکه خود عقل درک میکند مطلب را و اگر آیه ای روایتی اجماعی باشد هم ارشاد به همان حکم عقل است مولویت نمیشود داشته باشد یعنی چون ارشاد است دیگر اعمال مولویت لغو است.
اما بعضی از بزرگان گفتهاند که باید بگوییم عقلی است نمیشود بگوییم مولوی است، چرا؟ گفتهاند که بخواهیم بگوییم مولوی است تسلسل لازم میآید چرا تسلسل لازم میآید؟ گفتهاند که خب ترک توبه حرام است حالا که ترک توبه حرام شد خب ترک ترک توبه هم حرام است ترک ترک توبه هم حرام است یتسلسل پس باید بگوییم عقلی است نه مولوی.
خب ایرادی که به این آقا هست اینکه خب اگر این تسلسل درست باشد راجع به عقلش هم همینطور است چه تفاوت میکند مولویت و عقلیت؟ خب میگوییم فعل توبه واجب است عقلا، ترکش حرام است عقلا ترک ترک ترک توبه حرام است عقلا، یتسلسل، تا آخر، فرقی نیست بین اینکه ما بگوییم چون تسلسل لازم میآید در مولویت پس بگوییم عقلی است، عقلی هم بگوییم این تسلسل هست اگر باشد لذا اولاً اشکال نقضی هست به این آقا و بعد از اشکال نقضی هم اشکال حلی این است که خود توبه که یک فعل است واجب است اما ترکش که دیگر حرام نیست اصلاً مسئله تسلسل سالبه به انتفاء موضوع است این واجباتی که ما داریم فعلش واجب است ترکش حرام نیست و اگر بگویند ترکش حرام است این از ضیق حناق است یک نحو عرفیت دارد بالاخره اگر کسی نماز نخواند دو تا عقاب ندارد یکی برای اینکه عقاب آمده باشد روی فعل یکی هم عقاب آمده باشد روی ترک، در واجبات عقاب روی فعل است، در محرمات روی ترک است اگر کسی بگوید ترک حالا در باب نواهی در اصول اینکه آیا نهی ترک است؟ یا صرف ان لا تفعل است؟ یا کف؟ بالاخره روی ترک است حالا همان باب نواهی یک عقاب بیشتر نیست باب واجبات هم یک عقاب بیشتر نیست، دو تا عقاب نمیشود باشد اگر مثلا دارد که اقیموا الصلوه خب کسی که این نماز را نیاورد برای اینکه این فعل را ترک کرده است، اما برای ترک نماز دیگرگناه ندارد اگر بگویند من ترک الصلوه متعمداً فقد کفر این باز اشاره به فعل است یعنی یک معنا عرفیت است، عدم مضاف یک نحو بهرهای از آن حساب میکنند گاهی نسبت فعل را به ترک مضاف میدهند ولی علی کل حال در واجبات همه همه اینطور نیست که ترک واجب هم حرام باشد فعل واجب واجب است اما دیگر ترک واجب که دیگر حرام نیست و الا لازم میآید دو تا عقاب و هیچکس ملتزم به دو تا عقاب نیست لذا این آقا که میگوید توبه واجب است مسلم است ترک توبه حرام است، نه، دیگر همینجا جلویش را میگیریم میگوییم دیگر ترک توبه حرام نیست فعل توبه واجب است توبه از اوجب واجبات است و اما ترکش از محرمات باشد دیگر نه، مصلحت تامه ملزمه روی فعل است چنانچه در باب نواهی هم مفسده ملزمه روی ترک است.
بنابراین این تسلسلی که این جا آمده این در باب اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم هم بعضی از مفسرین فرمودهاند همین را که این اطاعت عقلی است مولوی نمی تواند باشد چرا مولوی نمیتواند باشد؟ تسلسل درست کردهاندگفتهاند که اطاعت واجب است ترکش حرام است ترک ترکش هم حرام است ترک ترک ترکش هم حرام است فیتسلسل، اما توجه به این مطلب نکردهاند که بابا اگر این مطلب درست باشد دیگر این تسلسلی که شما میگویید روی ترک است و اصلاً چه مولوی باشد چه عقلی باشد اگر تسلسل درست باشد هم راجع به مولوی بودنش میآید هم راجع به عقلی بودنش میآید.
حل مطلب هم این است که نه، در واجبات فعل واجب است نه ترک حرام باشد، در محرمات ترک حرام است نه فعل واجب باشد تا آخر، دلیلش هم خیلی واضح است اینکه روی یک شیئ دو عقاب نمیشود باشد اگر کسی نماز برایش واجب است نماز نخواند روی آن واجب یعنی آن مصلحت تامه ملزمه را از دست داده کتک میخورد اما دیگر مفسده نیاورده، ترک نماز مفسده ملزمه ندارد، خود این نماز که فعل است مصلحت ملزمه دارد.
نمیدانم چه شده که مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی و اینها هم در این جا همین حرف را زدهاند و اینکه باید بگوییم مولویت ندارد و باید بگوییم عقلی است، نه، باید بگوییم عقلی است درست است چرا درست است؟ برای اینکه عقل ما به خوبی درک میکند اعمال مولویت لغو است ارشادش خوب است اما اعمال مولویت آن جاهاست که عقل ما درک نکند اما عقل ما مثل اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم عقل ما درک میکند بعد از آنکه بفهمیم رسول الله است بفهمیم ولی الله است باید متابعتش را بکنیم لذا ارشاد است و اعمال مولویت لغو است فایدهای ندارد چون این جور است باید بگوییم ارشادی است نه مولوی و اما بخواهیم بگوییم که ارشادی است نه مولوی برای اینکه لازم میآید تسلسل، میگوییم اگر این تسلسل درست باشد عقلی هم باشد این تسلسل هست و حل مطلب هم این است که این جور چیزها دیگر تسلسل معنا ندارد، معنا نداشتن آن هم برای خاطر این است که فعل واجب است نه ترک حرام باشد.
ولی علاوه بر اینها دیگر حالا بحث تمام است خیلی اهمیت ندارد اما این گونه تسلسلها این گونه دورها اصلاً در امور اعتباریه نیست اینکه میبینیم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه هی مرتب دور و تسلسل درست میکنند به مقام شامخ ایشان نمیخورد، دور، تسلسل، نقیضین، ضدین اینهال مربوط به فلسفه است که موضوعش وجود خارجی است و اما وجود اعتباری در آن نه دور است و نه تسلسل، نه جمع بین ضدین است نه نقیضین و اینها که در اصول ما در فقه ما آمده اینها واقعیت ندارد، این مسئله اول راجع به توبه.
مسئله دوم راجع به توبه اینکه ایا استحقاقی است یا تفضلی؟
بعضی از بزرگان خیلی هست مشهور هم هست گفتهاند قبول توبه از باب تفضل است نه از باب استحقاق باشد، چرا؟ گفته برای اینکه اگر خدا نخواهد بیامرزد کسی که گناه کرده مخصوصاً روی تجسم عمل این گناه هست و وقتی گناه باشد این رفع نمیشود و این توبه هم بکند رفع نمیشود الا اینکه خدا قبول بکند این توبه را تفضلا به عبارت دیگر گناهکار را پروردگار عالم میآمرزد تفضلا لا استحقاقا، اگر کسی بگوید استحقاق قاعده لطف است که در علم کلام آمده که بعضی اوقات میگویند قاعده لطف اقتضا میکند این را، مثلا پروردگار عالم خلق کرده عالم وجود را دیگر قاعده لطف اقتضا میکند روزی این عالم وجود را هم بدهد اگر بخواهد روزی ندهد گفتهاند این ظلم است پروردگار عالم که ظلم نمیکند پس باید روزی بندههایش را بدهد به این میگویند قاعده لطف.
در این مسئله ما هم بعضی این جور گفتهاند بنده وقتی توبه کرد دیگر حق پیدا میکند به خدا که خدا او را بیامرزد و اگر بخواهد خدا نیامرزد این ظلم است پس قاعده لطف اقتضا میکند اینکه پروردگار عالم او را بیامرزد اگر توبه کرد.
و اما آن حرفی که آن آقا دارد که این گناهی که به جا آورده این گناه پاک شدنی نیست پس پروردگار عالم تفضلا باید این گناه را بیامرزد این یک مسئلهای است که بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله آقای کمپانی زیاد روی آن اصرار دارد اینکه اگر کسی گناه بکند این موجود است این موجود هیچ وقت رفع نمیشود اگر هم توبهاش قبول باشد لعان است یعنی آن موجود هیچ وقت معدوم نمیشود و وقتی معدوم نشد اگر این توبه بکند فاصله میشود بین این و گناهش لذا مرحوم آقای کمپانی اسمش را گذاشتهاند لعان.
استاد بزرگوار ما حضرت امام میگفتند که یبدل الله سیئاتهم حسنات حسنات را ایشان چه میکند برای اینکه الا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات یعنی خدا نابود میکند پرونده سیاه این نابود میشود گناهان این نابود میشود پرونده درخشانی برایش جلو میآید صفحه اول ثواب توبه که ثواب توبه بالاترین ثوابهاست همینجور که خود توبه از اوجب واجبات است باید ثوابش هم از بالاترین ثوابها باشد لذا این یبدل الله سیئاتهم حسنات میگوید که نه، اصلاً اینکه وجود قابل عدم نیست اصل این مطلب را هم انسان نمیتواند بپذیرد، عالم وجود مرتبط به خدا، خدا نازی کند در هم فرو ریزد قالبها، دست عنایت لطف خدا از سر هرچه برداشته شد میشود معدوم و اینکه در فلسفه گفته شده وجود نمیشود معدوم بشود، معدوم نمی شود موجود بشود ظاهراً این شرعیت که ندارد عرفیت هم ندارد بنابراین وقتی کسی توبه بکند جدا توبه بکند پروردگار عالم گناهش را میآمرزد معنای آمرزیدن گناه این است که پروردگار عالم گناه را نابود کرده، تجسم عمل که مسلم است این تجسم عمل ولو اینکه اعمال زشتش موجوداتی است به صور مختلفهای اما آب توبه آن را نابودش میکند یا رحمت خدا آن را نابود میکند،دیگر نیست، وقتی نیست دیگر این التائب من الذنب کمن لا ذنب له.
یبدل یعنی نابود میکند یبدل الله سیئاتهم حسنات همین است که معنا کردم یعنی پرونده سیاه این نابود میشود چه جایش میآید؟ پرونده درخشانی که صفحه اولش ثواب توبه.
اینکه موجود نمیشود معدوم بشود اگر چیزی موجود شد تکوینا این حتماً نمیشود معدوم بشود اگر توبه آمد لعان میشود و محال است موجود معدوم بشود ما این را اصلاً قبول نداریم برای اینکه دیگر عالم وجود مثل این خورشید است وقتی خورشید نباشد ظلمت است دیگر اصلاً نور نیست وقتی خدا بخواهد موجود است کن فیکون وقتی هم پروردگار عالم نخواهد معدوم است دیگر همان وقتی معلول مرتبط به علت نباشد معدوم است ما بگوییم که نه موجود که شد نمیشود معدوم بشود ظاهراً وجهی ندارد.
حالا در باب توبه میگوییم که مسلم است وقتی توبه آمد آن گناه را هر چه بزرگ هر چه فراوان معدوم میکند حالا یا توبه معدوم میکند آب توبه یا اینکه پروردگار عالم رحمت پروردگار عالم آن را نابود میکند.
بنابراین این حرفی که گفتهاند گناه که میشود لا یرتفع پس بنابراین باید تفضل خدا بیاید تا اینکه این گناه را بیامرزد یعنی چیز موجود را که این استحقاق عقاب دارد پروردگار عالم او را عفو بکند، این جواب دارد جوابش هم اینکه عرض کردم که نه، چیزی که موجود شده میشود معدوم بشود و به قول حضرت امام همین آیه شریفه الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحاً فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات یعنی نابودی آن اعمال بد.
اما با این فرض باز حرف هست اینکه پروردگار عالم آیا میتواند به این گناه کار بگوید که من قبولت ندارم؟ این میشود؟ اگر بگویید نه، میشود استحقاق اگر بگویید آری، میشود تفضل و عقل ما نمیتواند قبول بکند که توبه باشد که توبه یک امر ارشادی است امر عقلی است راستی این جداً پشیمان باشد از گناهش، با فرضی که جداً پشیمان از گناهش است پروردگار عالم بگوید نمیآمرزم تو را آیا میشود این حرف؟ اگر کسی بتواند جرأت داشته باشد بگوید خب برمیگردد به اینکه بله، پروردگار عالم میخواهد بیامرزد نمیخواهد نیامرزد پس بنابراین اگر آمرزید از باب تفضل است.
ولی ما حرف داریم در این جا که پروردگار عالم نمیتواند قبول نکند رحمت خدا آن رحمت عنائیه خدا آن عنایت پروردگار چه جور میشود یکی کسی بیاید صد در صد بیاید یعنی پشیمان باشد صد در صد از گناهش حالا پروردگار عالم بگوید نه من تو را عذاب میکنم.
بنابراین آنکه اشکال من است آنکه عقیده من است این است که باید توبه از باب استحقاق باشد نه از باب تفضل، بله از باب تفضل هست شکی نیست پروردگار عالم از باب تفضل او را میآمرزد اما راستی یک کسی صد در صد حتی کاری به خدا هم نداریم، ماها، یک کسی به شما بدی کرده حالا صد در صد پشیمان است از شما صد در صد عذر خواهی میکند شما بگویید نه من تو را نمیآمرزم من دلم از تو نمیشود راضی باشد خب همه مردم میگویند این آدم بیخودی است حالا که آمده جداً عذر خواهی میکند راستی هم عذرخواهی کرده دیگر باز هم نه؟ این با لطف و یا آن فضایل و اینها ظاهراً سازگاری ندارد.
لذا این جور حق نمیتوانیم پیدا بکنیم، نمیشود، یعنی یک کسی بیاید پیش کسی اگر توبه نکرده باشد حق دارد او را عقاب بکند حق دارد بگوید من از دست تو ناراحتم اما حالا آمده صد در صد پشیمان است صد در صد عذرخواهی میکند اگر بگوید نه میگویند کینهتوز است اگر بگوید نه میگویند این آدم بیخودی است حالا بدی کرده حالا جبران هم کرده دیگر حالا برای چه قبولش نمیکنید؟ این در افراد عموم هم همین طور است یعنی یک جا پیدا نمیکنیم که یک کسی بدی کرده باشد به کسی، بدی هم خیلی بالا باشد لذا قرآن حتی راجع به آدمکشی هم میفرماید که خب میتوانی دیه بگیری اما عفو بکنی بهتر است این اولایش هم اولی افعل التفضیلی نیست یعنی میتوانی دیه بگیری اما اگر عفو بکنی چه؟ خوب است.
لذا در باب قصاص و دیات هم قرآن شریف میفرماید عفو، حالا فرض کنید اینکه یک کسی بدی کرده به شما و این هم الان پشیمان است الان دیگر هیچ تقصیر ندارد میخواهید به تقصیر قبلی این را بگیرید میشود یا نه؟ اخلاق میگوید نه، عرف میگوید نه، عرف میگوید نمیتوانی، الا اینکه عرف کینهتوز باشد مخصوصاً راجع به خدا ما راجع به خدا بگوییم که بنده آمده قبلا هم گناه فراوان داشته حالا الان آمده میگوید که پشیمانم صد در صد عزم هم دارم دیگر نکنم و بالاخره یک توبه نصوح، یک توبه واقعی، بگوییم که خدا میتواند این را قبول نکند اگر کسی بتواند این را که میتواند خدا قبول نکند آنوقت میشود از باب تفضل یعنی حالا که خدا قبول کرده از باب تفضل است از باب کرم است از باب رحمت است نه از باب استحقاق ولی بعید است انسان بتواند این حرف را بزند مخصوصاً با آیاتی که وعده داده و گر نه خلف وعده میشود دیگر، خب از باب خلف وعده بگویید باز هم میشود استحقاق یعنی پروردگار عالم در 20 جای قرآن میگوید یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا، لذا آیات اگر بگوییم که در حالی که این بنده آمده جداً آمده خدا این را طردش بکند خدا بگوید قبول ندارم اما چونکه پروردگار عالم رحیم است از باب تفضل این را قبول میکند به عبارت دیگر این استحقاق جهنم دارد پروردگار عالم این استحقاق جهنم را تفضلا عفو میکند این است؟ میشود از باب تفضل، اگر بگویید نه، این دیگر استحقاق جهنم را ندارد و انصافاً هم همین جور است اگر راستی یبدل الله سیئاتهم حسنات باشد این دیگر استحقاق جهنم را ندارد حالا ما بگوییم که در حالی که استحقاق جهنم ندارد خدا میخواهد عقابش کند میخواهد عقابش نکند، مشکل است این حرفها را زدن، که خیلی جاها هم هست، و کان حقا علینا نصر المؤمنین چهار پنج تا تأکید دارد مؤمن به ما حق دارد کمکش کنیم، مؤمن به ما حق دارد گرههایش را باز کنیم یعنی مؤمن به ما حق دارد راستی اگر مؤمن باشد بهشتش ببریم مخصوصاً اینکه دیگر شما بگویید که بهشت را خودش درست کرده، کلوا واشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیه من خیال میکنم اگر کسی بگوید از راه استحقاق است ولو اینکه این جور بشود پروردگار عالم رحیم است صد در صد پروردگار عالم عفو است صد در صد پروردگار عالم وعده آمرزش داده صد در صد خب اینها همهاش معنایش استحقاق است و همه اینها را باید توجیه بکنیم بگوییم نه، پرودگار عالم میتواند این را عقاب بکند اما رحمتش نمیگذارد اما وعده غفرانش نمیگذارد اما کرمش نمیگذارد اگر این جور باشد من خیال میکنم یک نزاع لفظی میشود طوری نیست حالا آن کسی که استحقاق هم میگوید همین جورها میگوید، میگوید کرم خدا آن رحمت واسعه خدا آن وعدههای پروردگار عالم دیگر معنا ندارد بعد از این عقاب بشود حالا اسم این را میگذارید تفضل بگذارید اسم این را میگذارید استحقاق بگذارید خیال میکنم اصلاً یک مقدار بیشتر در آن دقت کنیم بگوییم اصلاً این نزاع نزاع لفظی است نه نزاع واقعی باشد. این هم مطلب دوم.
بحث سوم که یک بحث فوق العاده مشکلی است من الان عنوان میکنم تا فردا یک مقداری دربارهاش صحبت کنیم و آن این است که در قرآن 4 نفر اسم برده شده اینکه خدا توبه اینها را قبول نمیکند و انسان بتواند یک جا پیدا کند که راستی اگر این پشیمان باشد خدا بگوید نه، این با عقل ما جور نمیآید، الان گفتم اما بالاخره در قرآن 4 صنف آمده که خدا توبه اینها را قبول ندارد انما التوبه علی الله للذین یعلمون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب، این دو دسته، یکی جهاله باشد که فردا معنا کنیم یعنی چه؟ یکی هم باید فوری باشد. تسویف در توبه اگر باشد خدا نمیپذیرد.
بعد دودفعه میفرماید که انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت آن کسانی که دم مرگ بخواهند توبه کنند این را هم خدا نمیآمرزد، و لا الذین یموتون و هم کفار کسی بمیرد با کفر بمیرد این هم درر روز قیامت توبهاش قبول نیست.
خب با این حرفهایی که من زدم دم مرگ یک کسی راستی توبه کند چرا توبهاش قبول نباشد؟ اما قرآن میگوید توبهاش قبول نیست و این ظهور یک منافات دارد با حکم عقل ما، البته یک قضایای عجیبی هم نقل میکنند اینکه توبه دم مرگ پذیرفته شده است دیگر، خیلی از افراد دم مرگ توبه کردند از اولیای خدا شدند و رفتند ولی حالا کاری به آن قصهها و حرفها نداریم، یک کسی دم مرگ راستی توبه کند یعنی پشیمان باشد از گذشته و خدا خدا کند بگوییم خدا این را رد میکند چرا؟ چون توبه دم مرگ است یا مثلا یک کسی در روز قیامت یک روایاتی نقل میکنند برای قبول توبه، حالا کاری به آن روایات و قضایا نداریم اما حالا یک کسی در روز قیامت راستی توبه کند یعنی پشیمان باشد از گذشتهها تصمیم داشته باشد برگردد آدم خوبی باشد بگوییم خدا این را توبهاش را قبول نمیکند برمیگردد به اینکه عام ما، عام عقلی ما تخصیص بخورد و عام عقلی نمیشود تخصیص بخورد، شما راجع به توبه چه استحقاق بگویید چه تفضل این یک عام عقلی است.
دیگر گفتیم از اوجب واجبات است عقل ما میگوید توبه باید کند حالا این عموم عقلی ما بگویم تخصیص خورده به 4 نفر یکی آن کسی که گناه به جهالت نباشد یک کسی تسویف در توبه داشته باشد. یک کسی دم مرگ توبه بکند یک کسی هم وقتی مرد، باید این عام عقلی را به این 4 چیز تخصیص بدهید و بگویید که این 4 نفر هر چه خدا خدا کنند راستی بین خودشان و خدا توبه واقعی بکنند توبه اینها قبول نیست و ما قائلیم به اینکه توبه هر 4 نفر قبول است لذا باید راجع به آیه فردا صحبت کنیم انشاءالله.
وصلی الله علی محمد و آل محمد