1404/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات 190-194/سوره آل عمران /معاد در قرآن
موضوع: معاد در قرآن/سوره آل عمران /آیات 190-194
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
در آیات شریفه 190 تا 194 سوره مبارکه آل عمران، مضامینی از علم کلام، معقولات و تفکرات اعتقادی مطرح شده که زمینه تأمل و تدبر در مسائل اعتقادی بهویژه معاد را فراهم میآورد.
در این بخش از قرآن، به ویژگی «لبیب» اشاره شده است؛ لبیب کسی است که عقل او از آلودگیها پاک بوده و توانایی درک صحیح واقعیتهای عالم را دارد. از اینرو، تعقل یکی از مباحث کلیدی در اعتقادات اسلامی محسوب میشود.
تعقل در روایات معصومین علیهمالسلام
روایت نخست: درباره کارکرد عقل که بیان شد.
روایت دوم: عقل و هدف بعثت انبیا
حضرت امام کاظم علیهالسلام میفرمایند: «ما بعث الله أنبیاءه و رسله إلى عباده إلا لیعقلوا عن الله» یعنی هدف از ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی، تعقل و اندیشه انسان در نسبت با خدای متعال است. اندیشه و تفکر، کارویژه عقل محسوب میشود. از همین روست که میفرماید: «فأحسنهم استجابةً أحسنهم معرفةً لله».
آیه شریفه ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ﴾ تجلی این حقیقت است که شناخت خداوند با تعقل و تدبر در نظام هستی محقق میشود.
در ادامه روایت میفرماید: «وأعلمهم بأمر الله أحسنهم عقلا» یعنی آنکه نسبت به شئون پروردگار معرفت بیشتری دارد، از عقل برتری برخوردار است. البته در روایات آمده که تعقل در ذات الهی جایز نیست و موجب تحیر میشود؛ بلکه تعقل در اسماء و صفات الهی نقطه ارتباط حقیقی انسان با خداوند است. برای مثال، تعقل در وجود قدرت، علم، رحمانیت و حکمت پروردگار، موجب افزایش معرفت انسان میگردد.
همچنین آمده است: «وأعقلهم أرفعهم درجة في الدنيا والآخرة» [1]
بر این اساس، عقلِ حقیقی که همان لب است، انسان را به مراتب عالیه در دنیا و آخرت میرساند؛ زیرا عقلی که در خدمت شیطان قرار گیرد، عقل واقعی نیست.
روایت سوم: تعقل و خشیت الهی
در روایت دیگری از حضرت کاظم علیهالسلام آمده است: «إنه لم يَخَفِ اللهَ من لم يَعقِل عن الله، ومن لم يَعقِل عن الله لم يعقِد قلبه على معرفةٍ ثابتة» کسی که در اسماء و صفات الهی تعقل نمیکند، به شناختی پایدار از خداوند نائل نمیشود و خشیت الهی نیز در دل او جای نمیگیرد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء﴾[2] یعنی عالمان، همان عقلا هستند که در عظمت الهی اندیشه میکنند. معرفت الهی، لذت حقیقی انسان است و کسی به این لذت میرسد که ظاهر و باطنش یکی باشد: «ولا يكون أحد كذلك إلا من كان قوله لفعله مصدقاً وسره لعلانيته موافقاً»[3]
بسیاری از انسانها شناخت صنعتی از خدا دارند، اما این شناخت در قلب آنان نفوذ نکرده است. شرط ثبات معرفت، مطابقت گفتار و کردار و هماهنگی ظاهر و باطن است.
عقلِ لبیب و ذکر مستمر الهی
عقل لبیب، زمانی که در مسیر صحیح قرار گیرد، انسان را به ذکر مبدا و معاد رهنمون میسازد. چنانکه قرآن میفرماید: ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾[4]
تأملی در نقش مخترعین و مکتشفین در پرتو این آیه
در اینجا، نکتهای قابل ذکر است: آیا میتوان از آیه فوق، جایگاهی برای مخترعین و مکتشفین نیز استخراج کرد؟ پاسخ این است که با بیان تحلیلی، این امکان فراهم است.
گروه نخست: ذاکرین تکوینی
برخی از مخترعین و مکتشفین، به صورت تکوینی ذاکر خداوندند؛ یعنی بدون تشریع (نبوت، پیام و رسالت)، واقعیتهای عالم را مورد توجه قرار داده و در نظام طبیعت سیر میکنند. آنان درک عمیقی از عالم طبیعت داشته و در حوزههای تولید و صنعت نقشآفرینند.
گروه دوم: ذاکرین تشریعی
گروه دیگر، از مسیر تشریع، ذکر را اختیار کردهاند؛ یعنی بین ذکر و اعتقاد پیوند برقرار نمودهاند و معتقد به مبدأ و معادند. نتیجه فعالیت علمی این گروه در وهله نخست، تولید علوم انسانی است. اگر این دسته وارد عرصه طبیعت نیز شوند، مانند شیخ بهایی، خواجه نصیرالدین طوسی و ابنسینا، درخشش دوچندانی دارند.
نتیجهگیری
تا بخش اول آیه ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ ...﴾ را میتوان بر مخترعین و مکتشفینی منطبق دانست که تلاش علمیشان در خدمت بشر بوده است. هرچند آنان متعبد نبودهاند، اما بهنوعی ذاکر تکوینی محسوب میشوند و به واقعیتهای خلقت توجه داشتهاند. از این جهت، به تعبیر آیه، اولوا الألباب شمرده میشوند.
این افراد با شناخت طبیعت و تلاش برای بهبود زندگی انسانها، جلوهای از اسماء الهی را متجلی ساختهاند و آثار تعقلشان، در توسعه زندگی بشری مؤثر بوده است. از اینرو میتوان گفت که شاید در ثواب بسیاری از اعمال نیک انسانها به شکل تکوینی شریکاند.