« فهرست دروس
درس تفسیر استاد محسن ملکی

1403/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 185/سوره آل عمران /معاد در قران

 

موضوع: معاد در قران/سوره آل عمران /آیه 185

در ذیل آیه شریفه ﴿کل نفس ذائقة الموت﴾ به روایت مفصلی رسیدیم که در آن ارواح تبیین شده بود امروز به تتمه روایت می پردازیم «فَأَمَّا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ‌ يَعْرِفُونَهُ‌ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ‌ ﴾يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ ﴿وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ‌ ﴾أَنَّكَ الرَّسُولُ إِلَيْهِمْ- ﴿فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‌ ﴾[1] فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ فَسَلَبَهُمْ رُوحَ الْإِيمَانِ» منافقین و کفار و یهود و نصاری که حق را دیدند و بیان ننموده و کتمان کردند خداوند روح ایمان را از آنان گرفت « وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ» اینان دارای سه روح هستند« ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ فَقَالَ‌ ﴿إِنْ هُمْ‌ إِلَّا كَالْأَنْعام ﴾ [2] لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ »بعد خداوند این گروه را به انعام تشبیه نمود حیوان چهار پا نیز وقتی اشیا را حمل می کند روح قوه دارد « وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ »و حیوان با روح شهوت علف می خورد «وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ » و حرکت او و فهمیدن او روح بدن است « فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ» [3] آن شخص گفت یا امیر المومنین قلب مرا روشن نمودی .

این روایات را مرور کردیم به خاطر کلمه روح و نفس که به جای هم بکار برده می شوند در مرات العقول ج 1 ص 40 مرحوم مجلسی این حدیث را توضیح داده است.

نتیجه واکاوی در معنای نفس چنین شد که این واژه در این آیه همان روح بدن و نفس حیوانی است که با مردن الم و درد جان کندن را می چشد در صورتی که روح حقیقی انسان جز رها شدن از بند تن چیزی دیگر را تجربه نمی کند و حقیقت مجرد بودن آن با چشیدن امر تکوینی مادی سازگار نیست اینکه بگوئیم روح ملکوتی می چشد درست نیست زیرا تجرد از ماده دارد و در روایات آمده احتضار و سکرات و سختی های جان دادن برای روح بدنی است که در بعضی روایت نیز دارد حیوانات نیز می میرند و مرگ چنین است لذا چیزی که به سر انسان می آید به خاطر روح بدنی است

این بحث تمام شد و ذائقه در آیه شریفه را به روح بدنی و نفس حیوانی ربط دادیم که انسان را در بُعد تکوین (جسمانی) انذار می کنند که ای انسان مواظب باش مرگ سخت ترین دوره همین زندگی دنیاست.

بحث بعدی ما در ادامه آیه شریفه و جمله ﴿وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ [4] است

اولین نکته در این آیه بحث التفات است "کل نفس ذائقه الموت"جمله غائب بود و در ادبیات عرب جمله اسمیه در حکم غیبت است و اصولا ضرب القاعده ها و کبراها و قوانین کلی با جمله اسمیه بسته می شود و قضیه حقیقیه فراگیر و عام استغراقی می گردد؛ قرآن بعد از این آیه تبدیل می شود به خطاب ﴿ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ ﴾ توفون مخاطب است

در وجه انتقال از غائب به خطاب اولا خود غائب بودن قاعده کلی است ثانیا التفات از غیبت به خطاب یعنی بهره بردن از یک قاعده کلی در مخاطبه و موعظه و سفارش مانند اینکه منبع آبی است و با ظرف از آن برمی دارید برای مصرف، توفون سخن گفتن با مخاطبین است که از "کل نفس ذائقه الموت" به عنوان قاعده کلی کمک می گیرد و آن را بر روی بحث فعلی که خطاب است پیاده می کند و برای اجرایی کردن قواعد کلی بهترین روش، مستقیم حرف زدن است لذا وجه التفات از غیبت به خطاب این است که در مقام موعظه و انذار است که حال که همه می میرند انسان های خوب توفون اجورکم یوم القیامه

تکمیل بحث در جلسات آینده..


logo