« فهرست دروس
درس تفسیر استاد محسن ملکی

1403/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 185/سوره آل عمران /معاد در قرآن

 

موضوع: معاد در قرآن/سوره آل عمران /آیه 185

﴿کل نفس ذائقة الموت﴾ در رابطه با کلمه ذوق و نفس کلماتی را مرور کردیم و آخر بحث این بود که ملاصدرا در اسفار ج 8 سفر چهارم باب اول فصل دوم فرموده بود «فالنفس شیء یصیر به الحیوان حیوانا والنبات نباتا و النفس مجردة عن المادة و علیه براهین کثیرة »که در جلسه گذشته توضیح دادیم امروز خلاصه آن را با بیان دیگری نقل می کنیم

از آنچه گذشت چنین حاصل آمد که نفس در "کل نفس ذائقة الموت" با توجه به کلمه ذوق، نفسی است که یک نوع تعلق مادی در او متصور است به تعبیر دیگر وقتی کلمه ای در مجاز به کار برده می شود و تردد بین دو مجاز دارد در مقام انتخاب، اقرب المجازات را انتخاب می کنیم، گفته شد که استعمال ذائقة الموت مجاز استعاره است دو معنای مجازی ممکن است داشته باشد 1.نفس از آن اراده شده نفس بخاری که نوعی مادیت در آن تصور شود 2. نفس بمعنای روح مجرد و اعظم و حال قرار است از نفس یکی از این دو مجازات را اختیار کنیم در مختصر و مطول خواندیم اگر امر دائر شد بین انتخاب یکی از دو مجاز، می رویم سراغ آن مجازی که اقرب الی الحقیقه است و آن نفس بخاری و نفس لطیف شده است لذا در این آیه هم اگر از نفس اراده جان شود (که بوعلی سینا قائل است) همان نفس حیوانی مناسب تر است و روح به معنای روان و موجود مجرد دور از این استعمال است روی همین جهت گفته شده است در "کل نفس ذائقة الموت" مراد از موت، مقدمات موت یا همان شدائد موت است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل می کند منظور از موت، مقدمات آن است و آن مقدمات همان سکرات است که این سکرات را نفس حیوانی درک می کند در قرآن همین تعبیر آمده ﴿حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ﴾ [1] یعنی مقدمات این مؤید مطلب ماست که نفس، نفس حیوانی است

در روایات داریم «لقنوا موتاکم شهادة ان لا اله الا الله » [2] که دو معنا دارد زمانی در قبر تلقین می کنیم و گاهی درموقع احتضار که می گویند موتی؛ در هنگام موت و در لحظه احتضار هنوز نفس حیوانی زنده است و جان در بدن هست نه اینکه روح در بدن است روح را نمی دانیم چه می شود و موید دیگر اینکه گفته شده مقصود از موت، انتفاء حیات است در کلمات طبرسی آمده اگر منظور انتفاء حیات باشد، روح اعظم انتفاء حیات ندارد پس انتفاء باید برای نفس لطیف باشد در هر صورت نسبت دادن موت و چشیدن موت به روح مجرد ملکوتی خلاف ادله عقلی و نقلی است که بگوئیم روح اعظم می چشد مرگ را و می میرد و هر چه بکوشیم این بحث شفاف کالشمس فی وسط النهار کالنار علی المنار سمعی و بصری نمی شود تنها یک تقریب به ذهن است لذا بعضی از متکلمین مانند جوینی از اشاعره، شیخ طوسی از معتزله و ابن قیم حنبلی از حنابله برای انسان روح لطیف نورانی مانند بخار در بدن قائل شده اند که گاهی آن را به آتش در ذغال یا آب در گیاه تشبیه می کنند نظیر این قول را سید مرتضی در کلام دارد؛ متکلمان نوعی از تجرد را برای روح و نفس قائلند که محصول آن نفس لطیف است البته اگر نظریه متکلمین این باشد که روح مجرد همان روح اعظم و روح الله تبارک و تعالی است با "ذائقة الموت" سازگار نیست

در پایان برای اینکه بحث ختامه مسک شود حدیثی را از کتاب ایمان و کفر کافی نقل می کنم «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص فَقَالَ‌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا يَزْنِي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » عده ای گمان کردند شخصی در حالی که مومن است زنا نمی کند « لَا يَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَأْكُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَدْ ثَقُلَ عَلَيَّ هَذَا » عرض کرد این مطلب بر من سنگین آمد « وَ حَرِجَ مِنْهُ صَدْرِي حِينَ أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْعَبْدَ يُصَلِّي صَلَاتِي وَ يَدْعُو دُعَائِي وَ يُنَاكِحُنِي وَ أُنَاكِحُهُ وَ يُوَارِثُنِي وَ أُوَارِثُهُ » عبد مثل من نماز می خواند با من ازدواج می کند و ارث می برد« وَ قَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ مِنْ أَجْلِ ذَنْبٍ يَسِيرٍ أَصَابَهُ » حال اگر کسی گناه کند ایمان از قلب او بیرون می رود

«فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ كِتَابُ اللَّهِ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ »حضرت امیر علیه السلام فرمود این مساله در ذهن من بود و پیامبر توضیح داد خدا مردم را بر سه طبقه افریده و سه جایگاه داده« وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ‌ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ‌ فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنْ أَمْرِ السَّابِقِينَ فَإِنَّهُمْ أَنْبِيَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَيْرُ مُرْسَلِينَ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ » مرسلین و انبیا چون روح القدس داشتند مبعوث شدند بعنوان انبیا «وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْيَاءَ » با همان روح القدس چیزهایی فهمیدند که ما نمی فهمیم « وَ بِرُوحِ الْإِيمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِيذَ الطَّعَامِ وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ » انبیا روح شهوت داشتند و غذا خوردند و لذت بردند از لذائذ دنیوی

« وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا » و با روح بدن زندگی کردند «فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ‌» انبیا اگر اشتباهی هم داشتند از آنان پاک شده « ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ‌ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ‌ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ‌ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ‌ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ‌ وَ أَيَّدْناهُ‌ بِرُوحِ الْقُدُسِ‌﴾ [3] » که نوعی نفس است زیرا در استعمالات فلسفه و کلام و اهل حدیث به کار برده شده است « ثُمَّ قَالَ فِي جَمَاعَتِهِمْ- وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ‌ » نسبت به انبیا خداوند می فرماید ایدهم بروح منه « يَقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ » [4]


logo