« فهرست دروس
درس تفسیر استاد محسن ملکی

1403/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 185/سوره ال عمران /معاد در قران

 

موضوع: معاد در قران/سوره ال عمران /آیه 185

در ذیل آیه شریفه 185 از سوره آل عمران در کلمه ذائقه تدبر و بررسی را ادامه می دهیم تا آیه شریفه کل نفس ذائقه الموت بیشتر منقح شود

کلمه ذائقه استعاره است و می دانیم مجاز بر دو قسم است: مجاز مرسل و مجاز استعاره

مجاز استعاره عبارت بود از اینکه لفظ را در غیر معنای ما وضع له بکار ببریم از باب اینکه بین معنای ما وضع له و غیر ما وضع له تشابه است غیر از این مورد می شود مجاز مرسل که علاقه های فراوانی هم وجود داشت

آیه شریفه استعاره است مجازی که علاقه آن تشبیه است از نوع تشبیه معقول به محسوس؛

معقول عبارتست از انقطاعی که بین روح الهی و مجرد انسان و بین نفس بخاری ایجاد می شود که تشبیه شده است به ذوق و چشیدن مادی؛ چشیدن تلخی و شیرینی امری محسوس و ذائقه یکی از حواس پنجگانه حسی است حضرت حق تبارک و تعالی در این کلمه استعاره ای را به کار برده است تا معقول را به محسوس تشبیه کند و برای ما سمعی بصری شود که مرگ چشیدنی است یعنی همان طور که در عالم ماده با چشیدن سریع منتقل می شویم به واقعیت یک طبیعت مرگ هم همین گونه است و انسان را منتقل می کند به واقعیتی که قبلا نمی فهمید همان حدیث معروف « الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا » [1] درک و فهم و شعور حقیقی بعد از مرگ به سراغ انسان می آید که تشبیه به ذوق شده است بنابراین کلمه ذائقه می خواهد حالت مرگ را که توأم با بسیاری از احساسات و شعورها هست تشبیه کند به محسوسات تا بفهمیم مرگ نابودی نیست بلکه نشستن بر قله ادراک است

برای تبیین بیشتر این آیه از جهت اینکه نفس چه نفسی است که ذوق می کند و می چشد واژه نفس بخاری در بحث ما باید کمی منقح شود نفس بخاری در مقابل نفس ناطقه است در کلمات فلاسفه مانند بوعلی سینا آمده است که روح یا نفس بخاری تعبیر به جان و نفس ناطقه تعبیر به روان شده است یقینا روان همان روح ملکوتی است که ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ [2] این فرمایش و سخن حکایت از آن دارد که نفس دارای دو مرحله وجودی است:

1. ادنی مراتب 2. اعلی مراتب

ادنی مراتب نفس همین نفس یا روح بخاری است و مرکز تاثیر گذاری این روح بخاری قلب صنوبری است که در طرف چپ جسم انسان قرار دارد، این قلب صنوبری را مرکب روح بخاری می گویند که راکب است و گاهی از آن تعبیر به روح حیوانی می شود که منشا حیات و حس و حرکت است این روح در تمام حیوانات از جمله انسان وجود دارد

روح بخاری محل تجلی و تاثیر گذاری نفس یا روح الهی و قدسی است که از نظر واقعیت حقیقتی است مجهول و غیر قابل درک در هر صورت رابطه بین قلب انسان و نفس ناطقه همان روح مجرد است؛ یک روح مجرد داریم که طبق قرآن و احادیث به این نتیجه می رسیم که نمی توانیم بفهمیم چیست که فلاسفه می خواهند آن را حلاجی کرده و چیزی بفهمند و یک بعد طبیعی جسمانی که کالبد بدن ما است فلاسفه می گویند روح بخاری عبارتست از جسم لطیف شده اما مادی است و باعث حرکت و حس و حیات انسان می شود که هم در انسان است و هم در حیوان که واسطه است بین روح اصلی انسان و بین کالبد زیرا روح مجرد است به معنای واقعی کلمه و موجود مجرد از ماده نمی تواند با ماده ارتباط گیری نماید موجودی لازم دارد که این دو را به هم وصل کند که از آن به نفس و روح بخاری تعبیر می شود که جنسش ماده است اما لطیف شده است یا به عبارتی برزخ بین جسم و روح اصلی، از این نفس بخاری گاهی تعبیر می کنند به موجودی که از لطائف اربعه پدید آمده: خون و صفرا و بلغم و سودا در عالم فلسفه و در طبیعت شناسی انسان اینها محورند این چهار عنصری که جسم ما را آفریده دو جلوه دارد: یک جلوه لطیف که پایه آن همین چهار تا است اما لطیف شده ی آنها که می شود نفس و روح بخاری و یک جلوه کثیف آنها یعنی همین چیزی است که دیده می شود پوست و گوشت و استخوان و خون

بنابراین در این عالم هستی طبق نظریه اهل معقول دو جسم داریم جسم لطیف و جسم کثیف جسم کثیف قابل وزن است و جسم لطیف قابل توصیف نیست برزخی است بین روح مجرد و جسم و کارش این است که روح اصلی را به این کالبد مرتبط می سازد و محل تاثیر گذاری جسم لطیف شده، قلب است

بالاتر از این حرف را ملا صدرا می گوید و وارد بحث روح می شود و می گوید:« النفس جسمانیة الحدوث روحانیة البقا » از بحث های عجیبی است که در فلسفه و در ذهن فلاسفه افتاده ملاصدرا رضوان الله تعالی علیه از کسانی است که قائل به حرکت جوهریه است و می گوید روح مجرد که روح اصلی است جسمانیه الحدوث است وقتی پدید آمده جسمی بوده اما در ادامه طبق حرکت جوهریه روحانی شده است یعنی از ماده جدا شده و روح شده و شواهدی را از قران ذکر می کند

می خواهیم به این نتیجه برسیم که کل نفس ذائقه الموت چیست از جهت منقول روایات واضحی نداریم و قرار نیست شناخته شود اما از نظر ظواهر شریعت مراد از نفس یک حقیقت مادی است یعنی باید بعد مادی داشته باشد تا ذوق و چشیدن با او سازگار باشد لذا منحصر می شود با نفس یا روح بخاری روحی که برزخ است بین روح مجرد و بین کالبد جسم الا اینکه ملاصدرا دو مرحله درست می کند و می گوید نفس یا روح دو مرحله دارد: مرحله اول حدوث که مادی است و مرحله دوم در حرکت جوهری مجرد از ماده می شود ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ﴾ اهل معقول و پیروان ملا صدرا قائلند که قران می گوید ما انسان را انتخاب شده از گل آفریدیم بنابراین حدوث آن مادی است نفس و روح جسمانیة الحدوث ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ﴾ آیه حرکت جوهریه است و می فرماید بعد تبدیل به نطفه نمودیم ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ﴾ که در بقا تبدیل به موجودی دیگر شد یعنی به روح مجرد ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ [3] آیا واقعا می شود این را نسبت به خدا و پیغمبر و عالم غیب داد که حرف ملاصدرا و حرکت جوهریه همین است؟ خود ملاصدرا می گوید من اینها را درک نمودم و اشراق است اما ما که این مساله را درک ننموده ایم چه باید بکنیم ؟ در مباحث عقلی تقلید معنا ندارد بنابراین فرضیه ای است محترم و مقبول و نمی گوئیم ایشان اشتباه کرده اما ما نمی توانیم بپذیریم که آیه شریفه حرکت جوهریه ای که اصلا سابقه ندارد را می گوید و بگوئیم ماده در حرکت جوهری به جایی می رسد که تبدیل به مجرد می شود در حالیکه قرآن می گوید ﴿قل الروح من امر ربی﴾ پس چطور بگوئیم جسمانیه الحدوث است و بگوئیم انسان یعنی روح ﴿لقد خلقنا الانسان من سلاسة من طین﴾ مگر بگوئیم اشراق که اشراق برهان نیست انسان چیزی دیده و به آن رسیده اما نمی تواند بیان کند

فعلا خواستیم این نتیجه را بگیریم که چیزی که از کلمات محققین اهل معقول بر می آید اگر بخواهیم در ایه ﴿کل نفس ذائقه الموت﴾ بدانیم نفس کدام نفس است یقینا نفسی است که حس و درک و حرکت و حیات در آن است همان نفس و روح بخاری که واسطه بین روح اعظم با جسم است چون روح مرگ را نمی چشد چشیدن به معنای اینکه تلخ و شیرینی او را احساس کند روح که باقی است و اصل وجودش را نمی دانیم چیست. آنچه می توانیم بفهمیم اینکه گفته اند روحِ لطیف همان برزخی که واسطه بین روح اعظم با کالبد انسان است مرگ را می چشد و از کار می افتد و این واسطه از بین می رود و بر اثر این جدایی روح به مکان اصلی خود باز می گردد و کالبد در این دنیای مادی باقی می ماند این توضیح قابل فهم است.

بنابراین کل نفس ذائقه الموت را می توانید مطلق بگیرید همه موجودات و حیوانات بعد در احکام بعدی می شود مفسر که نفس انسان اراده شده است و نهایتا مردن انسان با سایر حیوانات متفاوت است که در ادامه ایه می آید.


logo