1403/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
تنبیهات برائت/برائت /اصول عملیه
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
آخرین تنبیه برائت را از جلد دوم کفایه که سالیان سال محققین بر طبق نوشتار محقق خراسانی رضوان الله تعالی علیه مباحث خارج اصول را شکل می دهند بیان نمودیم و بحث برائت به پایان می رسد، حجج عبارت بود از علم وجدانی و أمارات و در مرحله آخر اصول عملیه که حجج شرعی هستند و یکی از آنها برائت بود در باب برائت در شبهه تحریمیه مطالب الزامی به پایان رسید به تنبیهات رسیدیم و در تنبیه چهارم گفتیم الاحتیاط حسن علی کل حال در جلسه گذشته مشخص شد احتیاط مطلقا من اول الدنیا الی اخر الدنیا ما را گرفتار اختلال نظام می کند لذا باید قائل شویم به تبعیض در احتیاط و بگوئیم تبعیض در احتیاط حسنٌ
تبعیض در احتیاط به دو صورت انجام می گیرد
صورت اول: احتیاط کنید در تمام موارد احتیاط تا منجر به اختلال نظام شود
صورت دوم: احتیاط را تبعیض کنید نسبت به مواردی که اختلال نظام پیش نمی آید به تعبیر عامیانه احتیاط کم، که اگر در هر موضوعی کم احتیاط کنیم، مطابق است با یک سری از روایاتی که در شریعت وجود دارد چند روایت را از باب تبرک بیان می کنم:
حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:« قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِير مَمْلُولٍ مِنْهُ.» [1] کمی که همیشگی باشد بهتر است از زیادی که خسته کننده باشد
قال امیرالمومنین: «قلیل یدومه خیر من کثیر منقطع » [2] کمی که ادامه داشته باشد بهتر است از زیادی که قطع شود
قال امیرالمومنین فی نهج البلاغه:« قلیل یدوم خیر من کثیر یزول » کمی که ادامه دار باشد بهتر است از زیادی که زائل شود
در احتیاط نیز این گونه است و این خود کاری عقلی است
ان قلت:
اگر الاحتیاط حسنٌ علی کل حال و حکم عقل است، حکم عقل تبصره نمی خورد؛ عبارت"ما من عام الا و قد خص" برای ادله لفظیه شرعیه است و حکم عقل قابل تخصیص و تبصره نیست
پاسخ:
این تخصیص و تبصره نیست بلکه تغییر موضوع است الاحتیاط حسن علی کل حال لانه عدلٌ تا زمانی که عدل است حسن است زیرا حسن و قبح عقلی است حسنٌ علی کل حال با موضوعیت عدل، وقتی اختلال نظام پیش می آید ظلم است و موضوع عوض شده است بنابراین تبصره و تخصیص نیست بلکه به یک معنا نوعی از ورود است موضوع عدالت حسنٌ و موضوع ظلم قبیحٌ
تلخص مما ذکرنا فی الشبهات البدویه التحریمیه ان الاصل هو البراءة بعد الفحص و الیاس فی الشبهات الحکمیة التحریمیه و الوجوبیه بطریق اولی و مشخص شد در شبهات موضوعیه تحریمیه و وجوبیه الاصل براءةٌ بلا حاجة الی الفحص الا در مواردی که شارع روی آن اهمیت قائل است مانند حق الناس که اگر در آن شبهه موضوعیه وجوبیه یا تحریمیه پیش آمد به این معنا که تصرف کنیم یا نه باید تفحص صورت بگیرد و در عرف عُقلا نیز چنین است که تفحص را لازم می دانند، اما در حق الله نیاز به تفحص نیست؛ "بقی فی المقام شیءٌ" که استادنا المعظم رضوان الله تعالی علیه در اینجا اشاره ای کردند به بحث شبهه استحبابیه من اضافه نمودم شبهه کراهتیه را که از این موارد برائت در چهار قسم شبهه تحریمیه، شبهه وجوبیه، شبهه استحبابیه و شبهه کراهتیه قابل تصور است و ایشان فرمودند در شبهه استحبابیه دو صورت قابل تصور است:
1. شبهه استحبابیه نفسیه 2. شبهه استحبابیه غیریه و به تعبیر استاد ضمنیه
در شبهه استحبابیه نفسیه مثال زدند به نماز روز غدیر که این نماز مستحب هست یا نیست، ادله برائت شامل قبح عقاب بلابیان(برائت عقلی) و حدیث رفع(برائت شرعی) بود. در مورد قبح عقاب بلا بیان سالبه به انتفاء موضوع است زیرا در استحباب عقابی نیست بنابراین برائت عقلی جایگاهی ندارد اما در مورد حدیث رفع، ممکن است تصور شود حدیث رفع "رُفع ما لا یعلمون" در اینجا جاری می گردد و استحباب را بر می دارد، استاد فرمودند این توهم فاسد است و حدیث رفع در اینجا جاری نمی شود زیرا رفع در حدیث رفع، رفع ظاهری است و معنای آن رفع احتیاط است، در باب استحباب وجوب احتیاط نداریم در نتیجه در باب استحباب حدیث رفع نیز جاری نمی شود مضافا بر اینها فرمودند حدیث رفع امتنانی است و آمده تا ضیقی را از مکلف بردارد و در استحباب ضیق نیست بنابراین می شود رجاءً در روز غدیر دو رکعت نماز بخوانید و این مساله برمی گردد به احادیث من بلغ
و اما در مستحبات غیری یا ضمنیه: مثلا زیارت عاشورا مستحب است آیا طهارت شرط آن هست یا نیست وضو غیری است و مستحب شود بخاطر زیارت در اینجا مشخص است که قبح عقاب بلا بیان جاری نمی گردد اما در مورد حدیث رفع فرمودند بله جاری می شود به جهت اینکه هم امتنان صادق است و هم نوعی الزام صورت می گیرد شما می خواهید زیارت عاشورا بخوانید بگویید مشروط است به طهارت گرچه خود وضو فی نفسه واجب نیست اما از این طرف مکلف را ملزم می کند اگر می خواهید زیارت عاشورا بخوانید باید وضو بگیرید، با این نگاه حدیث رفع این شرطیت را بر می دارد شک می کنید زیارت، طهارت نیاز دارد یا نه که حدیث رفع می گوید "رفع ما لا یعلمون" بنابراین الزام و این شرطیت را برمی دارد و همین بحث را می توانیم در بحث کراهت هم جاری کنیم در شبهه کراهتیه که چیزی مکروه هست یا نه؟ قبح عقاب بلابیان نیست ولی حدیث رفع آن را شامل می شود مثلا آب خوردن ایستاده در شب مکروه است یا نه؟ اگر خود را ملزم نمایید ضیقی ایجاد می کند که حدیث رفع این الزام را برمی دارد
هذا تمام الکلام در بحث برائت یعنی اولین حجت فقاهتیه به پایان رسید مجری و جایگاه آن مشخص شد فرق بین مبنای اصولیین و اخباریین تبیین گردید
می رویم سراغ اصل و حجت فقاهتی بعدی که مرحوم صاحب کفایه بحث اصالة التخییر را بیان نموده است.