« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

تنبیهات برائت/برائت /اصول عملیه

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت

بر اساس آنچه از متن کفایه خواندیم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه روایات من بلغ را بر دو قسم تقسم نمود که یک قسم آن ظهور در بحث استحباب نفسی دارد مانند صحیحه هشام بن سالم؛ ایشان در ادامه بحث دو شاهد ذکر نمود که توسط آنها استحباب نفسی از روایات من بلغ قابل استفاده است

شاهد اول: روایات من بلغ مانند صحیحه هشام بن سالم ظهور در علت فاعلی دارند که این ظهور بلوغ است روایت می گوید "من بلغه ثواب" کسی که یقظه پیدا کند و بیدار شود که چیزی از دین به او رسیده زمانی که غافل نبود و این بلوغ ثواب را فهمید، اراده می کند، وقتی اراده کرد دانش جزء اراده اوست و این اراده و حالت که مبتنی بر علم و دانش است می شود علت فاعلی برای انجام یک کار، زمانی که علت فاعلی شد معنایش این است که کار مطلوب است و در نتیجه یعنی مستحب است؛ ایشان برای تقویت این موضوع می فرماید بلوغ نمی تواند علت غایی باشد به این جهت که علت غایی در منطق تصوراً مقدم ولی تحققاً متأخر است اما احادیث، بلوغ را مقدم معرفی می کند "فعمله" علت فاعلی هم تصوراً و هم تحققاً مقدم بر معلول است روی همین جهت احادیث من بلغ ظهور در علت فاعلی دارند لذا معنایش این است که مکلف بلوغی را دانسته و مطلوبیت آن را فهمیده است تا این را فهمید یعنی مستحب شرعی

شاهد دوم: احادیث من بلغ نوع ثواب را معین می کند به عنوان مثال در روایت "من بنی مسجدا بنی الله له فی الجنه بیتا" نوع ثواب مشخص شده است این تشخیص، ظهور در مطلوب و مستحب نفسی و ظهور در مولویت دارد زیرا عقل عرضه ندارد نوع و کیفیت ثواب را مشخص نماید اگر عقل می توانست کیفیت ثواب را مشخص نماید می گفتیم روایات من بلغ ارشاداتٌ.

این دو مطلب را مرحوم آخوند به عنوان استشهاد به یک طائفه از روایات من بلغ ذکر نموده تا آن ها را به مولویت

اختصاص داده و استحباب نفسی را درست نماید و قائل است به اینکه روایات من بلغ می توانند استحباب نفسی را در روایات ضعیفه به دنبال داشته باشند

استاد ما مرحوم آیه الله فلسفی بر این فرمایش مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیهما حاشیه زده است و این دو شاهد را از دست ایشان می گیرد با این بیان که می فرماید:

رد شاهد اول:

در ترسیم علت فاعلی نیاز به بلوغ قطعی نداریم بلکه احتمال بلوغ هم کافی است خود آخوند فرمود در باب احتیاط در عبادات نیاز به امر قطعی و احراز آن نداریم لذا وقتی مکلف احتمال دهد، می شود علت فاعلی و زمانی که علت فاعلی احتمالی باشد، همان ارشاد است؛ احتمال مطلوبیت می تواند اراده تولید کند زیرا عقلا محرک است و به حکم عقل ارشاد است؛ صرف بیان اینکه علت فاعلی است و روایات ظهور در علت فاعلی دارد تاسیس و مولویت را به ارمغان نمی آورد، بله علت فاعلی است اما فاعل بلوغ احتمالی است که تولید اراده می کند و محرک است و ماهیت آن می شود حکم عقل و ارشاد

رد شاهد دوم:

اینکه در احکام عقلیه کیفیت ثواب قابل بررسی نیست و از آنجا که روایات کیفیت را بیان نموده پس تاسیسی است استاد در مورد این مطلب می فرماید: در قران بسیاری از احکام ارشادی کیفیت ثواب را نیز مشخص نموده است مانند: ﴿وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ﴾ [1] "من یطع الله" حکم عقلی و ارشادی است و "تجری من تحتها الانهار" کیفیت ثواب را بیان می کند پس صرف اینکه چون در چند روایت کیفیت ثواب مطرح شده پس مولوی و تاسیسی است حرف درستی نیست.

نتیجتا استدلالی که مرحوم آخوند نسبت به بعضی روایات من بلغ دارد که این روایات مولویت دارند و از آنها برای اخبار ضعیفه ای که مستحبات را گزارش می دهند استفاده کند و بعد مساله تسامح در ادله سنن را اثبات نماید استدلال صحیحی نیست.

در این بحث مرحوم خوئی رضوان الله تعالی علیه احادیث من بلغ را مختصر بیان نموده و کنار گذاشته است اما استاد مباحث مفصلی داشت و بنده مقداری فرمایشات استاد را ادامه می دهم تا بحث منقح تر شود بعد از اینکه حضرت استاد این دو شاهد را رد نمود می فرماید:« ربما یقال ان الظاهر من اخبار من بلغ هو الارشاد الی حکم العقل لالاستحباب النفسی » ایشان از آن طرف دو شاهد آورد که نمی شود این روایات را به طرف مولویت و استحباب نفسی برد بلکه باید ارشادی باشد

شاهد اول: اگر این روایات را مولوی و تاسیسی معنا کردید لازم می آید اجتماع حکمَین به عنوان مثال در آنجا که خبر ضعیفی گفته فلان شیء مستحب است اگر در عالم واقع واقعاً مستحب باشد و احادیث من بلغ بگویند استحباب، می شود دو استحباب واجتماع مثلین محال است که یک عمل دو مرتبه مستحب شود همان طور که اجتماع ضدین محال است

ان قلت:

در باب اجتماع امر و نهی بعضی قائل به جواز اجتماع شدند در اینجا نیز برای اجتماع مثلین که از جهت محال بودن مانند هم هستند قائل به جواز شویم

پاسخ:

مانحن فیه اصلا قابل قیاس به بحث اجتماع امر و نهی نیست؛ در باب اجتماع امر و نهی دو عنوان داشتیم عنوان صلاة و عنوان غصب که روی یک فعل می آمدند اگر قائل بودیم که تعدد عنوان باعث تعدد معنون می شود که اجتماع اشکالی نداشت اما در اینجا این گونه نیست زیرا یک عنوان است مثلا پنیر خوردن اول ماه که یک عنوان و معنون است و بخواهد دو مرتبه مستحب شود یک مرتبه بخاطر آن حدیث ضعیف که مستحب نموده و یک مرتبه توسط احادیث من بلغ که استحباب نفسی را به ارمغان می آورد بنابراین برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد و اجتماع مثلین لازم نیاید باید روایات من بلغ را حمل بر ارشاد نماییم

شاهد دوم: علاوه بر این مساله لازم می آید اجتماع وجوب و استحباب اگر خبر ضعیفی بگوید دعا عند رویت الهلال واجب و اخبار من بلغ بگوید مستحب است لازم می آید اجتماع وجوب و استحباب که این امر محال است لذا برای اینکه این دو تالی فاسد را نداشته باشیم قائل می شویم به اینکه روایات من بلغ ارشاداتٌ.

 

 


logo