« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1403/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

حاکمیت اسلامی نتیجه محور یا وظیفه محور/فقه الحکومه /مباحث مستحدثه

 

موضوع: مباحث مستحدثه/فقه الحکومه /حاکمیت اسلامی نتیجه محور یا وظیفه محور

قال موسی بن جعفر علیه السلام لفضل بن یونس: ابلغ خیرا وقل خیرا [1]

همیشه در مقام پیام رسانی خیر و خوبی را برای مردم بازگو کن و بر زبانت نیکی جاری شود

یکی از اسباب و وسائل خودسازی و تربیت نفس همان طور که مشهور و ملموس است رسیدگی به زبان است زبان و بیان یکی از مهمترین شاخصه های انسان است که حیوانات از آن محروم هستند خداوند شاخصه بیان را برای انسان آفریده ﴿علمه البیان﴾ توسط زبان که قدرت بر تکلم دارد عالم ثبوت را تبدیل به عالم اثبات می کند فعلیت زندگی انسان به بیان اوست . گر مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

این واقعیتی است که ثبوت و اقتضاء و مصالح و مفاسد یک انسان که در درون او هستند زمانی به فعلیت می رسند که در قالب بیان و زبان درآیند لذا زبان می تواند وقتی بکار گرفته می شود در درون تاثیر گذارد و گردش حالت های مختلف را تنظیم نماید روی این جهت زبان و سخنرانی با یک نگاه یکی از اسباب تربیت درون است اگر خوب بیان کنیم و زیبا سخن بگوئیم درونمان نیز آباد می شود؛ درون و برون انسان متبادل و تاثیرگذارند وقتی انسان فکر می کند درونش چینش می نماید و زیبا سخن می گوید وقتی می خواهد خوب سخن بگوید و دقیق و لطیف و خیر باشد درونش اصلاح می شود لذا این فرمایش حضرت که حرف خوب بگویید و زیبا بیان کنید فقط این نیست که افراد دیگر استفاده کنند بلکه خیر رسانی به خود نیز هست که در درون انسان را تربیت می کند دقت کردن در حرف زدن درون را تنظیم می کند وفقنا الله للاصلاح الظاهر و الباطن و عصمنا الله من الزلل

اما بحث فقه که به مسائل مستحدثه مناسب با اوضاع و احوال زندگی روزانه فی الجمله پرداخته ایم در موضوع نتیجه محوری و وظیفه محوری نسبت به حکومت اسلامی مقدمه را تحت عنوان مفهوم شناسی نتیجه و تفاوت بین حق و وظیفه

بیان شد امروز به مقدماتی دیگر می پردازیم

تفاوت بین تکلیف و وظیفه

تکلیف در لغت همان وظیفه است و فرقی بین این دو نیست وقتی به لغت مراجعه می کنید می گوید تکلیف و وظیفه آن است که انسان متعهد می شود در مقام عملِ بیرونی آن را به منسه ظهور و بروز در آورده و تحقق بخشد و عنصر اصلی در این دو واژه یک حقیقت است که عبارتست از دغدغه مندی و تعقیب برای تحقق یک تعهدی که انسان بر ذمه دارد اگر آن تعهد را در عالم خارج تحقق ببخشد می گوییم وظیفه فعلی

در اصطلاح نیز تقریبا در قرآن کریم تکلیف و وظیفه یکی است الا اینکه از قرآن استفاه می کنیم که در تکلیف نوعی سختی و کلفت و مشقت لحاظ شده است بر اساس آیه ﴿لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ﴾ [2] خداوند انسان را به اندازه توان و قدرتش تکلیف می دهد بنابراین تکلیف و وظیفه در لغت و اصطلاح مشخص شد در مرحله سوم فرقی ارتکازی در عرف متشرعین بین تکلیف و وظیفه وجود دارد و آن فرق ارتکازی که از روح و واقعیت شریعت برداشت می شود این است که تکلیف تعهد و وظیفه ای است که از ناحیه شارع بر ذمه انسان قرار می گیرد اما وظیفه اعم است لذا نسبت بین تکلیف و وظیفه ارتکازاً نسبت عموم خصوص مطلق است هر تکلیفی وظیفه است اما هر وظیفه ای تکلیف نیست آنچه موالی عادی بر ذمه انسان می گذارند و انجام آن را می خواهند وظیفه نام دارد اما تکلیف گفته نمی شود

تفاوت بین حق و وظیفه

در اینجا معروف است در علم اصول و بعضی شخصیت های نواندیش نیز ورود پیدا کرده اند مانند حق الطاعه یا حق مولویت که مرحوم شهید صدر عنوان می کند؛ حق طاعت مولا که در عالم وجود تصور می شود عبارتست از سلطنت و قدرت بر حاکمیت که خالق متعال و مولا و سلطان حقیقی عالم بر مخلوقات دارد بنابراین حق در ناحیه فعل است یعنی از مقوله فعل است در مقولات عشر از جهت منطقی وقتی حق را تعقیب می کنیم از مقوله فعل است یعنی ماهیت آن فعل است به تعبیر دیگر ماهیت آن تاثیر و اثرگذاری است اما وظیفه نتیجه حقی است که از صاحب حق بر ذمه انسان قرار می گیرد مصداق واضح و دقیق حق، حق مولویت و حق طاعت است که در عالم فعلیت می درخشد و تولید وظیفه می کند با این نگاه وظیفه موَلَد حق است و حق مولِد است حق موثر است و وظیفه متاثر لذا وقتی حق به عنوان فعل و مولد لحاظ می شود نتیجه آن یک سری از فعل و ترک ها است که بر عهده کسی که صاحب حق بر او ولایت و سلطنت دارد قرار می گیرد و آن انفعال و تاثر و اثر پذیری را وظیفه می نامیم پس فرق بین حق و وظیفه آن است که از جهت ماهیت حق در ناحیه فعل و وظیفه در ناحیه انفعال قرار دارد نوعی مطاوعه بین حق و وظیفه وجود دارد و با تعبیر دیگر می توان گفت حق در ناحیه سبب و وظیفه در ناحیه مسبب است

بزرگترین حقی که در عالم وجود تصور می کنیم حق خالق بر مخلوق است، در مرحله بعد اگر مخلوقات بین یکدیگر نوعی ولایت داشته باشند ﴿فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ [3] بین مخلوقات تصور می شود حق پدر بر فرزند و ... که ثانیا و بالعرض و به شکل مجازی در زندگی انسان مطرح است و اعتبار می شوند حتی ممکن است دو نفر در یک سطح باشند از جهت سن و معرفت و ... اما بگوئیم این فرد بر دیگری حق دارد و آن فرد باید وظائفی را انجام دهد

تا اینجا عنوان حکومت و وظیفه از جهت اصطلاح و لغت تبیین شدند یکی دیگر از قسمت های عنوان بحث ما "نتیجه" است سوال این بود که حکومت اسلامی که شخصیتی حقوقی است آیا وظیفه مدار است یا نتیجه گرا؟ در عالم اعمال حاکمیت، حکومت اسلامی باید حاکمیت خود را بر محور وظیفه قرار دهد یا بر محور نتیجه ؟ آخرین قسمتی که از عنوان بحث باید از جهت فقه اللغه و مفرد شناسی مورد توجه قرار گیرد کلمه "نتیجه" است

نتیجه در ابتدا در لغت برای مولود یک حیوان بکار برده می شود گوسفند یا گاوی که می زاید می گویند نتیجه در قرآن کلمه نتیجه بکار نرفته است در مرحله دوم لغت به معنای عاقبت و اثر و پاداش است شاید اگر بخواهیم معادل قرآنی برای نتیجه بیابیم کلمه "عاقبت" است ﴿وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾ [4] از جهت منطقی می گوئیم غایت و مقصود

دومین واژه که در قرآن می تواند بالملازمه یا به نوعی تجوز کلمه نتیجه را معنا کند کلمه "توکل" است متوکل بر خدا باشید یعنی کار را انجام دهید و پایان آن را به خدا واگذارید و دیگر کلمه معادل با نتیجه "تفویض" است ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ ﴾ [5] انسان وارد کاری شود و نتیجه را واگذار به خدا نماید در درون واژه تفویض و توکل می توان نتیجه را تصور کرد بنابراین در اصطلاح بخواهیم معنایی را بسازیم که برای بحث ما مفید باشد و موضوع قرار بگیرد نتیجه در اصطلاح عبارتست از برایند یک کار و اثر فعل و انفعالاتی که انسان انجام می دهد وقتی برایند را تعقیب می کنیم می گویند نتیجه حال می گوئیم حکومت باید برایندی باشد یا فرایندی ؟

اقسام نتیجه

1. نتیجه در مسائل تجربی و تکوینی 2. نتیجه در مسائل شرعی و اعتباری

قسم دوم در باب نتیجه موضوع بحث ماست نتیجه طبق آنچه حکومت اسلامی تدوین نموده و برنامه ریزی می کند و قانوهای مختلف را اعتبار می کند و می خواهیم بر اساس این اعتبارات به نتیجه برسیم.

موضوع بحث ما یعنی اینکه حکومت نتیجه گرا است یا وظیفه محور نتیجه ای است که باید در امور شرعی و تکوینی جستجو شود.


logo