« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1404/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

استطاعت /شرایط وجوب حج /کتاب الحج

موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت

بررسی روایات مربوط به متعلق نذر

پس از پایان یافتن فرمایشات مرحوم محقق شاهرودی و مرحوم محقق خویی[1] ، و نیز تحلیلات عرفی و عقلی، اکنون نوبت به بررسی روایات می‌رسد تا روشن شود که مسئله «متعلق نذر» در روایات چگونه تبیین شده است.

سؤال اصلی این است که آیا متعلق نذر باید دارای رجحان باشد یا خیر، و در صورت وجود رجحان، آیا رجحان ذاتی کفایت می‌کند یا لازم است این رجحان با لحاظ ملابسات نیز محفوظ بماند.

 

بررسی سند و دلالت روایت اول (روایت ابوصباح کنانی)

اولین روایت، روایت محمد بن یحیی عطار است، عن احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، عن محمد بن اسماعیل بن بزیع، عن محمد بن فضیل، عن ابی صباح کنانی (ابراهیم بن نعیم عبدی). این روایت در کتاب الکافی، جلد ۷، صفحه ۴۵ نقل شده است.

ابوصباح کنانی از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام روایت نقل می‌کند و در علم رجال، به جهت وثاقت، با تعبیر «میزان» و «مِیزان جاه» شناخته شده است.

برخی مدعی شده‌اند که این روایت از حیث سند ضعیف است؛ به این دلیل که محمد بن فضیل، که از ابوصباح روایت می‌کند، تضعیف شده است. با این حال، چنین تضعیفی برای محمد بن فضیل ازدی در کتب رجال یافت نمی‌شود. مرحوم حر عاملی از علامه و شیخ طوسی نقل می‌کند که این دو بزرگوار، محمد بن فضیل ازدی ـ که از اهل کوفه است ـ را توثیق کرده‌اند.

بنابراین، روایت از جهت سند مشکلی ندارد و سند آن معتبر است.

 

تحلیل دلالت: وجوب ذکر «لله»

خلاصه روایت اول آن است که شخصی به امام علیه‌الصلاة‌والسلام عرض می‌کند: «علیَّ نذر».

حضرت این تعبیر مطلق را نپسندیدند و فرمودند نذر به این صورت صحیح نیست؛ بلکه در صیغه نذر باید نام خداوند ذکر شود تا التزام به آن عمل، لله باشد. امام علیه‌السلام برای توضیح، مثال‌هایی بیان می‌کنند؛ مانند روزه، صدقه، قربانی (هدی) یا حج، که همگی باید برای خدا انجام شوند.

 

بررسی دلالت بر رجحان متعلق نذر

سؤال اساسی این است که آیا می‌توان از دلالت این روایت استفاده کرد که متعلق نذر حتماً باید رجحان شرعی داشته باشد یا خیر.

این احتمال وجود دارد که روایت اساساً در مقام بیان رجحان متعلق نذر نباشد، بلکه صرفاً در مقام بیان کیفیت صیغه نذر باشد؛ یعنی امام علیه‌السلام در صدد بیان این نکته‌اند که صیغه نذر باید به گونه‌ای ادا شود که نام خداوند در آن ذکر گردد، زیرا نذر بدون اضافه شدن به الله تبارک و تعالی مشروعیت ندارد.

آنچه قدر متیقن از کلام امام علیه‌السلام استفاده می‌شود، این جمله است که: «لَيْسَ النَّذْرُ بِشَيْ‌ءٍ حَتّى يُسَمِّيَ شَيْئاً لِلّهِ»[2] ؛

یعنی نذر منعقد نمی‌شود مگر آنکه نام خداوند در آن برده شود و صیغه شرعی آن ادا گردد، مانند «لله علیَّ کذا».

 

نتیجه اصولی

طبق قواعد علم اصول، اگر شک شود که متکلم در مقام بیان یک جهت خاص ـ مانند رجحان متعلق نذر ـ بوده است یا خیر، اصل عقلایی اقتضا نمی‌کند که کلام او ناظر به آن جهت نیز باشد. در چنین مواردی، باید به قدر متیقن اکتفا کرد. با توجه به این نکته، دلالت این روایت بر لزوم رجحان شرعی متعلق نذر، محرز نیست. مثال‌هایی که امام علیه‌السلام ذکر فرموده‌اند (صیام، صدقه، هدی و حج)، صرفاً در حد مثال‌اند و از آنجا که این موارد از قبیل القاب هستند، مفهوم ندارند؛ یعنی نبودن آنها موجب نفی حکم نخواهد بود.

 

بررسی دلالت روایت دوم (لزوم وفاء به طاعات)

روایت دوم نیز از نظر سند معتبر است و از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: «لیسَ مِن شَیءٍ هُوَ لِلّهِ طاعَةٌ یَجعَلُهُ الرَّجُلُ عَلَیهِ إلّا یَنبَغی لَهُ أَن یَفیَ بِهِ.» و نیز: «وَ لَیسَ مِن رَجُلٍ جَعَلَ لِلّهِ عَلَیهِ شَیئاً فی مَعصِیَةِ اللّهِ إلّا أَنَّهُ أَمرُهُ إلَی طاعَةِ اللّهِ.»[3] این روایت در الکافی، جلد ۸، صفحه ۳۱۲ و در وسائل الشیعة، جلد ۲۳، صفحه ۳۱۸ نقل شده است.

 

لزوم طاعت و ترک معصیت

دلالت روایت این است که هرگاه کسی طاعتی از طاعات الهی را بر خود الزام کند، باید به این الزام وفا نماید. چنین الزامی از سوی شارع مقدس امضا شده و به تعهدی لله تبدیل می‌شود که وفای به آن واجب است.

بر اساس این روایت، نذری واجب‌الوفا است که متعلق آن طاعت باشد و معصیت نباشد. این حکم می‌تواند ارشادی تلقی شود و مؤید حکم عقل غیرمستقل باشد؛ زیرا عقل نیز حکم می‌کند که وفای به تعهدی که انسان برای انجام طاعت الهی بر خود واجب کرده، لازم است.

این روایت علاوه بر بیان لزوم وفاء، به متعلق نذر نیز اشاره دارد و تصریح می‌کند که متعلق نذر باید طاعت باشد و نه معصیت. روشن است که ترک معصیت، هم رجحان ذاتی دارد و هم رجحان شرعی.

 

حد و مرز طاعت

سؤال دیگری که در اینجا مطرح می‌شود آن است که آیا صرف «معصیت نبودن» برای صحت نذر کافی است، یا اینکه «طاعت بودن» به معنای استحباب یا وجوب نیز شرط است؟

به بیان دیگر، آیا نذر نسبت به فعل مباح ـ که نه طاعت است و نه معصیت، مانند آب خوردن ـ صحیح است یا خیر؟

اگر بخواهیم اثبات کنیم که رجحان شرعی لازم است، یعنی متعلق نذر حتماً باید مستحب باشد یا دست‌کم ترک مکروه محسوب شود و مباح بودن کافی نیست، با این اشکال مواجه می‌شویم که عنوان «طاعت» در روایت از قبیل لقب است و مفهوم ندارد.

با این حال، این مقدار از روایت به‌خوبی استفاده می‌شود که متعلق نذر نباید حرام یا معصیت باشد؛ زیرا در صورت حرمت، نه رجحان شرعی وجود دارد و نه حتی رجحان ذاتی.

اما اینکه بتوان از این روایت استفاده کرد که متعلق نذر الزاماً باید مستحب باشد و فعل مباح کفایت نمی‌کند، از دلالت روایت به دست نمی‌آید.

 


logo