1404/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله جواز/فقه المهادنة/کتاب الجهاد
موضوع: کتاب الجهاد/فقه المهادنة/ادله جواز
جهت دوم: شرایط و ضوابط مهادنه
آنچه تا اینجا گذشت، در موضوع مهادنه، شامل تعریف لغوی و اصطلاحی و حکم مهادنه بود. به این نتیجه رسیدیم که مهادنه جایز است.
در بیان جواز مهادنه به معنی الاعم، بخشهایی از گفتار گذشتگان، محقق، علامه و دیگران ذکر شد و همچنین فرمایش رهبر معظم در باب مهادنه نیز مطرح گردید. اکنون وارد مقام دوم یا جهت دوم میشویم. تمام مباحث گذشته را میتوان «جهت اول» تلقی کرد؛ جهتی که جنبه پیشدرآمد و مبادی بحث مهادنه و هدنه را شامل میشد. حال نوبت به جهت دوم میرسد. در این بخش بررسی میشود که حکومت اسلامی در موضوع مهادنه و هدنه، بهویژه در ارتباط با جهان خارج، مشرکان و مخالفان، باید چه شرایط و ضوابطی را رعایت نماید.
اصل مصلحتگرایی: نخستین شرط مهادنه
اولین نکتهای که به ذهن خطور میکند و بسیار مورد پذیرش عمومی و ملموس برای تمامی اندیشههای بشری است، مسئله مصلحتگرایی است. مصلحتاندیشی واقعیتی است که در تمام احکام مدنی، عرفی و شرعی لحاظ شده است و حقیقت آن حکم عقل است. حکم عقل اقتضا میکند که خداوند متعال، نخستین گوهر وجودی انسان یعنی عقل را مبنای تشخیص قرار دهد؛ به این معنا که هر حکمی، هر دستوری و هر گزارهای که بناست اثبات شود و موضوعی بر محمولی حمل گردد، هسته مرکزی آن بحث مصلحت و مفسده است. حکم را برداشتن یا برقرار کردن، تحریم یا تحلیل، الزام یا عدم الزام، همگی دائر مدار تشخیص مصلحت است.
تطبیق اصل مصلحت در آیات جهاد و صلح
در ما نحن فیه نیز هنگامی که به کتاب و سنت مراجعه میکنیم، مشاهده میشود که جمع میان آیات جهاد و آیات صلح، بر همین مبنا استوار است. در آیات جهاد فرمان به قتال، برخورد و درگیری داده شده است؛ در مقابل، آیه شریفه ﴿وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا﴾[1] میفرماید: اگر آنان بهسوی صلح گرایش پیدا کردند، شما نیز به صلح گرایش یابید. در جمع این دو دسته آیات، رمز وحدت همان مصلحت است؛ اینکه در چه زمانی باید جهاد نمود و در چه زمانی باید صلح برقرار کرد.
کارکرد مصلحت در مهادنه حکومت اسلامی
بنابراین گاه مصلحت مسلمین اقتضا میکند که هدنه و معاهده صلح میان حکومت اسلامی و مشرکین صورت پذیرد؛ زیرا این امر موجب ترقی و رشد حکومت اسلامی میشود، فرصتهایی را فراهم میسازد، بسترهایی را برای رفع خلأهای اجتماعی مهیا میکند و در نهایت سبب تقویت نرمافزاری و سختافزاری جامعه اسلامی میگردد. از جهت فرهنگی، جامعه آرامشی مییابد تا بتواند بیندیشد، و از جهت سختافزاری، امکانات آینده فراهم میگردد.
تجربه تاریخی نشان میدهد که حکومت اسلامی در تاریخ اسلامی بسیار کوتاه بوده است؛ ده سال در مدینه، پنج سال در زمان حضرت امیر علیهالسلام، و پس از آن چنین حکومتی دیگر تحقق نیافت. شاید بتوان گفت برای نخستین بار پس از اسلام، در کشور ما ایران چنین رخدادی به وقوع پیوست و نظامی بر پایه فقه تأسیس شد. فقها قوانینی را تصویب کردند و حکومت بر اساس آن قوانین اداره شد. این تجربه نخستین است و جمع کل دوران حکومت اسلامی در تاریخ، بیش از پانزده سال نبوده است؛ که آن نیز عمدتاً درگیر جنگ بوده است؛ چه در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و چه در زمان حضرت امیر علیهالسلام.
مقدمه و مفروضات بحث
در حال حاضر، آنچه که در این بحث مطرح میشود، یک مفروض اصلی دارد و آن حکومت اسلامی است. این حکومت پذیرفته شده و در زمان غیبت نیز مشروعیت آن مورد تأکید قرار گرفته است. در این چارچوب، میخواهیم بررسی کنیم که در طول تاریخ، بهویژه در پانزده سال حکومت اسلامی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیهالسلام بوده است، چه رویکردهایی اتخاذ شده و چه اقداماتی انجام گردیده است. حالا میخواهیم این رویکردها و اقدامات را با شرایط فعلی تطبیق دهیم.
تطبیق با زمان حال
در زمانی که ما در حال بحث و مباحثه هستیم، در صورت طرح هر مطلب و کلامی، باید از آن تحت عنوان یک مباحثه علمی و نه چیزی فراتر از آن برخورد کنیم. این بحثها نباید به رنگ سیاستبازی یا گرایشهای خاص سیاسی درآید. در حقیقت، ما در اینجا در حال کرسی آزاداندیشی فقهی هستیم که در آن همه چیز بر اساس منطق و استدلال علمی ارائه میشود. اگر بخواهیم به نکتهای اشاره کنیم، باید اینطور بیان کنیم که در صورت وقوع هر گونه تعامل سیاسی با آمریکا، همچنان بحث مهادنه و تعاملاتی که به نظر میرسد به نفع فرهنگ کشور باشد، باید در کادر تفسیرات علمی و فقهی قرار گیرد.
تجزیه و تحلیل مفاهیم مهادنه و نرمش قهرمانانه
فرض کنید که در زمان فعلی، حکومت اسلامی تصمیم بگیرد بهنوعی با قدرتهای جهانی، همچون آمریکا که جزو مشرکین و کفار محسوب میشود، به نوعی تعامل و مهادنه برقرار کند. این تعامل، بهویژه با استفاده از تعبیر نرمش قهرمانانه، ممکن است فرصتهایی را برای رشد فرهنگی و آرامش اقتصادی ایجاد کند. در این صورت، ممکن است مسائل اجتماعی همچون حجاب و غیرحجاب که بهطور معمول موجب درگیری و اعتراض میشود، کاهش یابد و فرصت تبلیغ و ترویج دین فراهم شود. از آنجا که این تعامل ممکن است منجر به ایجاد فضای مثبت اقتصادی، آرامش سیاسی و فرهنگی، و باز شدن فضای تبادلات جهانی شود، به نظر میرسد که چنین مهادنهای در چارچوب اسلامی قابل قبول باشد.
گسترش ارتباطات بینالمللی و توسعه سختافزاری و نرمافزاری
در جنبه نظامی و سختافزاری نیز، این تعامل و نرمش میتواند فرصتهای زیادی برای توسعه صنعتی و انتقال تکنولوژی فراهم آورد. ارتباطات جهانی باعث باز شدن فضایی برای توسعه فناوری و صنعت در کشور میشود و کشور میتواند از طریق تعامل با دیگر کشورها، توانمندیهای خود را بازسازی و ارتقا دهد. در این صورت، کشور در زمینههای مختلف از جمله اقتصاد، صنعت و علم گسترش پیدا میکند و به سطح بالاتری از خودکفایی و توانمندی میرسد.
نقد دیدگاهها و تأمل در تطبیق مهادنه با زمان حال
با این حال، ممکن است کسانی باشند که نسبت به این تصورات و محاسبات انتقاد داشته باشند و آن را نادرست بدانند. این اختلافنظر و بحث در حوزه علمی و فقهی امری طبیعی است و به نوعی موضوعسازی علمی را شکل میدهد. بنابراین، اگر چنین تصوری مطابق با واقع باشد، باید به سراغ احکام دینی برویم و بررسی کنیم که آیا در این شرایط، وجوب به معنای الزام وجود دارد یا اینکه این کار تنها به عنوان مستحب و یا جواز و مباح تلقی میشود.
چالشها و تحلیل سیاستهای موجود
اگر در روند اجرای سیاستهای حکومت اسلامی، بهویژه در تعاملات سیاسی با قدرتهای جهانی، کیان حکومت اسلامی در خطر باشد، باید از آن اجتناب کرد. در چنین شرایطی، اگر حکومت اسلامی درگیر در سیاستهای جنگی، بهویژه جنگ نرم یا جنگ سرد شود، نمیتوان آن را مهادنه دانست. در واقع، این نوع از درگیریهای سیاسی که منجر به فشارهای اقتصادی و سیاسی بر حکومت اسلامی میشود، باید به عنوان یک جنگ تلقی گردد، نه صلح.
تأمل در تحلیل سیاستمداران و نظریات مختلف
همانطور که در اصطلاحات جدید سیاستمداران گفته میشود که جنگ اقتصادی یا جنگ ترکیبی در جریان است، میتوان از تحلیلهای اینچنینی در مواجهه با مهادنه استفاده کرد. مهم این است که کسانی که مسئول تصمیمگیری و سیاستگذاری هستند، درک عمیقی از شرایط جهانی و همچنین مصالح حکومت اسلامی داشته باشند. در این صورت، بهویژه اگر ولی فقیه تصمیم بگیرد که رویکرد سیاسی خود را در برابر قدرتهای جهانی تغییر دهد، لازم است که جامعه اسلامی نسبت به آن آگاه باشد. در نهایت، مردم و رعایای حکومت اسلامی که پیرو امام جامعه هستند، باید به تصمیمات رهبری تسلیم شوند و در صورت تغییر رویکرد، از آن حمایت کنند.
فضای سالم سیاسی و اجتماعی
در فضای کنونی، متأسفانه برخی افراد به محض شنیدن یک سخن جدید، سریعاً آن را با برچسبهای سیاسی مختلف تفسیر میکنند. فضای سالم سیاسی و اجتماعی زمانی شکل میگیرد که سیاست و دیانت به هم پیوند خورده و یکسان شوند. در چنین فضایی، افراد میتوانند بهطور آزادانه نظرات خود را بیان کنند، نقد کنند و همدیگر را قانع نمایند. چنین رویکردی، مشابه به فضای علمی در حوزههای علمیه است که در آن هیچگونه تعارضی میان نظرات علمی وجود ندارد و همگان از یک فضای مباحثهای سالم برخوردارند.
مهادنه و مصلحتگرایی
در شرایطی که مصلحت قوی وجود داشته باشد، گاهی مهادنه به شرط مصلحت واجب میشود. یعنی شارع بر اساس آنچه که در کتاب و سنت داریم، در صورتی که مصلحت اقتضا کند که جامعه اسلامی و حکومت اسلامی در یک شرایط برجسته و مترقی قرار بگیرد و مقدمهای برای آن هدنه باشد، آن هدنه واجب خواهد بود. البته باید توجه داشت که اوامر شریعت، چه در قرآن و چه در حدیث، در این قسمت معمولاً ارشادی هستند و نه مولوی. به عبارت دیگر، این احکام توسط عقل نیز فهمیده میشوند. عقل در نظام سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی اگر ببیند که مصلحت اقتضا میکند که جامعه اسلامی به رشد و ترقی برسد و به این رشد نیاز به هدنه دارد، عقل حکم میکند که باید این اقدام صورت گیرد و آیات و روایات در این زمینه صرفاً به عنوان ارشاد عمل میکنند.
کلام علامه در منتهی و تذکره
با توجه به مطالب فوق، آنچه که در کلام علامه در کتابهای منتهی و تذکره آمده، باید به این معنا تفسیر شود. اگر در کلام علامه یا محقق ذکر شده که گاهی وجوب مهادنه و گاهی جواز مهادنه مطرح است، این مسئله بهطور قطع یکبعدی قضاوت نشده است.این بزرگواران مانند محقق و علامه نمیخواهند به این صورت قضاوت کنند که در همه حالات مهادنه واجب است یا همیشه جایز است. بنابراین، جمع بین فرمایشات رهبر معظم در این زمینه و کلام بزرگانی مانند علامه و محقق باید به گونهای باشد که هیچگونه تعارض و اختلافی بهوجود نیاید. در حقیقت، عبارتهای این شخصیتها که بهطور متفاوت در این زمینه به کار رفته، در نهایت در قالب یک مفهوم واحد قابل جمع هستند و نیازی به تفسیر پیچیده و شاکی نیست.
بررسی عبارت علامه در قواعد
یکی از نکات قابل توجه این است که در قواعد علامه آمده است: «يجب على الإمام الهدنة مع حاجة المسلمين إليها»[2] این عبارت به صراحت بیان میکند که هدنه برای امام در صورتی که حاجت مسلمانان به آن وجود داشته باشد، واجب است. این کلام علامه، نمیتواند به گونهای تفسیر شود که در هر شرایطی هدنه واجب باشد. اگر این عبارت را به دقت بررسی کنیم، میبینیم که مصلحت در هر زمانی حکم میکند که ممکن است هدنه واجب، جایز، یا حتی مستحب باشد. این بستگی به شرایط خاص و مقتضیات آن زمان دارد.
نظر مرحوم صاحب جواهر
مرحوم صاحب جواهر در تفسیر عبارت علامه میفرمایند:« فيشمل الواجب»[3] بدین معنا که در برخی موارد، هدنه به عنوان یک واجب مطرح میشود، و در مواقعی که حفظ جان و اسلام ضرورت دارد، این اقدام باید صورت گیرد. مرحوم صاحب جواهر سپس به این نکته اشاره میکند که: «دعوى الوجوب على كل حال كدعوى الجواز كذلك في غاية البعد»[4] . یعنی ادعای اینکه هدنه همیشه واجب است یا اینکه همیشه جایز است، بسیار بعید و دور از واقعیت است. در حقیقت، این نشان میدهد که مهادنه باید در چارچوب مصلحتهای خاص و شرایط زمانی و مکانی ارزیابی شود و نه در یک الگوی ثابت برای همه زمانها و مکانها.
نتیجهگیری از جمعبندی فرمایشات بزرگانی چون علامه و صاحب جواهر
جمعبندی فرمایشات علامه و صاحب جواهر نشان میدهد که مهادنه در هر شرایطی واجب یا جایز نیست، بلکه بسته به شرایط و مقتضیات مصلحت اسلامی، این امر میتواند از حالت واجب به جایز یا حتی مستحب تغییر پیدا کند. بنابراین، در بررسی مهادنه، باید به دقت به مصلحت اسلامی و ضرورتهای زمانی و مکانی توجه شود و در این چارچوب میتوان نظر دقیقتری در مورد آن اتخاذ کرد. در این بخش، رهبر معظم به این صورت ورود کردهاند که گویی از برخی عبارات، تنها وجوب فهمیده میشود و از برخی دیگر تنها جواز.
آنچه رهبری معظم، علامه و برخی از علما در این باب طرح میکنند و نسبت به آن نقد و ابرام دارند، به نظر میرسد با عبارت مرحوم صاحب جواهر قابل جمع است. چنانکه اگر مصلحت محور قرار گیرد، حکم هدنه حالت جوال پیدا میکند؛ یعنی گاهی واجب میشود، گاهی مکروه، گاهی مستحب.
نمونهٔ تاریخی: واقعهٔ سیدالشهداء علیهالسلام
جریان حضرت ابیعبدالله علیهالصلاه و السلام نمونهای است که امام در آن جا بر خود لازم دانست که بجنگد. اما نکته نخست کلام در آنجاست که حضرت ابتدا فرمود: مرا بگذارید به مکانی دیگر رفته، زندگی کنم بیآنکه کار به حکومت شما داشته باشم. اما حکومت یزید گفت: یا باید بیعت کنی یا باید جنگ کنی. هر عقل سلیم در آن فضا حکم میکرد که شخصیتی چون پسر پیامبر، امام معصوم، با آن جایگاه که دوست و دشمن او را میشناختند، نمیتواند پای حکومت یزید را امضا کند، زیرا در آن صورت «علی الاسلام والسلام». چنین جنایتی از امام حسین صادر نمیشود.
از طرفی موضوع ذلتناپذیری انسان کامل مطرح است. امام حسین علیهالسلام جنگ نکرد؛ موضوع جنگ تهاجمی نبود، بلکه دفاع بود. پس حضرت جنگ را آغاز نکرد، بلکه چون به ایشان حمله شد، در حد توان از خود دفاع کردند و سپس شهید شدند. بنابراین، واقعهٔ امام حسین علیهالسلام از چند جهت خارج از مباحث هدنه و صلح در حکومت اسلامی است. این واقعه، گرچه بسترساز بسیاری از آموزههای دینی است، اما در تحلیل صِرفِ حکم هدنه، نمیتوان آن را مقابل هدنه قرار داد.
تطبیق مبنای مصلحت با کلام محقق و صاحب جواهر
با همین نگاه به مصلحت در باب هدنه، مرحوم محقق در شرایع و با توضیح صاحب جواهر، بهترین صورت جمع را ارائه میکند. ایشان میفرماید: « وحينئذ فمتى ارتفع ذلك أي مقتضى الجواز ولو على كراهة كما إذا كان في المسلمين قوة على الخصم واستعداد وفي الكافرين ضعف ووهن على وجه يعلم الاستيلاء عليهم بلا ضرر على المسلمين لم تجز المهادنة قطعا» یعنی: هرگاه مقتضای جواز از میان برود، هرچند با کراهت؛ مثل زمانی که مسلمانان قوت مییابند، کفار ضعیف و فروتن میشوند، و از چنین شرایطی دانسته شود که مسلمانان میتوانند بر آنان استیلا پیدا کنند بدون آنکه ضرری بر مسلمین وارد شود، در این فرض، مهادنه جایز نیست، قطعاً.
محقق علت این حکم را چنین بیان میکند: « لعموم الأمر بقتلهم مع الإمكان في الكتاب والسنة» یعنی به دلیل عموم امر به قتال آنان هنگام امکان، هم در قرآن و هم در سنت. و این حکم، به گونهای است: «عَلی وَجهٍ لا یُعارِضُهُ إطلاقُ قَولِهِ: وَ إن جَنَحُوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها.» زیرا آیهٔ «فاجنح لها» شامل این فرض نمیشود. در ادامه آمده است: «وَ لَو بِمُلاحِظَهِ ما کانَ یوصِی بِهِ النَّبِیّ اُمَراءَ السَّرایا مِنَ الأمرِ بِالمُنابَذَه مَعَهُم إلّا مَعَ الإسلام أوِ الجِزیَه مِن أهلِها.» یعنی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در سریهها که خود شرکت نمیکردند، توصیه میفرمودند: با آنان مقابله کنید؛ اگر اسلام آوردند، اسلام پذیرفته است؛ اگر اسلام نیاوردند و جنگ نخواستند، از آنان جزیه گرفته شود. سپس به آیهٔ شریفهٔ ۳۵ سورهٔ محمد صلیالله علیه و آله و سلم اشاره میشود: ﴿فَلا تَهِنُوا وَ تَدعُوا إِلَی السَّلْمِ وَ أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ﴾[5] یعنی: سست نشوید و به سوی صلح دعوت نکنید در حالی که شما برتر هستید و خدا با شماست.