1404/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
استطاعت /شرایط وجوب حج /کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/شرایط وجوب حج /استطاعت
پایان مسئله سی و یکم[1] : وصیت بعد از موت موصی
مسئله سی و یکم به پایان رسید و مشخص شد که در باب وصیت بعد از موت موصی: اگر مال به موصیله منتقل شود، شخص مستطیع است. این موضوع در صورتی صدق میکند که مال به اندازه حج باشد و در اختیار او باشد؛ حتی اگر مالکیت کامل نیاورده باشد، عرفاً میتواند با آن مال حج انجام دهد. بنابراین، عنوان استطاعت بر او صادق است.
رد وصیت از سوی موصیله
محقق عراقی، مرحوم آقا ضیاء در ذیل فرمایش سید فرمودند: بحث اصلی درباره رد از ناحیه موصیله بود؛ یعنی آیا موصیله میتواند وصیت را رد کند یا خیر؟ اصل اینکه موصیله میتواند وصیت را رد کند تقریباً متفق علیه است، چه وصیت به صورت عقد باشد و چه به صورت ایقاع؛ تفاوتی ندارد؛ در هر صورت رد جایز است.
رد پس از انتقال مال
نکته دوم این است که وقتی مال منتقل شد به موصیله، او مستطیع میشود. اگر بخواهد رد کند، این کار رد استطاعته محسوب میشود. در باب وصیت، اینطور نیست که رد جایز نباشد حتی اگر وصیت به صورت عقد باشد؛ زیرا لازمه عقد، ایجاب و قبول است: ایجاب از طرف موصی. قبول از طرف موصیله، موصیله میتواند رد کند. حتی اگر مال منتقل شده و مالکیت کامل آورده باشد، باز هم میتواند رد کند؛ زیرا الناس مسلطون علی اموالهم و حتی مالک میتواند مال خود را برگرداند به موصی.
تفصیل مرحوم آقا ضیاء
مرحوم آقا ضیاء[2] رد را در دو حیثیت ذکر کردهاند:
1. حیثیت نقل: اگر مال ناقل باشد، رد جایز نیست؛ زیرا پس از موت، مال به ملکیت موصیله رسیده است.
2. حیثیت کشف: اگر به صورت کشف باشد (همانطور که در وصیت صحیح است)، موصیله میتواند وصیت را رد کند؛ چون انتقال از اول محقق نشده و استطاعت هنوز کشف میشود.
نظر مرحوم سید
مرحوم سید فرمودند: «لایجوز الرد»[3] ؛ یعنی رد جایز نیست.
دلیل: چون شخص مستطیع شده است، اگر رد کند معصیت کرده است. مستطیع باید استطاعت خود را حفظ کند و آن را اعدام نکند. مرحوم سید این حکم را مطلق فرمودند: در همه احوال، رد وصیت جایز نیست. مشخص شد که رد وصیت پس از موت موصی مطلقاً جایز نیست. این حکم شامل حالتی است که مال منتقل شده و موصیله مستطیع شده باشد؛ زیرا حفظ استطاعت بر او واجب است.
نظر مرحوم آقا ضیا درباره رد وصیت پس از موت
مرحوم آقا ضیا میفرمایند: باید مشخص شود که رد وصیت پس از موت موصی چیست: ناقله است یا کاشفه؟
اگر رد ناقل باشد: حرف مرحوم سید در «عروه» درست است. ناقل یعنی وقتی موصی فوت کرده و مال منتقل شده به موصیله، اگر او بخواهد رد کند، رد ناقل است؛ یعنی مال در آن لحظه مال خودش است و نمیتواند آن را رد کند، چون مستطیع است.
اگر رد کاشف باشد: موصیله میتواند بعد از موت رد کند. این رد، کشف میکند که از ابتدا مال منتقل نشده و وصیت نافذ نبوده است. بنابراین، در این حالت، شخص مستطیع نیست و میتواند وصیت را رد کند.
توضیح مرحوم آقا ضیا
مرحوم آقا ضیا میفرمایند: اصل در باب رد، کاشفیت است: وقتی موصیله رد میکند، یعنی اصل قرارداد یا ایجاب را قبول ندارد. این رد برمیگردد به عقد و نشان میدهد که وصیت از ابتدا نافذ نبوده. در این حالت، اگر رد بر مبنای عقل و محاسبه باشد، جایز است؛ نه اینکه صرفاً هوا و هوس باشد یا بخواهد جلوی مستطیع شدن مال را بگیرد.
به بیان دیگر: اگر موصیله بگوید «راضی نیستم» و رد حکایت از قرارداد و اقتضای عقد اصلی داشته باشد، این همان رد کاشف است. در این صورت، اجازه رد وجود دارد، چون عقد از اول منفسخ بوده و نقل و انتقال واقع نشده است.
بحث اصلی این است که رد پس از موت موصی، بسته به اینکه ناقله یا کاشفه باشد، تفاوت دارد:
اگر ناقل باشد: رد جایز نیست (مطابق فتوای مرحوم سید).
اگر کاشف باشد: رد جایز است (طبق فتوای مرحوم آقا ضیا).
نکته مهم: همه این بحثها مربوط به پس از موت موصی است. در زمان زندگی موصی، رد جایز است و وصیت هنوز نافذ نشده، بنابراین مشکلی ایجاد نمیشود.
نکته جدید در باب وصیت
یک نکته مهم در باب وصیت مطرح است: وصیت نافذ بعد از موت موصی است. این نفوذ پس از موت، آیا اقتضا را تکمیل میکند یا آن را به علت تامه تبدیل میکند؟
وضعیت وصیت قبل از موت
شخصی وصیت کرده و زنده است، موصیله هم در محضر او حضور دارد و وصیت انجام میشود. این وصیت معلق است تا موت موصی، تا موجب نقل شود. پس از موت، آیا وصیت علت تامه برای نقل است یا فقط مقتضی؟ اجرای صیغه «أوصیت لک» یا «أوصیک» توسط موصی، جزء مقتضی است. سپس موت موصی ضمیمه ایجاب میشود و وصیت مقتضی برای نقل و انتقال میگردد. پس از موت، مقتضی تحقق پیدا میکند.
تاثیر مانع و نظر مرحوم آقا ضیا
نکته اصلی در این مرحله، نبودن مانع است؛ مانند رد یا عدم رد موصیله. در این صورت، حرف مرحوم آقا ضیا درست است که باید مشخص شود رد کاشف است یا ناقل.
دو دیدگاه درباره علت تامه یا مقتضی بودن وصیت
1. اگر موت موصی را علت تامه بدانیم: وصیت از همان ابتدا سبب نقل و انتقال میشود. پس از مرگ، مال به موصیله منتقل میشود و او مستطیع میشود، چه مالکیت آورده باشد یا نه. این دیدگاه مطابق فتوای مرحوم سید است.
2. اگر موت موصی تنها مقتضی را کامل کند: عقد وصیت با موت موصی اقتضایش کامل میشود برای نقل و انتقال. اگر موصیله بعد از موت قبول کند و رد نکند، هیچ مشکلی نیست. اگر رد کند و ردش کاشف باشد، انتقال صورت نگرفته است. اگر ردش ناقِل باشد، نقل و انتقال انجام شده است.
در باب وصیت، بر اساس دلیل خاص وصیت، مرگ موصی باعث انتقال مال به موصیله میشود. بنابراین، موصیله مستطیع محسوب میشود. از نظر قواعد عام علت و مقتضی، میتوان بحث کرد و نظر مرحوم آقا ضیا معتبر است، اما بر اساس ادله خاص وصیت، نظر مرحوم سید نافذ است.
مسئله سی و دوم: نذر قبل از حصول استطاعت
مسئله سی و دوم[4] این است: «إذا نذر قبل حصول الاستطاعة أن يزور الحسين (عليه السلام) في كل عرفة ثم حصلت لم يجب عليه الحج »
اگر کسی قبل از حصول استطاعت نذر کند که در هر عرفهای امام حسین علیهالسلام را زیارت کند، سپس استطاعت برای حج پیدا شود، حج بر او واجب نیست.
این مسئله به تزاحم بین حج و نذر مربوط است:
از یک طرف حج واجب است. از طرف دیگر نذر زیارت امام حسین واجب شده است.
مثالهای مرحوم سید
1. «وكذا لو نذر إن جاء مسافره أن يعطي الفقير» اگر کسی قبل از اینکه مستطیع شود، نذر کند که هر سال در عرفه به کربلا برود و امام حسین را زیارت کند، سپس استطاعت حج برای او حاصل شود: وجوب نذر زیارت امام حسین سبق دارد و مقدم است. بنابراین، حج بر او واجب نمیشود، چون حضور در عرفه برای نذر مانع حضور در حج میشود. به عبارت دیگر، استطاعت حج از بین میرود؛ زیرا برای تحقق حج، حضور در مکه و عرفات لازم است و نمیتواند همزمان در کربلا باشد.
2. مورد دیگر: «كذا مقدارا، فحصل له ما يكفيه لأحدهما بعد حصول المعلق عليه» اگر کسی نذر کند که وقتی مسافرش از سفر برگشت، مقداری پول به فقیر بدهد: بعد از نذر، استطاعت حاصل میشود و پول به اندازه کافی برای یکی از این دو کار فراهم میشود (حج یا نذر). اگر پول به اندازه کافی برای هر دو نباشد، مستطیع نیست و نمیتواند هر دو را انجام دهد. اگر پول به اندازه کافی برای یکی از این دو فراهم شود و مستطیع شود، باید تزاحم بین نذر و حج را رعایت کند.
نکته: اگر پول بعد از سفر مسافر به دست او برسد، ولی نذر هنوز حاصل نشده یا اجرای نذر منتظر سال بعد باشد، در این حالت، او مستطیع است و میتواند تصمیم بگیرد.
3. نذرهای مالی قبل از حصول استطاعت «وكذا إذا نذر قبل حصول الاستطاعة أن يصرف مقدار مائة ليرة مثلا في الزيارة أو التعزية أو نحو ذلك فإن هذا كله مانع عن تعلق وجوب الحج به» در این مثال، مرحوم سید میخواهد نشان دهد که موضوع فقط عرفه و زیارت امام حسین نیست. هر نذری که مقداری پول بر گردن انسان میاندازد و اگر بخواهد آن را انجام دهد، نمیتواند حج انجام دهد، مانع از استطاعت برای حج است. این سه مورد، با هم، مانع از تعلق وجوب حج میشوند و بنابراین استطاعت را مختل میکنند.
4. مورد بعد: واجب مطلق فوری قبل از حصول استطاعت مثال: « وكذا إذا كان عليه واجب مطلق فوري قبل حصول الاستطاعة، ولم يمكن الجمع بينه وبين الحج، ثم حصلت الاستطاعة» مثال: نجات یک مومن، رفع بیماری خطرناک یا حفظ سلامت انسان. این واجب مطلق فوری است و قبل از حصول استطاعت رخ داده است. پس از حصول استطاعت برای حج، نمیتوان بین حج و انجام این واجب جمع کرد. در این حالت، واجب فوری مقدم بر حج است و مانع از استطاعت واقعی برای حج میشود، حتی اگر شخص مستطیع شده باشد یا امکانات مالی برای حج داشته باشد.